رفتن به مطلب

اسپم کدۀ شب عید!!


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 868
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

یه کاری بکن من واقعا نگران وضع موجودم :ws3:

 

 

جامعه مون روز به روز داره به جامعه ی غربی نزدیکتر میشه، نهاد پاک خانواده هی هی:hanghead:

 

خو خو یکم دیگه راهنمایی کنین شوما ,من از راهنماییهای سازنده استقبال مینمایم:w58:

 

:banel_smiley_4:حالا خوبه توضیح دادماااااااااااااا :vahidrk:مامیم من و از سرکوچه شون گرفته و برده بزرگم کرده و با خون دل من و به اینجا رسانیده:hanghead:اینقده تهمتای ناپسندانه نزنین خووووو

:w000:

قربون دخملم برم...چی میخوای برات بخرم؟

سراغی از مادر پیرت نمیگیری تو:4564:

 

 

 

عمو جان در جریان نیستیاااااا...:ws28:

شوور ندارم:icon_razz:

خو مامی من که همش تو خونم ولی کو مامیم؟کو آب ؟کو غذا که بدی دست دخملت:sigh:

آخ جون مامی ؛چند سالته یعنی الآن تو سال جدیدی؟:gnugghender:

مامی این عمو ............:w16:

خوب با مادرت یه صحبتی بکن که اگر بشه این دو گل نشکفته رو به هم برسونیم مهرداد قدیم زن داشت و اون زنش مهرداد رو طلاق داد :ws37:

مامیم دوتا از مودورای اینجا خواستگارای سفت و سختش بودن ردشون کرده :banel_smiley_4:

گیر دادیا ، دیگه کتی که جز فامیله ، ناسلامتی عموشم :banel_smiley_4:

 

 

:w58: سر کوچه چی میکردی !!!

شانس آوردی کتی برت داشت ، اگه یکی از این گرگای در لباس میش میبردت ، من چی باید میکردم آخه :banel_smiley_4:

 

 

 

میگن ازدواج فامیلی اصلا خوب نیست ، مخصوصا که پدر خانومت بخواد میلی بشه :ws28:

کتی خیلی خانومه ها ، ولی اون باباش :sigh: افسوس که .....

چمدونم والا:hanghead:میگن من و دنبال نخود سیاه فرستادن ولی ازونجاییکه بنده 6روزم بوده راهه خونمون و گم میکنم و دیگه همونجا سر کوچمون سالهای سال با خوبی و خوشی زندگی میکردم و هم اکنون ادامه ی داستان:hanghead:

 

خیلیوم دلت بخواد آق مهردادی .بابابزرگ میلیم به این مهربونییییییییییییییییییی دلت میاد ازاون همه عظمت و سیبیل باباییم فاصله بگیری:whistle:

؟

xببم جان تو به این فکر کن که برادر زنت حمید میشه یه تیر و چند نشون

داییم و نگو که یه پارچه آقااااااااااااس:hapydancsmil:

ای مریم جون ، اون ستی از اولشم پابند زندگی با من نبود

همش میتینگ و تور با انجمن اینور و انور میرفت

بعدشم بدون اطلاع من با اون میلی و حمید دست به یکی کردن و اوری و رها هم باهشون همکاری کردن، رفتن دادگاه طلاق غیابی گرفت.

کلی هم بهتان و دروغ پشت من گفتن و شاهداشم تایید کردن و خلاصه قاضی هم باور کرد و حکم طلاقو تایید کرد.

میبینی جفای روزگار نامرادووووو :sigh:

 

 

 

:hanghead: کلی هم افکار عمومی رو نسبت به من تخریب کرد.

 

:4564:تو خوبه مداح نشدیااااااااااااااااا وگرنه ذکر مصیبت خوب میتونی بخونی .هنوز لب باز نکرده بودی همه پا منبر نشینات به گریه میفتادن:ws37:

آخی آخی ؛خو طوری نیستش .خودشو ناراحت نکن .خودم میرم واست خواستوگاری:w16:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
الان باید چیکار کنیم اینجا ؟ :ws3:

 

بزنی و برقصی و شاد باشی...:ws3::ws3::ws3:

تو این تاپیک بچه ها بیان تخلیه شن:w16: اینقدر تو تاپیکای مهم اسپم نکنن:ws37:!!!

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...