pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۱ دوست دارم واسه دشمنانم دعا کنم خدا یاورشون باشه 4 لینک به دیدگاه
NEGARi 9387 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۱ امشب همون دیشبه, دیشب همین امشبه, امشب همون فردا شبه, فردا شب همین امشبه, امشب خیلی مزخرفه. . . امشب همون دیشبه, امشب همون فردا شبه. . . . . . 11 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۱ دو روزه خونه تنهامم م م م مم م و دلم گرفته امشب 8 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۱ امشب شب خوبی نبود .انقدر از دست دنیا عصبانی:v57xpgj21gn50sq6izf هستم که ممکن چیزای ناجوری بگم .پس بهتر توی عصبانیت چیزی نگم فقط اینو می گم که این حق من نبود منی که می خواستم خوب باشم و بد بودن انتخاب من نبود. خدا جون ولم نکن گم میشم و اون وقت سخت میشه پیدام کردااااااااااااااا 7 لینک به دیدگاه
Matin H-d 18145 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۱ امشب با همه ی کاستی هاش خوب بود 7 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۱ امروز رفتم پیش یه دوست. همه ی احساسمو کشت. امشب تصمیم گرفتم دیگه کسی واسم مهم نباشه. میخوام واسه خود خودم زندگی کنم. واسه خوده صبا نه هیچ کسه دیگه که قدر ندونه 4 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۱ امشب :girl_in_dreams: فکر میکردم بد باشه چون از صبح منتظر بهونه بودم که گریه کنم اما خیلی خوب بود :girl_angel: بهترم میشه :girl_in_dreams: 6 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۱ امشب بهتر بود با دوستام قرار یه گردش توپ گذاشتیم. خدا کنه تا اون موقع مشکلی پیش نیاد.:hapydancsmil: 3 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ شب غمگینی داشتم ....این همه تردید امون آدم و میبره .... 8 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ امشب مطمئن شدم که بازم گم شدم ... 6 لینک به دیدگاه
tar$ 1162 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ آخرین روز تابستون بود امشب! ساعت برنارد هم نداریم! از گذر زمان بدم میاد مخصوصا اگه بری تقویم رو ببیبینی بگی ای چه زود گذشت 12 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ امشب یه دفه دلم گرفت، یه شعرم شهریار خوند که باعث شد قطره های اشکم ناخواسته سرازیر شه. :5c6ipag2mnshmsf5ju3 اینجام چند وقته خیلی سوت و کوره، آدم حوصلش سر میره 5 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ امروز روزی بود سرشار از گریه و خنده و عصبانیت و ناامیدی و ..... با همه این هیجانات روحی و با توجه به این که فردا ساعت 5:30 باید بیدار بشم اما چشام حتی یه اپسیلم هم خواب نداره ! :icon_pf (34): 6 لینک به دیدگاه
Matin H-d 18145 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ این چند روزه،روزای ِ شلوغی رو با دوستام گذروندم .. خیلی سخته بخوای همشونو راضی نگه داری بالاخره یکی این وسط ناراحت یا دلخور میشه 4 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ چه طوری یه سرماخوردگی الکی الکی منو الاف کردا عفونت ریه چی میگه این وسط 3 لینک به دیدگاه
Ice Dream 472 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ روز خوبی بود... اولش بی حوصلگی بعد خفت شدن توسط دخترعمه ی عزیز برای گردش و تفریح و بستنی و این چیزا که بر خلاف تصورم واقعا خوش گذشت . الانم فکر دوراهی ای که مدتیه سرش گیر افتادم.... از خودم می پرسم راهی که تا الان اومدم اشتباه بوده و رهاش کنم یا باید ادامه ش بدم؟ اگه راهم اشتباه بوده آیا توان و زمان یه شروع دوباره رو دارم؟ یا باید بپذیرم "همه چیز تمام شد" ؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده