Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ به مناسبت دومین سالگرد تأسیس انجمن و به پیشنهاد دوستان این تاپیک رو زدم تا هرکس بهترین خاطره، بدترین خاطره و جالب ترین خاطره ای که تو نواندیشان یا تو میتینگ های نواندیشان داشته رو بذاره. هرکس یه خاطره ها 47 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ بهترین مربوط به میتینگ اخیر میشه بخصوص صندلی داغش که مشعلش دست کیوان بود بدترین مزاحمت یکی از کاربرا بود که شدیدا داشت اثر سوء در زندگی حقیقیم میذاشت که به لطف محمد طرف ساکت شد در کل انجمن عشخه 28 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ من که خاطره بد ندارم اما بهترین خاطره ام تور تنگه واشی بود بامزه بود خیلی 23 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ روزهای خوبی داشتم این جا... یه روز که خیلی دلم گرفته بود اومدم این جا عضو شدم... اون قد محیطش برام غریب بود که بیخیالش شدم... تا این که چند روز بعدش اومدم و سیما رو دیدم... آخی یادش به خیر... یکی دو بار دلم گرفت اما نه اون قدر جدی... نمی دونم سال دیگه تولد نواندیشان کجام اما دوست دارم تولدش یادم بمونه... 26 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ بهترین خاطره ام از اینجا تک تک لحظاتی بود که با همه دوستانی بودم که دوسشون داشتم مخصوصا میتینگ دریایی و صندلی داغ هاش... بدترین خاطره .... ( امروز که به جاش سکوت می کنم!):sad0: جالب ترین خاطره نحوه چسبیدن خودم و همه دوستان به این انجمنه! و تمام گفته جالبی که از پست بهترین دوستم اینجا می خوندم ای کاش یه روزی همه اینجا مثل یه خانواده واقعی باشیم و شاهد جدا شدن هیچ کسی از خانواده مون نباشیم و روز به روز به تعدادمون افزوده بشه... در کنار هم با آرامش اوقات رو سپری کنیم نه در ناراحتی و دلواپسی!! 35 لینک به دیدگاه
Peyman 16150 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ بهترین چیزی که الان یادم میاد، مربوط به آخرین کوهنوردی بود که با هم بودیم، فک کنم طرفای تیرماه 90 بود محمد مهدی هم بود (نویترون) داشتیم بلوف بازی می کردیم، همش من می بردم آخر سر محمد مهدی اومد بغل دست من نشست، ببینه من چیکار دارم می کنم، ولی بازم طفلی سر در نیورد هر موقع یاد اون زمان و جمعمون میوفتم، دلم تنگ می شه. ولی در مجموع، دمه همه نواندیشانی ها گرم، همتون با معرفتین و دوست داشتنی 33 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ بدترین خاطره م مال امروز بود که به خاطر جمعه بودنش به اندازه کافی دلگیر بود اما این خدافظی ها خیلی بدترش کرد... بهترینش سفر کاشان و بازی پانتومیم بود... تاپیک پل صراطم هم جز خاطرات خوبم هستش.... ایشالله انجمن صد ساله شه محمد جان 30 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ حالا که فکر می کنم می بینم بدترین خاطره می تونه رفتن اسی باشه من که خیلی دوسش داشتم و خیلی چیزا ازش یاد گرفتم 17 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ خاطره بد هام خیلی بیشتر بود ...... ای کاش پیش نمیومد ..... 19 لینک به دیدگاه
حانی 3371 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ بهترین خاطره که نمیشه گفت چون اینجا همچیش خوب بود ولی میتینگ دریایی دیدن بچه ها از نزدیک خیلی خوب بود جزئ بهترین روزام بود 19 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ بهترين سه چهار ماه اي نيومدم بدتر ين دنبال يه راه فرار در رو چيزي ميگردم گير نمياد!!! 19 لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ بدترین رو که نمیتونم بگم که واقعا داشت داغونم میکرد که محمد به دادم رسید و اسی هم آرومم کرد... بهترین هم زیاده ، اینجا کسانی رو پیدا کردم که برام خیلی خیلی ارزش دارن اسی جون هر کی دوس داری زودی برگرد 22 لینک به دیدگاه
.MohammadReza. 19850 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ بهترین هاش : نمایشگاه کتاب، تور دریایی، کوهی که با دوستان رفتیم بدترین هاش : بیخیال 24 لینک به دیدگاه
sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ روزهای خوبی داشتم این جا...یه روز که خیلی دلم گرفته بود اومدم این جا عضو شدم... اون قد محیطش برام غریب بود که بیخیالش شدم... تا این که چند روز بعدش اومدم و سیما رو دیدم... آخی یادش به خیر... یکی دو بار دلم گرفت اما نه اون قدر جدی... نمی دونم سال دیگه تولد نواندیشان کجام اما دوست دارم تولدش یادم بمونه... کتی جون خودمهههههههههههههههههههه 10 لینک به دیدگاه
::: شیـــما ::: 6955 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ بهترین و بدترین نداشتم ولی امروز ک اسی رفت از بقیه روزای انجمن دلگیرتر بود 18 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ من قشنگترین لحظه هامو توو نو اندیشان بودم دوستانی پیدا کردم که از وجودشون خوشحالم خیلی بهترین خاطرم اول از چار دیواری معماراست که با محمد حسین و مرتضی کل مینداختیم:biggrin: دومین خاطرم مربوط به کوهه.....قشنگترین خاطره ایی هستش که مونده توو ذهنم...هیچوقت فراموشش نمیکنم 20 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ بهترین خاطرم 31/5/2010 یعنی 10 خرداد سال 89 روزی که عضو شدم و شروع همه خاطرات نواندیشانیم بدترینش هنوز نیومده...روزیه که دیگه نخوام بیام انجمن...چون حتما اون روز خیلی دلم شکسته 17 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ حالا خودمم بگم. موقع تاپیک زدن فرصت نکردم بگم بهترین خاطره: بهترین خاطرم همین آشنایی با بچه های انجمن بوده و میتینگ هایی که گذاشته شده به خصوص موردی که پیمان هم اشاره کرد، قرار تفریحی که تابستون پارسال تو دربند بود. بدترین خاطره: بدترین هم یه چندتایی بوده که همش مربوط رفتن بچه ها میشده و بدترینش موقعی بود که خبر فوت کامیار (architect) رو شنیدم جالب ترین خاطره: این خاطره بیشتر واسه خودم جالب بوده. شاید واسه بقیه جالب نباشه. بیشتر یه اعترافه مربوط میشه به حدوداً 20 ماه پیش بحثای انتخابات و اینا داغ بود هنوز و فیلی شدن خیلی سایتا تو اون دوره. امار انجمن هم تو اون موقع فکر کنم 30تا کاربر و 70تا مهمان اینا میشد. قوانین ممنوعیت بحث سیاسی هم بود البته نه به شدتی که الان هست. و قبلاً هم گفتم تجربه مدیریتی خاصی رو نداشتم. یه شب مثل اینکه باشگاه فیلی میشه و تو انجمن بودم یهو دیدم 70،80 نفر ریختن تو انجمن هیچ کدوم از بچه هام نمیشناختم. چون تو باشگاه فعالیت خاصی نداشتم که بخوام کسی هم بشناسم. من اون موقع بیشتر به جای اینکه از حضور کاربرا تو انجمن خوشحال باشم، ترسیده بودم که نکنه بشینن اینجام بحثای سیاسی به دعوا کشیده بشه :banel_smiley_52: تا حدی که باعث شد برم تو بخش مدیریت هم بگم بچه ها مواظب باشین یه وقت زیاد بحثای خارج از خط قرمز نشه و دعوا اینا نشه هنگ کرده بودم که چیکار کنم. همش داشتم تو تاپیکا میچرخیدم که نکنه یه وقت چیزی بشه تازه بعد اینکه رفتن نفس راحتم کشیدم :smiley-gen165: حس و حال اون موقع الان خیلی واسم جالبه 30 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ جالبترین خاطره یادم رفت اولین باری که رفتیم کوه...بسیییییییی خوش گذشت خیلی خوب بود خاطرش واسه من و مینی همیشه میمونه 14 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ جالبترين خاطرم زمين خوردنم تو تور دريايي بود :4chsmu1: بهترينش پيدا كردن اينهمه دوست خوب بدترينشم...هيچي! 17 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده