رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

عمرمون داره مثل برق میگذره

من اصلاً باورم نمیشه که الان توی 27 سالگی هستم.

انگار همین دیروز بود که 20 سالم تموم شده بود چقدر حس بزرگ بودن میکردم.

بدرقم داریم پیر میشیم.

شاید 10% هم از عمرمون استفاده نکردیم.

خیلی راه داریم هنوز

:ws37:

 

تصمیم دارم که فقط خوش باشم توی این دنیا

از لحظه لحظه بودن در کنار خانواده و خانمم استفاده میکنم.

نمیذارم دیگه حسرت چیزی توی دلم بمونه :ws37:

 

بچه هایی که سنشون کمتر از ما هستند بدونند که چه لحظاتی رو دارند سپری میکنند.

سرمایه جوانی :ws37:

استفاده کنید... ولی استفاده ای که بعدها خروجی داشته باشه. و از یادآوریش لذت ببرید.

لینک به دیدگاه
مادر بزرگم دیشب فوت کرد :4564:

اصلا باورم نمیشه که نیست :4564:

خیلی دوسم داشت و خیلی دوسش داشتم... :sad0:

 

تاريخ امروز: 22 فروردين 92

تاريخ پست نقل قول: چهارشنبه 29 فروردین 1391

 

 

تقريباً 1 سال

چه زود گذشت

روحت شاد مادربزرگ عزيزم:icon_gol:

لینک به دیدگاه

سلام

امروز 1 ارديبهشت 92

چه زود 1 ماه از سال گذشت :ws37:

برف ايام داره روي سرمون ميشينه كم كم و اصلاً هم متوجه نميشيم :ws37:

واقعاً چه زود و برق آسا ميگذره.

 

ياد اين جمله افتادم:

«چه زود دير ميشه»

لینک به دیدگاه

امروز چه روز پرماجرایی بود :ws37:

ولی باز هم گذشت :164:

 

هنوز به اون صورت حس خوندن پیدا نکردم.

قصد دارم بخونم برای کنکور که حدود 1 ماه دیگه آزمونه

ولی هنوز به اون حس نرسیدم.

جسته و گریخته یه چیزایی میخونم ولی منسجم نیست :ws37:

لینک به دیدگاه

چقدر اينجا عوض شده!! :w58:

ديشب تاحالا سايت خراب بود

خيلي عوض شده :w58:

بچه ها همه بزرگ شدند

خيابونا .....

وااااااااااي

:ws3:

 

الان حس ميكنم از زندان آزاد شدم... :ws3:

لینک به دیدگاه

میدونستم خیلی دلنازک هستم

ولی نه در این حد :ws3:

امروز رفتم ماهی بخرم.

ماهی ها زنده بودند.

بهش گفتم که شکمش رو خالی کن و این حرفا :icon_razz:

آقاهه هم ماهی رو برداشت و شکمش رو پاره کرد :w58:

گفتم اینا زنده هستند بابا

گفت مُردند:w58:

خیلی سنگ دل بود

اگه خجالت نمی کشیدم دیگه نمی خریدمشون:sad0:

خیلی بدم اومد از آقاهه.

خیلی

فکر کن ماهی نصف باشه و هیچی هم توی شکمش نباشه ولی هنوز داره جون میکنه :icon_pf (34):

بعضی دوپاها جانور هستند. اصلاً گودزیلا هستند....

بخدااا:sigh:

 

امروز هم گذشت:164:

لینک به دیدگاه

یه موردی که همیشه در کنترل پنل خودم می بینم و خاطرات بدی رو یادآور میشه، این عکسه:

 

bga3nqsbclsfymft7ch.jpg

 

خیلی حرفها دارم.. خیلی :hanghead:

نتیجه حق خواهی در تمامی ابعاد این مملکت این میشه ها...

متهم شدن در عین بی گناهی :ws37:

لینک به دیدگاه

امروز داشتم به این موضوع فکر میکردم که کسانی بودند که با رفتنشون از انجمن، جاشون واقعاً خالی شد.:sigh:

چند روز اول همه تلاش کردند که از رفتنش جلوگیری کنند و وقتی که رفتند خیلی ها تلاش کردند که برشون گردونند.

خلاصه این روند همیشه طی میشه.:hanghead:

بعد از 1-2 ماه اصلاً کسی یادش نمیاد آقا یا خانم X توی انجمن بوده!! :sigh:

چون دیگه کسی ازش یادی هم نمیکنه.:icon_gol:

 

بعـــله:164:

انسانیم دیگه.

جای خیلی ها خالیه: ایلیا، اسی،سجاد فیلابی، امین نپو، فرناز و ....:hanghead:

روزهای اول خیلی ها از جمله خودم خیلی برای منصرف کردن و برگردوندن این عزیزان تلاش کردند ولی الان امروز بعد از گذشت ماه ها یادم اومد که : عـــــــــــه!! اینا هم یه روزی اینجا بودند هاااا ولی الان نیستند!! :164:

امیدوارم این عزیزانی که هرکدومشون قسمتی عظیم از گذشته انجمن هستند، هرجا که هستند شاد و پیروز باشند.

چه خوبه که همیشه یادی از این دوستان بشه.

:icon_gol:

 

ولی یه نکته رو نباشد فراموش کرد!!!

دلیل این رفتن ها چیست؟:164:

لینک به دیدگاه

آرامش ندارم اصلاً

نمیدونم چمه :hanghead:

هر شب 10 بار هم از خواب میپرم بدون اینکه دلیلش رو بدونم.

روزها هم سرکار، خسته و بی حوصله هستم :sigh:

یک هفته ای هست حالم این شکلیه :icon_razz:

لینک به دیدگاه
از فردا حضور من در انجمن خیلی خیلی کم میشه.

بدلیل مشغله های کاری.

:ws37:

 

اینم واسه یادگاری داشته باشم خوبه :ws3:

 

بالاخره روز موعود فرا رسید :ws37:

لینک به دیدگاه

بیانیه شماره 1 آقای خاص!

 

 

 

rzieilycpkremarua0gb.jpg

 

 

سلام خدمت ملت شریف نواندیشان؛

بالاخره هر آمدنی، رفتن دارد. بنده نیز از این اصل مستثنی نبودم و نیستم.

شبی که به این انجمن دعوت شدم (توسط فرناز) را هرگز فراموش نخواهم کرد.

یک شب رویایی که در همان بدو ورودم و به واسطه شرکت در تاپیک "شخیص هویت" که توسط مموشک اداره می شد، دوست های زیادی پیدا کردم.

از جمله محمد ادمینیان!

مدیر رنگ گوجه ای معروف خودمان.

البته قصد ماندن نداشتم، چون فقط محض اینکه فرناز از من دعوت کرده بود، عضو شدم.

چون اون روزها از باشگاه مهندسان رانده شده بودیم! و کلاً از فعالیت در انجمن ها و باشگاه های مشابه، بریده بودیم!

خیلی ها شاید من رو به دلیل شیطنت های خاص خودم دوست داشته باشند و در مقابل خیلی ها هم شاید از من بیزار و احیاناً متنفر باشند که این غیرقابل انکار است.

این نیز غیرقابل انکار است که بنده در این انجمن با خیلی ها در ارتباط هستم و شاید بیش از 80% کاربران فعال را می شناسم.

اینها مقدمه ای بودند برای اینکه صفات اخلاقی خودم در انجمن را بازگو کنم، فقط محض اطلاع دوستانی که با من آشنایی زیادی ندارند!

شاید همه من رو به شوخ طبعی و سرکار گذاشتن و ... بشناسند که البته بهترین صفات اخلاقی من هستند و بسیار دوستشان دارم.

من در هر مکانی که باشم، سعی می کنم به پیشرفت اونجا توجه ویژه ای داشته باشم.

در هر مکانی!

انجمن نواندیشان یکی از جاهایی هست که من در آنجا خیلی آموختم.

پیشرفت کردم.

روابط زیادی برقرار کردم.

پس وظیفه اخلاقی من بود که در حد توانم به انجمن به خصوص تالار مهندسی مکانیک خدمت کنم.

 

در این راه هم کم نذاشتم. واقعاً تمام تلاشم را بکار گرفتم.

و حاصل کار و تلاش ِ مجموعه تحت مدیریت من، این شد که الان هست.

دوستان زیادی من رو یاری کردند، از جمله: مریم خانم که همیشه و در هر حالی در کنارم بودند، سهیل عزیز، حمید عزیز، آقا جعفر، علی آقا، الهام خانم، مهندس رحیمی و ...

بدون این دوستان بنده نیز هیچکاره بودم.

با تلاش این مجموعه تالار به این نقطه رسیده است.

 

در کنار این شوخ طبعی، یک خصیصه دیگر هم دارم آن این است که زیر بار زور نخواهم رفت، هیچوقت!

مدیریت فقط به داشتن ابزارهای مدیریتی و استفاده از آنها نیست، مدیریت باید با مشارکت و مردم داری همراه باشه.

کسانی که من رو می شناسند میدانند که در مسائل تالار همیشه نظر هیأت علمی رو پرسیدم، بجز در مواردی که تشخیص دادم باید رأساً نظر بدم. (خیلی کم)

و این دلیل اصلی رضایت از تالار و پیشرفت اون هست.

 

متأسفانه در انجمن اشخاصی هستند که نه تنها وجهه یه مدیر خوب را ندارند، بلکه بیشتر شبیه به ........ هستند.

شاید از یک ...... داشتن این خصوصیت دور از ذهن نباشد، ولی از یک شخص به اصطلاح تحصیل کرده بعید به نظر می رسد!

 

توصیه من به مدیریت سایت این است که جلو این افراد را گرفته و در تلاش باشد محیط انجمن را پر از نشاط و دوستی کند.

باور بفرمایید که در این دنیای مجازی هیچ چیزی برای از دست دادن ندارید، بلکه محیطی است برای کسب. کسب علم، کار، روابط دوستانه و ....

بعضاً کسانی هم یافت میشوند که فقط به بُعد خرابکاری چسبیده اند.

و نتیجه اون هم رفتن مدیران قدیمی از انجمن هستش که همچنان ادامه دارد! (از جمله خود من)

 

مطمئناً هر مدیری با وجود همچین افرادی در این انجمن، تاریخ انقضایی خواهد داشت، مگر اینکه بخواهند موازی هم فعالیت کنند. که برای پیشرفت تالارها و در نتیجه انجمن، اصلاً مناسب نیست. چراکه پیشرفت، نتیجه یک کار گروهی است.

 

مسلماً نه من و نه هیچ کدام از مدیران زحمت کش این انجمن، نه حقوق بگیر اینجا هستند و نه منتی است برای ماندن.

ولی همه در دنیای واقعی، که بُعد اصلی زندگی مان است، دارای شخصیت هستیم.

بر کسی پوشیده نیست که پرداختن به دنیای مجازی شاید صدمه ای جبران ناپذیر به زندگی واقعی هر کسی وارد کند.

بعد از گذشت حدوداً 3 سال از حضورم در این انجمن، امروز مورخ 13 اردیبهشت 92، کناره گیری خودم از مدیریت تالار مهندسی مکانیک را اعلام میکنم.

 

از این پس به زندگی عادی و واقعی خودم می پردازم. شاید در نبود افرادی مثل من که همیشه دنبال حق خواهی بودم (اکثراً) راهی برای کسانی که مقابل حق هستند بسته شود!

استعفا در هر مجموعه ای می تواند نشانه اعتراض به شرایط مجموعه باشد تا شاید مسئولین امر به فکر فرو روند و دلیل را پیدا کنند.

 

امروز من رسماً بازنشسته شدم و فعالیت های من تا اطلاع ثانوی صرفاً به همین تاپیک یعنی "بیت آقای خاص" و تاپیک "عکاسی آقای خاص" محدود می شود.

آرزوی موفقیت برای تیم مدیریت جدید تالار مهندسی مکانیک و یکایک دوستان عزیز.

 

 

روابط عمومی بیت آقای خاص

13 اردیبهشت 1392

لینک به دیدگاه

در پی بیانیه شماره 1 بنده (:ws3:) به این مهم پی بردم که: اوووووووووووووووووووووه، چقدر من طرفدار دارم هاااااااا :icon_pf (34):

می خوام همین روزا برم برای کاندیداتوری ریاست جمهوری اقدام کنم. :ws3:

از بعضی ها بیشتر رای میارم:whistle:

آخه محبوبیت تا این حد؟ :w02:

بگذریم:

چه دوست دارم که دارم کمــــــرنگ می شم.

تا شاید تلنگری باشد برای بعضی ها :ws37:

 

دست نیافتنی میشم:ws37:

لینک به دیدگاه

سلام

امروز هر چی خواستم نیام انجمن، ولی چند باری ناخودآگاه و از روی عادت، روی لینک انجمن کلیک میکردم و می اومدم!

بعدش یادم میومد که "عـــــــه!! اینجا چیکار میکنم؟؟؟" و می بستمش! :ws37:

 

بعـــــله!

اینطوریاست.

ولی درست میشه اینم

کم کم

:ws37:

لینک به دیدگاه

پیغام پروفایل "Mehdi_Power"

 

مـــجازی هســتـیـــم... امـــا...

دلــمــان مـــجــازی نیست

میــشـکـنـد...

حــواسـت بــه تایـــپ کــردنــت باشـــد!!!

 

:hanghead:

واقعاً این کلمات خود گویای خیلی چیزهاست.

مجازی بودن روابط و حقیقی بودن دل و شخصیت.

 

بیاییم حریم ها را حفظ کنیم.

انجمن نواندیشان حُرمت داره. :ws37:

لینک به دیدگاه

فکر کنید که 3 نفر به نام های a ، b و c در یک جمع دوستانه، شب نشینی دارند.

میزبان آقای a می باشد.

آقای c میره سر یخچال میزبان و مقداری نوشیدنی می نوشه :ws37:

از قضا اون نوشیدنی حاوی مواد خاصی بود برای ترک اعتیاد آقای میزبان که a هستش.

به همین دلیل آقای c دچار اختلال میشه و به هر دلیلی فوت میکنه.

از نظر عقلی آقای c تقصیری نداره و این خود آقای a بود که بدون اطلاع از یخچال چیزی برمیداره.

البته گزارش پزشکی قانونی هم همین بوده.

خوب این یک طرف مسئله.

 

طرف دیگه مسئله:

خانواده آقای c، مسبب مرگ فرزندشون رو آقای a میدانند.

به همین دلیل بعد از گذشت 5-6 ماه از اون ماجرا، آقای a رو با تفنگ می کشند!!

قاتلین هم گرفتار پلیس می شوند.

و صد در صد حکم قصاص در انتظارشونه.

 

و اتفاقات بعدی :icon_pf (34):

و این داستان ادامه خواهد داشت

 

چه روزگاری شده :ws37:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...