رفتن به مطلب

مشاعره ی موضوعی


*lotus*

ارسال های توصیه شده

تابو که یابم آگهی از سایه سرو رهی

گلبانگ عشق از هر طرف بر خوشخرامی میزنم

هر چند کان آرام دل دانم نبخشد کام دل

نقش خیالی می کشم فال دوامی میزنم

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 1.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

جهانی فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم

اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست

حرامم باد اگر من جان بجای دوست بگزینم

لینک به دیدگاه

ســراپـا خـیس ،

 

از عشـق و بـــاران ..

 

در پـاســخ ِشـان چـه خــواهـی گـفت ،

 

اگـــر بپــرسـند :

 

آستـین ات را کــدامـیک تـَـر کــرده اسـت !!!؟

 

94510997220459189330.jpg

 

لینک به دیدگاه

از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم

یادگار از تو چه شبها، چه سحرها دارم

با تو ای راهزن دل چه سفرها دارم

گرچه از خود خبرم نیست خبرها دارم

**

تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی

تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی

**

آری ای عشق تو بودی که فریبم دادی

دل سودا زده ام را به حبیبم دادی

بوسه ها از لب یارم به رقیبم دادی

داروی کشتن من یاد طبیبم دادی

**

ورنه اینقدر مَهم جور و جفا یاد نداشت

هیچ شیرین سر خونریزی فرهاد نداشت

**

حسن در بردن دل همره و همکار تو بود

غمزه دمساز تو و عشوه مددکار تو بود

وصل و هجران سبب گرمی بازار تو بود

راست گویم دل دیوانه گرفتار تو بود

**

گر تو ای عشق نه مشّاطه خوبان بودی

ترک آن ماه جفاپیشه چه آسان بودی

**

چون نکو می نگرم شمع تو، پروانه توئی

حرم و دیر توئی کعبه و بتخانه توئی

راز شیرینی این عالم افسانه توئی

لب دلدار توئی، طرّه جانان توئی

**

گرچه از چشم بتی بیدل و دینم ای عشق

هرچه بینم همه از چشم تو بینم ای عشق

**

گرچه ای عشق شکایت ز تو چندان دارم

که به عمری نتوانم همه را بشمارم

گرچه از نرگس او ساخته ای بیمارم

گرچه زان زلف گره ها زده ای در کارم

**

باز هم گرم از این آتش جانسوز توام

سرخوش از آه و غم و درد شب و روز توام

**

باز اگر بوی مئی هست ز میخانه تست

باز اگر آب حیاتی است به پیمانه تست

باز اگر راحت جانی بود افسانه تست

باز هم عقل کسی راست که دیوانه تست

**

شکوه بیجاست مرا کشتی و جانم دادی

آنچه از بخت طمع داشتم آنم دادی

**

خواهم ای عشق که میخانه دلها باشم

بی خبر از حرم و دیر و کلیسا باشم

گرچه زین بیشتر از دست تو رسوا باشم

بی تو یک لحظه نباشد که بدنیا باشم

**

بعد از این رحم مکن بر دل دیوانه من

بفرست آنچه غمت هست به غمخانه من

**

من ندیدم سخنی خوشتر از افسانه تو

عاقلان بیهده خندند بدیوانه تو

نقد جان گرچه بود قیمت پیمانه تو

آه از آندل که نشد مست ز میخانه تو

**

کاش دائم دل ما از تو بلرزد ای عشق

آندلی کز تو نلرزد بچه ارزد ای عشق

 

**عماد خزاسانی**

لینک به دیدگاه

دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصودست

بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز

ورای حد تقدیر است شرح آرزومندی

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...