رفتن به مطلب

مشاعره ی موضوعی


*lotus*

ارسال های توصیه شده

ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

در مکتب حقایق پیش ادیب عشق

هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

خواب و خورت ز مرتبه ی خویش دور کرد

انگه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی

گر نور عشق حق بدل و جانت اوفتاد

بالله کز افتاب فلک خوبتر شوی

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 1.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

می نویسم مینویسم از تو تا جسم کاغذ من جان دارد

با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد

گریه این گریه اگر بگذارد با تو از روز ازل خواهم گفت

فتح معراج غزل کافی نیست باتو از اوج غزل خواهم گفت

مینوسم همه ی هق هق تنهایی را

تا تو از هیچ به آرامش دریا برسی

تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی

به حریم خلوت عشق تو تنها برسی

می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد

با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد

مینویسم همه ی با تو نبودن ها را

تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری

تا تو تکیه گاه امن خستگی هام باشی

تا مرا باز به دیدار خود من ببری

می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد

با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من گریزانم از این خسته ترین شکل حیات

و از این غربت تلخ

که به اجبار به پایم بستند

می گریزم از شب

می گریزم از عشق

و تو ای پاک ترین خاطره ها

همه جا در پی تو می گردم...

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه

گر تن شود از هجر تو بیمار ،چه باید

 

 

از دوری رویت شود این کار،چه باید

 

 

غم پرشده در سینه غم دیده ام امشب

 

 

گر غم کُنَدم خسته و تب دار ،چه باید

 

 

بیچاره دلم سرخوش برروی شما بود

 

 

این دلخوشی هم رفته ز دیدار،چه باید

 

 

گفتی که بهار آید و گلخنده زنی باز

 

 

گر عمر من آید به سر ای یار، چه باید

 

 

با وعده نگردد دل ِغم دیده ما شاد

 

 

شادی نرسد از تو گر این بار، چه باید

 

 

با یاد رُخت دلخوشم ای دوست مدد کن

 

 

گر گلبن عشق تو شود خار، چه باید.....

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

من در کنار توست اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن

 

بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن....

  • Like 2
لینک به دیدگاه

حوا ترین حوای من ! سیب تو را نوشیده ام

آدم ترین آدم منم از سمت تو روییده ام

ای اتفاق خوب من ! لیلا ترین مجنون عشق !

وامق ترین عذرا منم عطر تو را بوییده ام

فرهاد شیرینت منم در بیستون حادثه

ای خسرو آیینه ها ! من با تو خود را دیده ام

ارزانی آهوی تو این دشت بی پروای من

بارانی چشم توأم با تو فقط باریده ام

یک لحظه یک آن یک نفس بر من بریز آیینه را

از آسمان بکر تو صدها ترانه چیده ام

خاتون تنهای دلم ! آغاز ناب هر غزل !

حوا ترین حوای من ! سیب تو را نوشیده ام

  • Like 2
لینک به دیدگاه

اگر برای تو شعری عاشقانه بخوانم

 

این شعر تا ابد با تو خواهد زیست

 

حتی وقتی که من دیگر نباشم!

 

یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد

 

شعر عاشقانه بیشتر از آدمها می ماند

 

عاشقانت تو را ترک می کنند

 

اما شعر عاشقانه

 

همیشه با تو خواهد بود

 

پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم!

 

شعری از اعماق جان

 

که مرا به یاد تو آورد . . .

 

شعری که همیشه با تو بماند

  • Like 2
لینک به دیدگاه

یک سبد پر ز ستاره با ماست

 

روی یك سفره احساس

 

كه بین من و تو پیداست

 

قلب من سخت اسیر احساس

 

عشق تو قطره اشكی ست

 

كه از گوشه چشمت پیداست

 

روح تو یك گل سرخ تنهاست

 

حس من چون یك موج

 

در تب و تاب دریاست

 

دستم از دوری دستت تنهاست

 

چشم تو رنگ قشنگی ست

 

كه در برگ درختان پیداست

  • Like 2
لینک به دیدگاه

وقتی بوی عشق سرمستم می كند

 

و یادت

 

از یادم می برد نامم را.

 

وقتی شرم نگاهت گونه ام را سرخ می كند

 

و تنم را داغ .

 

وقتی گم می شوم

 

در عشق و پرش های نبضم به چشم می آید

 

حس می كنم

 

غرق شدن هم چیز بدی نیست.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

و چشمانت راز آتش است،

و عشقت پیروزیِ آدمیست،

 

و آغوشت اندک جایی برای زیستن، اندک جایی برای مردن.

 

مرگم باد اگر دمی کوتاه آیم از تکرارِ این پیش پا افتاده ترین سخن که :

"دوستت دارم"

 

41.gif

  • Like 3
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...