ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ هوا بارانی ست بیا زیر چتر خیالم می رسانمت تا عشق. 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ عشق طرح ساده لبخند ماست معنی لبخند ما پیوند ماست عشق را با دست های مهربان هر که قسمت می کند مانند ماست عشق یعنی اینکه ما باور کنیم یک دل دیگر ارادتمند ماست دوستی همسایه نزدیک ماست مهربانی نیز خویشاوند ماست شرح مبسوط زیان و سود عشق چشم غمگین و دل خرسند ماست گر چه ما خود را نصیحت می کنیم عشق اما بی خیال پند ماست دست خوبت را به دست من بده دست های ما پل پیوند ماست در همه قاموس های معتبر عشق تنها واژه پسوند ماست 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ اگر چه حسن تو از عشق غير مستغنى است من آن نيم كه ازين عشقبازى آيم باز 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ شد باغ دشنه ، سينه ، از دست اعتمادم عاشق شدن به دستت ، آخر به باد دادم از روز آشنايي ، از صبح ِ تلخ ِ عشقت آرامشم به هم خورد ، با دست ِ اعتمادم 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ روندگان طريقت ره بلا سپرند رفيق عشق چه غم دارد از نشيب و فراز 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ ساقيا يك جرعه ده زان آب آتشگون كه من در ميان پختگان عشق او خامم هنوز 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ بس كه غم خوردم، ببين از زندگي سيرم زنده ام گرچه ، ولي هر لحظه مي ميرم با من از دنياي بعد از مرگ ، كم تر گوي چون كه در كار ِ همين دنياي خود، گيرم من جوان بودم ، ولي از شدت اندوه اين زمان در نيمه راه زندگي پيرم آسمان ، اي آسمان ! يك روز خواهي ديد انتقامم را به سختي از تو مي گيرم خال كوبي كرده بود از عشق ، بيتي را مرد معتادي كه زد بر جان و دل، تيرم : " آن قدَر از زندگي دلتنگ و دلگيرم كه روز مرگ خود را جشن مي گيرم ". 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟ دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟ آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟ تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی؟ هر چه می خواهیم – آری – از همین امروز از همین امروز ، مال ماست ، می دانی؟ گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم روح تو ، هم – سایه دریاست می دانی؟ دوستت دارم!» - همین ! – این راز پنهانی از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی؟ عشق من ! – بی هیچ تردیدی – بمان با من عشق یک مفهوم بی « اما» ست ، می دانی؟ 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ فرشته عشق نداند كه چيست اى ساقى بخواه جام و گلابى به خاك آدم ريز 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ گل ريخت بر سر باغ ، چشم بهار، روشن ! بازار لاله شد داغ ، چشم بهار، روشن! باران پاك باريد بر ياس و ياسمن ها سرسبز و تازه شد باغ ، چشم بهار، روشن ! وقتي نسيم آمد ، رقصيد دختر گل شد حكم عشق ابلاغ ، چشم بهار ، روشن ! هر هفت كرده خود را رنگين كمان زيبا بفرست بوسه اي داغ ، چشم بهار ، روشن! 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ عشقبازى كار بازى نيست اى دل سر بباز زانكه گوى عشق نتوان زد به چوگان هوس 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ عشق يعنی تشنهای خود نيز اگر ، واگذاری آب را بر تشنهتر! ... 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ چو پير سالك عشقت به مى حواله كند بنوش و منتظر رحمت خدا مى باش 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ به جرم آن که پری یافتم ازین هستی فلک ، مرا قفسی داد و حسرت ِمستی مکن تو ای گل ساده ، به جوش ِباده ، جفا که اعتماد نشاید به داده ی هستی مگر که شعر من ، آیینه ات نبود ، چرا مرا شکستی و رفتی ، به غیر پیوستی ؟ اگر که بوسه زدم بر خطت ، خطایی رفت که بوسه شد عشق و عهد خویش ، بگسستی به سرخی ِ گل ِ آن گونه های ناز، قسم ! دلی نبود ازین عاشقان که نشکستی 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ وعشق تنها عشق ترا به گرمی یک سیب می کند مأنوس ... وعشق تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها بُرد ... مرا رساند به امکان یک پرنده شدن ... 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ صحبت عافيتت گرچه خوش افتاد اى دل جانب عشق عزيزست فرو مگذارش 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ عشقست و مفلسى و جوانى و نوبهار عذرم پذير و جرم به ذيل كرم بپوش 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ چه شد که شبنم خون باز بر چمن بنشست ؟ بنفشه ، غم زده درسوگ یاسمن بنشست ؟ به گاه ِ صبح ، شقایق ، شراب خون نوشید بهار ِ خسته دراندوه ِ سوختن بنشست دوباره بلبل ِ عاشق ، سرود ِ غم سرداد غبار ِ غم به رخ ِ پاک ِ نسترن بنشست نسیم ، همره ِ خود ، بوی عشق بازآورد به بوی عشق ، به خون ، یاس ِ سیم تن بنشست هزار سرو ِ برومند ِ ما به خاک افتاد فضای جنگل ِ خاموش ، درمحن بنشست سپهر ِ آبی ِ این خاک ، رنگ ِ خون بگرفت دلم به داغ ِ شهید ِ ره ِ وطن بنشست 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ هر آن كس را كه در خاطر ز عشق دلبرى باريست سپندى گو بر آتش نه كه دارد كار و بارى خوش 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ عشق یعنی تا خدا پرواز کن نغمه های عاشقی را ساز کن عشق در تقدیر و در جان و دل است ساده می آید ولیکن مشکل است 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده