*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 24 اردیبهشت، 2012 تابو که یابم آگهی از سایه سرو رهی گلبانگ عشق از هر طرف بر خوشخرامی میزنم هر چند کان آرام دل دانم نبخشد کام دل نقش خیالی می کشم فال دوامی میزنم 2
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 24 اردیبهشت، 2012 صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم تا به کی در غم تو ناله ی شبگیر کنم دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم 2
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 24 اردیبهشت، 2012 جهانی فانی و باقی فدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان بجای دوست بگزینم 1
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 24 اردیبهشت، 2012 آشنایان ره عشق گرم خون بخورند ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم بعد از این دست منو زلف چو زنجیر نگار چند و چند از پی کام دل دیوانه روم 2
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 24 اردیبهشت، 2012 ما بیغمان مست دل از دست داده ایم هم از عشق و هم نفس جام باده ایم بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند تا کار خود ز ابروی جانان کشیده ایم 2
ترانه18 8013 ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2012 عشق پـــروانـه ای بــود .... که پشت ِ دریچه ی چشمان ِ تـو می پرید....! تقصیر ِ تـو نیست ، اگـــر نــدیــدی اش ........!! 2
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2012 ای نور چشم من سخنی هست گوش کن تا ساغرت پر است بنوشان و نوش کن در راه عشق وسوسه ی اهرمن بسی است پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن 3
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2012 بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق خواهی که زلف یار کشی ترک هوش کن با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست صد جان فدای یار نصیحت نیوش کن 3
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2012 گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست که شود فصل بهار از می ناب آلوده آشنایان ره عشق درین بهر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده 3
ترانه18 8013 ارسال شده در 26 اردیبهشت، 2012 اگر... این عشق همین گونه پیش رود... گمان نمیکنم دیر باشد روزی که من در آینه.... جای تصویر خود تو را ببینم... 2
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 1 خرداد، 2012 از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنکه در دلبری به غایت خوبی رسیده ای منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمان معذور دارمت که تو او را ندیده ای 1
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 1 خرداد، 2012 ایدل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی و آنگه برو که رستی از نیستی و هستی گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو هر قبله ای که بینی بهتر ز خود پرستی 1
ترانه18 8013 ارسال شده در 2 خرداد، 2012 ســراپـا خـیس ، از عشـق و بـــاران .. در پـاســخ ِشـان چـه خــواهـی گـفت ، اگـــر بپــرسـند : آستـین ات را کــدامـیک تـَـر کــرده اسـت !!!؟ 1
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 2 خرداد، 2012 با مدیی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد در درد و خود پرستی عاشق شو ار نه روزی کار جهان سراید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی 1
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 2 خرداد، 2012 آنروز دیده بودم این فتنه ها که برخاست کز سرکشی زمانی با ما نمینشستی عشقت بدست طوفان خواهد سپرد حافظ چون برق ازین کشاکش پنداشتی که جستی 1
ترانه18 8013 ارسال شده در 2 خرداد، 2012 از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم یادگار از تو چه شبها، چه سحرها دارم با تو ای راهزن دل چه سفرها دارم گرچه از خود خبرم نیست خبرها دارم ** تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی ** آری ای عشق تو بودی که فریبم دادی دل سودا زده ام را به حبیبم دادی بوسه ها از لب یارم به رقیبم دادی داروی کشتن من یاد طبیبم دادی ** ورنه اینقدر مَهم جور و جفا یاد نداشت هیچ شیرین سر خونریزی فرهاد نداشت ** حسن در بردن دل همره و همکار تو بود غمزه دمساز تو و عشوه مددکار تو بود وصل و هجران سبب گرمی بازار تو بود راست گویم دل دیوانه گرفتار تو بود ** گر تو ای عشق نه مشّاطه خوبان بودی ترک آن ماه جفاپیشه چه آسان بودی ** چون نکو می نگرم شمع تو، پروانه توئی حرم و دیر توئی کعبه و بتخانه توئی راز شیرینی این عالم افسانه توئی لب دلدار توئی، طرّه جانان توئی ** گرچه از چشم بتی بیدل و دینم ای عشق هرچه بینم همه از چشم تو بینم ای عشق ** گرچه ای عشق شکایت ز تو چندان دارم که به عمری نتوانم همه را بشمارم گرچه از نرگس او ساخته ای بیمارم گرچه زان زلف گره ها زده ای در کارم ** باز هم گرم از این آتش جانسوز توام سرخوش از آه و غم و درد شب و روز توام ** باز اگر بوی مئی هست ز میخانه تست باز اگر آب حیاتی است به پیمانه تست باز اگر راحت جانی بود افسانه تست باز هم عقل کسی راست که دیوانه تست ** شکوه بیجاست مرا کشتی و جانم دادی آنچه از بخت طمع داشتم آنم دادی ** خواهم ای عشق که میخانه دلها باشم بی خبر از حرم و دیر و کلیسا باشم گرچه زین بیشتر از دست تو رسوا باشم بی تو یک لحظه نباشد که بدنیا باشم ** بعد از این رحم مکن بر دل دیوانه من بفرست آنچه غمت هست به غمخانه من ** من ندیدم سخنی خوشتر از افسانه تو عاقلان بیهده خندند بدیوانه تو نقد جان گرچه بود قیمت پیمانه تو آه از آندل که نشد مست ز میخانه تو ** کاش دائم دل ما از تو بلرزد ای عشق آندلی کز تو نلرزد بچه ارزد ای عشق **عماد خزاسانی** 1
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 2 خرداد، 2012 در مصطبه ی عشق تنعم نتوان کرد چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی مفروش به باغ ارم و نخوت شداد یک شیشه می و نوش لبی و لب کشتی
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 2 خرداد، 2012 کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم مظلومی ار شبی به در داور آمدی خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق دریا دلی بجوی دلیری سر آمدی
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 2 خرداد، 2012 دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصودست بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز ورای حد تقدیر است شرح آرزومندی
ارسال های توصیه شده