فرشته تهرانی 153 ارسال شده در 10 شهریور، 2012 امشب با اینکه نگران امتحان فردام ولی از شدت دلتنگی دارم از غصه دق میکنم! 5
El Roman 31720 مالک ارسال شده در 11 شهریور، 2012 بروبچ و "رفقا" ما یه مدت رفتیم سنگامونو با خودمون وا بکنیم، این "مدت" ممکنه 1 ساعت باشه ممکنه 1 سال باشه! تو این مدت تمامی راه های ارتباطی مسدود میباشد:) الوداع ... 9
آرانوس 6500 ارسال شده در 11 شهریور، 2012 الان یه غروب دلگیره و امشبم رو به امید فردای بهتر صبح میکنم 7
کهربا 18089 ارسال شده در 11 شهریور، 2012 امشب خوابم نمیبره دیشب هم نبرد دو روزه که نخوابیدم دلم می خواد خمیازه بکشم و از چشم هام اشک خواب بیاد 9
فرشته تهرانی 153 ارسال شده در 21 شهریور، 2012 سکوت امروز فقط صدای ابی و گوگوش شکوندن امروز همش تو سکوت گذشت تنهای تنها بودم امشب قرار تو سکوت بگذره 5
A.R-KH-A 4953 ارسال شده در 22 شهریور، 2012 ___________________________ تو تو تخت خودت خوابیدی و راحتی غذات یه وقتی داره و خوابت ساعتی مدرسه میری و شانست واسه زندگی بالاس نمیشه ردش کنی دایی سخت نگیر یه بابا داری که مث شیر پشت سرت مامانی که قلبش با قلب تو می تپه حالا بزرگ تر می شی و می بینی زندگی چطور آدم و خم میکنه دایی سخت نگیر دایی قدر اون چیزی رو که داری داشته باش زندگی مث رنگ و قلم و تو نقاش هر جور رنگش کنی همون جور میمونه نشه جغد شومی تو بومت بخونه نشه سفیدیه چشمات یه روز خون بشه نشه صورت قشنگت گلگون بشه دایی یاد بگیر همه چی رو تجربه کنی ولی تو بعضی راها دیگه برگشتی نیس به هر دستی که دس دادی دست تو بپا دایی بترس از گرگای آدم نما تن لخت تو بده به کسی که روح لختشو هدیه میده بهت و پاش می افته دایی بپا بکارت روحت خط نخوره این یکی پرده رو نمیشه دوخت دوباره اگه نخونی و ندونی پس زود خام میشی سرتو بالا نیگه دار نشه رام شی نگی روسری روسرت محدود شدی حدود و تو تعیین می کنی زندگی یعنی زندونی که آزادیت دست خودت مگه کوه و میشه به بند کشید دایی مگه کوه و میشه به بند کشید دایی سارینا بیا ببین داییتو دوباره گلی که کاشته امروزفقط یه خار سارینا قصم همیشه گریه داره سارینا سارینا سارینا نشه اخم کنی به اون دختر بچه ای که گلی داره تو دستشو می خواد بهت بفروشه روبرگردونی و با خودت بگی فرق داری حتما آره فرق داری دایی اون یه بچه کارگره از پایین شهر فقر و ترس و سیاهی همراهشن باباش معتاد دایی ببین صورتشو جای سرخ سیلی سرد پدرشو فقط نه سال داره تو مدرسه نیستو طعم تلخ کارو به دوش کشیده و گلی که پرپر میشه تو دست مشتری اون گلی که با تلخی ازش می خری واسه اون گل نیست یه لقمه نونه ضامن اینکه کتک نخوره تو خونه نپرس تقصیر کیه خودت می فهمی نپرس قصه اش طولانیه دایی زمین پر از آدمایی که کار میکنن و یه عده ای فقط پول دارن یه مشت عقده ای که از کار کارگرا کاخ ساختنو چه کسایی تو این راه جون باختنو این چیزارو به دیگرون بگی بهت میخندن آخه زشتیم عادت میشه واسه آدم ولی تو قصه ی خودتو بکش نقاش بزار هر کی هر چی هس باشه ، تو خودت باش سارینا بیا ببین داییتو دوباره گلی که کاشته امروز فقط یه خار سارینا قصم همیشه گریه داره سارینا سارینا سارینا 7
NEGARi 9387 ارسال شده در 22 شهریور، 2012 ___________________________تو تو تخت خودت خوابیدی و راحتی غذات یه وقتی داره و خوابت ساعتی مدرسه میری و شانست واسه زندگی بالاس نمیشه ردش کنی دایی سخت نگیر یه بابا داری که مث شیر پشت سرت مامانی که قلبش با قلب تو می تپه حالا بزرگ تر می شی و می بینی زندگی چطور آدم و خم میکنه دایی سخت نگیر دایی قدر اون چیزی رو که داری داشته باش زندگی مث رنگ و قلم و تو نقاش هر جور رنگش کنی همون جور میمونه نشه جغد شومی تو بومت بخونه نشه سفیدیه چشمات یه روز خون بشه نشه صورت قشنگت گلگون بشه دایی یاد بگیر همه چی رو تجربه کنی ولی تو بعضی راها دیگه برگشتی نیس به هر دستی که دس دادی دست تو بپا دایی بترس از گرگای آدم نما تن لخت تو بده به کسی که روح لختشو هدیه میده بهت و پاش می افته دایی بپا بکارت روحت خط نخوره این یکی پرده رو نمیشه دوخت دوباره اگه نخونی و ندونی پس زود خام میشی سرتو بالا نیگه دار نشه رام شی نگی روسری روسرت محدود شدی حدود و تو تعیین می کنی زندگی یعنی زندونی که آزادیت دست خودت مگه کوه و میشه به بند کشید دایی مگه کوه و میشه به بند کشید دایی سارینا بیا ببین داییتو دوباره گلی که کاشته امروزفقط یه خار سارینا قصم همیشه گریه داره سارینا سارینا سارینا نشه اخم کنی به اون دختر بچه ای که گلی داره تو دستشو می خواد بهت بفروشه روبرگردونی و با خودت بگی فرق داری حتما آره فرق داری دایی اون یه بچه کارگره از پایین شهر فقر و ترس و سیاهی همراهشن باباش معتاد دایی ببین صورتشو جای سرخ سیلی سرد پدرشو فقط نه سال داره تو مدرسه نیستو طعم تلخ کارو به دوش کشیده و گلی که پرپر میشه تو دست مشتری اون گلی که با تلخی ازش می خری واسه اون گل نیست یه لقمه نونه ضامن اینکه کتک نخوره تو خونه نپرس تقصیر کیه خودت می فهمی نپرس قصه اش طولانیه دایی زمین پر از آدمایی که کار میکنن و یه عده ای فقط پول دارن یه مشت عقده ای که از کار کارگرا کاخ ساختنو چه کسایی تو این راه جون باختنو این چیزارو به دیگرون بگی بهت میخندن آخه زشتیم عادت میشه واسه آدم ولی تو قصه ی خودتو بکش نقاش بزار هر کی هر چی هس باشه ، تو خودت باش سارینا بیا ببین داییتو دوباره گلی که کاشته امروز فقط یه خار سارینا قصم همیشه گریه داره سارینا سارینا سارینا شاهين نجفیه تهشم بنويس... 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 شهریور، 2012 امشب عین دیشب ازون شباست که الکی الکی تو دلم لباس می شورن .... بی اعصاب .... بی حوصله .... کسل ..... خسته .... :icon_razz: اونقدر بی اعصابم که از دست این موهای بلند داره حالم بهم میخوره ...... اصن کی گفته خوبه؟!!! دوست دارم موهای پسرونه کوتاه داشته باشم ..... 6
شــاروک 30242 ارسال شده در 27 شهریور، 2012 هر روز که میگذره و به 15 نزدیک میشه احساس میکنم که چقدر دوسش دارم چند شبه این حس لعنتی داره اذیتم میکنه......امشب دیگه بُریدم.......کسی رو هم ندارم باهاش درد و دل کنم شوخی که نیست.....20 سال با هم بودیم شونه به شونه......قدم به قدم.......با هم تنبیه میشدیم .........گاهی هم به جای هم...... دلم میخواد زمان برگرده ......اصلا چرا بزرگ شدی؟!!.........چرا یکی دیگه دلتو برد؟!!! فکر نبودنت توی این خونه داره دیوونم میکنه......هنوز ختی عقد هم نکردی ولی من........ احساس میکنم دارم از دستت میدم یادت باشه......تو همیشه اول خواهر منی......بعد زن پسر عمت....... آبجی دلم برات تنگ میشه امشب خیلی تنهام 10
XMEHRDADX 7514 ارسال شده در 1 مهر، 2012 من اطراف مشهدم،حدود نیم ساعت تا 45دقیقه پیش خواب بودم یه دفعه همه جا لرزید ،بعدش دیواراا شروع کرد به صدا دادن، زمین لرزه شدیدی اومد امیدوارم کسی آسیب ندیده باشه. 10
B nam o neshan 12214 ارسال شده در 10 مهر، 2012 كولرمون خراب شده و مي دونم امشب علاوه بر گرما بايد دلتنگي براي يه دوست بي معرفتو تحمل كنم!!!!!!خيلي سخته!!!!!! 8
B nam o neshan 12214 ارسال شده در 15 مهر، 2012 بالاخره اين كولر درست شد اما غم دوري دوستم... نه!!! خيلي دلم برات تنگ شده دوستم... 4
NYC 20977 ارسال شده در 15 مهر، 2012 امشب... امشب هم مثل شبی که پست قبلیمو تو این تاپیک نوشتم (34-35 شب پیش) دارم وسایلمو جمع میکنم که دوباره برم شیراز واسه کار. آخه چرا من انقدر سختی میکشم تو زندگیم؟! پس کی از زندگیم لذت ببرم؟ خسته شدم از بس دلخوشی ها و آرزوها و علایق و ... ام رو پاس دادم به آینده. زمان دانشگاه میگفتم بذار دانشگاه تموم شه درست میشه! دانشگاه تموم شد گفتم بذار سربازیم تموم شه برم سرکار درست میشه، سربازیمون تموم شد رفتیم سر کار بازم درست نشد. یعنی شرایط اونطور که میخوام نیست! خداااااااااااااااااااااااا. پس من کی به اون شرایطی که دلم میخواد میرسم؟! بخدا توقعم هم بالا نیست. حالا شانس ما امشب هم تهران یه بارون باحالی داره میاد که نگو! 9
Matin H-d 18145 ارسال شده در 24 مهر، 2012 این تاپیک رو من دوس دارممم ... بیا بالا:hapydancsmil: امشب از همه شبای پیشم بهترههه:hapydancsmil::hapydancsmil:... حداقل یه ذره به خودم انرژی و امید دادممم :hapydancsmil::hapydancsmil: 5
*mini* 37778 ارسال شده در 24 مهر، 2012 امشب امشب امشب امشب دیری دیری دیدی امشب امشب امشب امشب دیری دیری دیدیدی 5
B nam o neshan 12214 ارسال شده در 24 مهر، 2012 امشب يكي بدجوري حالمو گرفت ولي اشكال نداره....اين نيز بگذرد! 3
ارسال های توصیه شده