panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ امشب دلم هوای گذشته هارو کرده... 11 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ دلم برای خونمون تنگ شده...برای سبزه هام..برای ارامشش...برای مامانم و دست پختش..برای کامیممو و شاتل ... 10 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ من امشب میرم خونه نزد مامان... آخ جان... 12 لینک به دیدگاه
smmoosavian 1993 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ چقدر دل بستن آسونه ، دل کندن چقدر سخته 10 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ ساقیا امشب صدایم با صدایت ساز نیست یا ک من بسیار مستم یا ک سازت ساز نیست 12 لینک به دیدگاه
nazfar 8746 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ امشب! حس جالبی نیست... هنوز گمم 8 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ باز همون حس قدیمی و گس دل کندن ....! این حس دیگه تلخ نیست ... گس شده واسم ... مثل خرمالو ...! امشب یه شب گس بود! 10 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ بعد از 4 روز بی نت بودن امشب نتم .... تو این چند شب به این فک می کردم که چقدر در این دنیای مجازی گم شدم .... چه قدر زیاد .... 11 لینک به دیدگاه
afshin18 11175 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ خوابم میاد امروز یه روز تکراری و بدون فایده مثل بقیه ی روزام بود 7 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ امشب حوصلم به شدت سر رفته بود. امشب شام خیلی خوش مزه بود! امشب گیر 3 پیچ دادم به vanessa mae امشب یاد خیلیا افتادم... امشب... شب خوبی نیست................................................. 11 لینک به دیدگاه
#zina# 1361 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ امشب دلم تنگه... دارم مرگه شبو رویارو میبینم 11 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۰ وای خدا دارم میمیرم از خستگی .... 12 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۰ امشب دارم شکلات میخورم الان روز خیلی پرکاری بود عین تیراختور کار کردم امروز خواهر که نداشته باشی عهمین میشه باید کل درو دیوارو تو بشوری یاشاسین آزربایجان:دی 10 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۰ از وقتی این تاپیک رو استارت کردم چرا همه شبا داغونن! ای بابا :icon_pf (34): 11 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۰ واسه هر کسی هم کار میکنیم از خودمون بدبخت تر .... :icon_razz: بابا دم عیدیه حسابت رو صاف کن 7 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۰ روز خوبی بود.... کلی با فرانه خندیدم .... :hapydancsmil: خیلی خستم.....خوابم می یاد شدید ..... چه قدر چهره بعضی عروسک های احمقِ پشت ویترین مغازه ها رو دوست دارم ..... 5 لینک به دیدگاه
Cannibal 3348 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۰ امشب یه دفه حال داداش کوچیکم بد شد.خیلی بد. بردنش درمونگاه. دعاش کنید. 8 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۰ امروز روز واقعا عذاب آوری بود...خیلی حرص خورم...یعنی خیلیییییییییییی...یه نفر خیلی اذیتم کرد.در واقع میتونم بگم با تهمتی که بهم زد دلمو شکوند... تمام روزمو خراب کرد اما الان آرومم.و اصلا دیگه طرز فکرش برام مهم نیست.خوبیش اینه که تا بعد عید نمیبینمش و داغ دلم تازه نمی شه... الان خیلی آرومم.خیلییییییییییی.خصوصا بعد یه چایی لیوانی :hapydancsmil: کلا شب آرومیه فقط خیلی سرده :icon_razz: 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده