B nam o neshan 12214 ارسال شده در 7 اسفند، 2012 ديشب بابام از سفر برگشت... ساعت 4 صب با صداي سرفه هاش از خواب پريدم!!خيلي بد بود!خيلي...نامنظم و منقطع نفس مي كشيد!نفسش به زور بالا ميومد!...فكرشو بكن انقدر ناگهاني بود كه من كه اتاقم چسبيده به اتاق مامانم اينا نفهميدم خودمو چطور رسوندم بهش!چشام هنوز باز نشده بود،فكر كنم تو اون لحظه قلبم داشت بالاي 200 تا مي زد!گوشه اتاق كز كرده بودم و مامانمو نگاه مي كردم كه سعي مي كرد پشت بابابمو ماساژ بده تا بهتر نفش بكشه.تنها كاري كه كردم اين بود كه براش يه ليوان اب بيارم بخوره!خيلي بده يه پرستار تو خونتون باشه اما دقيقا شبي مثل ديشب كه به وجودش احتياج هست خونه نباشه! حتي فكر نبودنت اشكمو درمياره باباجونم...اميدوارم امشب ديگه اينجوري نشي بابا خوبم خدايا مامان بابامو حفظ كن!من بدون اونا ميميرم... 13
sahar 91 9480 ارسال شده در 8 اسفند، 2012 امشب اندکی غصه و غم داشتم ...ولی باران همه را شست و برد با خودش. 8
Farnoosh Khademi 20024 ارسال شده در 10 اسفند، 2012 امروز کار خاصی انجام ندادم.ولی نمیدونم چرا اینقدر احساس خستگی میکنم.فکر کنم امشب راحت میخوابم. 9
*lotus* 20275 ارسال شده در 10 اسفند، 2012 امشب بعد مدتها خیلی زود خوابم برد اما دختر داییم زنگ زد بیدارم کرد ،الان هر کار میکنم نمیتونم بخوابم 8
blue berry 5809 ارسال شده در 12 اسفند، 2012 امشب مي خوام يه چندتا برنامه بنويسم. اوليشو نوشتم ولي هركاري مي كنم جواب نمي ده.درست اجرا نمي شه. 6
sahar 91 9480 ارسال شده در 12 اسفند، 2012 امشب حس کسی رو داشتم که سپرده شده به گذر زمان و فراموشی... 7
NYC 20977 ارسال شده در 12 اسفند، 2012 اوضاع کلاً خوب نیست. چند شبِ که اینجوریه. لعنتی زمان میخواد تا تکلیف روشن شه. میترسم بعد از مشخص شدنِ تکلیف اوضاع به ضررم تموم شه. یعنی هیچ تضمینی وجود نداره که تا سرماه صبر کنم بعدم اوضاع خوب پیش بره. دوباره بلاتکلیفی! یعنی اگه یه چیز بتونه منو از پا در بیاره اونم همین بلاتکلیفیه. هوفففففففففف. 7
viviyan 12431 ارسال شده در 13 اسفند، 2012 امشب تصمیم داشتم یه فیلم ببینم و ندیدم. دارم از گشنگی میمیرم و به قولی جیگرم خار زده از گشنگی ولی حس پاشدن ندارم کم کم دارم چشم درد میگیرم. نمیدونم چه از جون اینترنت میخوام امشب. یه مدت تصمیم داشتم افسار اراده و اختیارم رو بدم به بخش ارادی مغزم ولی قسمت غیرارادی قوی تر از این حرفاست گویا... (این بخش های ارادی و غیرارادی مغز تخیلیه، یکی نیاد ازم جواب علمی بخواد :دی) 4
NYC 20977 ارسال شده در 13 اسفند، 2012 امشب هم مثل شبای دیگه. برزخ!!! کلاً فکر کنم من مشکل دارم. آخه همیشه از زندگیم ناراضی ام! هیچ چیز خوشحالم نمیکنه. اصلاً بی تفاوتا 3
anvil 5769 ارسال شده در 13 اسفند، 2012 کلی وقت تلف کردم.عصبیم.ناراضیم.خستم کتاب واقعا بهترین کس منه چرا نمیفهمم من.چرا عبرت نمیگیرم؟! 2
3Tilla 3844 ارسال شده در 15 اسفند، 2012 امروز تولد خواهرم بود......امشب به نظرم خیلی بده حسه بدیه آدم سنش هی بالا و بالاتر میره .کلی گریه کردم دلم گرفته بود کاش همه چیز تموم بشه ...... 2
ارسال های توصیه شده