Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۱ از فردا حضور من در انجمن خیلی خیلی کم میشه. بدلیل مشغله های کاری. اینم واسه یادگاری داشته باشم خوبه Mr. Specific 11 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 دی، ۱۳۹۱ اونقدر ذهنم خسته هست که نمیدونم چی به چیه! پریروز تا حالا بدجور دلم درس میخواد هرکی رو میبینم داره واسه امتحانا میخونه بهش حسودیم میشه دست خودم نیست. دلم درس میخواد نه واسه مدرکش. واسه دل خودم عدم وجودش بدجور داره آزارم میده از طرفی فکر میکنم پیر شدم نمیدونم واسه کنکور بعدی بخونم یا نه :icon_razz: چقدر دوست داشتم الان درسم رو توی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران تموم کرده بودم اون مدیر گروه بیشعورمون نذاشت هیچوقت نمیبخشمش همیشه هم فحش میدم بهش. مرتیکه ی بـــــــــــــــــوق:vahidrk: 12 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ دارم یه تصمیم خیلی جدی میگیرم شاید به نفعم باشه ولی سخته 10 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۱ بعد از یک روز بسیار درگیر یه استراحت تووووپ میچسبه. 10 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۱ بعد از یه سفر طولانی بالاخره رسیدم استرالیا اینجا پر از ایرانیهای فراریه همه قاچاقی اومدند هوا 23 درجه چه دبشه آقای خاص در توهم 12 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۱ کلاً انگیزه یـــــــــــوخ :icon_razz: 7 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۱ چقدر دلم علافی میخواد :icon_razz: یه دوست باحال هم ندارم. همه مثبت اه حالم از خودم و دوستام بهم میخوره. یه دوست باحال میخوام :icon_razz: یه جمع خیلی شلوغ رفاقتی میخواد 10 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۱ اعصاب ندارم :icon_razz: 7 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۱ آلبوم نقاب از قمیشی واقعاً الان بشدت می چسبه چه آرامشی میده این آلبوم خدا میدونه 6 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۱ اصلاً هم خوب نیستم. هر چقدر هم میخوام روی اعصابم کنترل داشته باشم نمیتونم. بنده خدا خانمم البته در کنار اونم بروز نمیدم. گناه داره. حالم از دولـــط خدمطگظار بهم میخوره. حالم بد میشه... برید بجهنم همتون.:vahidrk: 6 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 بهمن، ۱۳۹۱ دیروز تا حالا مهمون دارم. آخه این مراسم ختم چیه؟ بزور توی این وضعیت آدم باید میزبان باشه. از همه مهمتر این که خانمم امتحان داره و بنده خدا زیاد نمیرسه بخونه! آخه چرا بعضیها اینقدر بی درک آفریده شدن ؟ 13 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۱ سلام امروز دومین روز کاریم بود در سیستم اداری. هم حس خوبیه و هم خسته کننده. در کنار همدیگه خوبه این دو تا حس. حس خوب بخاطر این هست که کلا ساختمان ما همه کارکنان جوان هستند و امروزی و بدور از جو ثیاصی که این خیلی عالیه و همچنین اینکه من نیروزی تازه نفس هستم با ایده ها و پیشنهادات خیلی خوب (تعریف از خود نباشه ) این یکی دو روزه بد جور خودم رو تحمیل کردم به مدیرکل با پیشنهاداتم در راستای گرفتن بازده بالا از کار حس میکنم مدیر خوشش اومده. آخه من هدفم این نیست که فقط توی همون کار دست و پا بزنم. میخوام برم جاهای بهتر و اینکه همه روم حساب کنند به عنوان یه کسی که ایده های خوبی داره البته بخشی که من کار میکنم تعداد کارکنانش خیلی کم بود به همین خاطر من با یه سمت دیگه دارم واسشون کار میکنم. که قراره در دو سه روز آینده 1 نفر دیگه بهمون اضافه بشه. که در اینصورت من زودتر میتونم به اهدافم برسم :gnugghender: 15 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۱ تخصص...تخصص....تخصص من به دنبال این هستم. در کاری که بلد هستم باید بهترین باشم.. به دلایلی مهم. میخوام 3-4 سال دیگه بهترین باشم. در کارهایی که توشون تخصص دارم. چند روزی هست که اون فشار روانی روم برداشته شده و حس آزادی بیشتر دارم و حس میکنم الان راه پیشرفتم هموار شده و باید استفاده کنم. 3-4 سال دیگه. شاید! 14 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۱ من خیانت کردم به رشته مکانیک امروز واسه آزمون دانشگاه آزاد ثبت نام کردم اونم چه رشته ای؟ مدیریت اجرایی خیانت به مکانیک.. عشق من البته بیشتر با دیدگاه آینده نگری این کار رو کردم. بخاطر شرایطم. اینم برا خودش یه توجیهیه دیگه 11 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۱ آخیـــــــــــــش هیچ جا خونه خود آدم نمیشه حتی خونه خود آدم چه اینجا خوشحال میشم (توی این تاپیک) داشتم به متن هایی که نوشتم توجه میکردم. واقعا چقدر فضاها متفاوت بوده... رشد خودم رو خیلی واضح حس میکنم 11 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اسفند، ۱۳۹۱ سلام سرم خیلی شلوغ شده! منو بگو دنبال کار دوم هم بودم و هستم هنوز! یعنی میشه؟ البته اینم اضافه کنم از 20 روز پیش تا 4 روز آینده هر روز از ساعت 3 تا 7 کلاس آموزشی هم داریم. این خیلی خسته کننده است. کلا همیشه خسته هستم ولی باز هم باید کار دوم رو پیدا کنم. :gnugghender: آخه چرا اول کار دوم رو پیدا نکردم که اینقدر توی دردسر نیفتم؟ 10 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۱ بدترین حالت ممکن در این روزها برای من تنهاییه و من الان بهش گرفتار شدم تا چند روز آینده مجرد هستم 10 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۹۱ ساعت ها چه دیر میگذرند انتظار.... انتظار برای من به منزله مرگ تدریجیه انگار. تندتر لطفاً یه مقدار فقط. 10 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۱ همیشه فکر میکردم اینجا بهترین جایی هستش که میتونم توش فعالیت کنم. بخاطر محیط بسیار صمیمی و دوستانه بین کاربران آن. ولی..... ولی فکر کنم زیاد مطمئن نیستم الان. 11 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۱ در طول روز به کرّات با این صحنه روبرو میشم که وقتی معاون و یا مدیرکل و یا استاندار داره توی اداره راه میرن چندین نفر به عنوان پاچه خار و چاپلوس باهاش و به فاصله منظم و غیرقابل تغییر 1 متر میدوند!! که در نگاه اول خیلی ها این عقیده رو دارند که امری شاید عادی باشد. من هم همین عقیده رو دارم. جالبتر اینکه توی دنیای مجازی هم همینطوره. که شاید این عقیده رو با مشاهده برخی موارد پیدا کنید. که البته در همین انجمن هم تقریبا کم و بیش دیده میشه. مثلا خودم به عینه دیدم پستی چند ساعت ازش میگذره و کسی ازش تشکری هم نمیکنه ولی همینکه مدیرسایت ازش تشکر میکنه سیل تشکرها سرازیر میشه بهله اینطوریاست 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده