هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ گاهی وقت ها زیادی دل نازک میشویم از هر حرف یا حرکتی می رنجیم و با یک نگاه یا شوخی معمولی یا بی محلی در هم می شکنیم انگار نمک بر زخممان بپاشند یا خنجری بر قلبمان فرو کنند ..شکنجه میشویم استانه تحملمان پایین میاید و اشکمان در مشکمان ،،، این وقتها یا به فکر مقابله به مثل می افتیم و یا به خود خوری و حرص و جوش روی میاوریم غافل از این که ما خود شکنجه گر خویشیم شاید هیچ ایده ای یا ایده الی ارزش خود ازاری . شکنجه کردن خود را نداشته باشد نمی گویم بلانسبت پوست کلفت باشیم و لی متنفرم و بدم میاید شاید هم دلم می سوزد برای خودم و ادم هایی که گاهی وقت ها این جور دل نازک اند و هیچی ارامشان نمی کند . 30 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ معمولا دل نازک و ننر نمیشم هر حرفی هم بهم بر نمیخوره جنبه در حد تیم ملی بالاست 13 لینک به دیدگاه
Gizmo 5887 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ گاهی بعدها که به رنجشهای اینچنینیم فکر میکنم خندم میگیره از دل نازکی خودم:164: 6 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ معمولا دل نازک و ننر نمیشم هر حرفی هم بهم بر نمیخوره جنبه در حد تیم ملی بالاست بالاخره مدیری گفتن باید یه فرقی با کاربرای عادی داشته باشه یا نه ؟! فقط نمیدونم چرا یاد این تاپیک افتادم http://noandishaan.com/forums/showthread.php?t=21317 2 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ گاهی وقت ها زیادی دل نازک میشویم از هر حرف یا حرکتی می رنجیم و با یک نگاه یا شوخی معمولی یا بی محلی در هم می شکنیم انگار نمک بر زخممان بپاشند یا خنجری بر قلبمان فرو کنند ..شکنجه میشویماستانه تحملمان پایین میاید و اشکمان در مشکمان ،،، این وقتها یا به فکر مقابله به مثل می افتیم و یا به خود خوری و حرص و جوش روی میاوریم غافل از این که ما خود شکنجه گر خویشیم شاید هیچ ایده ای یا ایده الی ارزش خود ازاری . شکنجه کردن خود را نداشته باشد نمی گویم بلانسبت پوست کلفت باشیم و لی متنفرم و بدم میاید شاید هم دلم می سوزد برای خودم و ادم هایی که گاهی وقت ها این جور دل نازک اند و هیچی ارامشان نمی کند . در این موقعیت قرار میگیرند. منم گاهی بدجور دلنازک می شم بدبختانه این جمله رو باید قاب طلا گرفت. واقعا هیچ کس به اندازه خودمون در حق خودمون جفا نمی کنه. اکثرا نسبت به خودشون بی رحمانه ترین و شکنجه گر ترین فرد هستن. همون دیکتاتور کوچک که می گفتی. حالا اسم این رو هم بذار شکنجه گر خاموش 9 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ منم گاهی بدجور دلنازک می شم بدبختانهاین جمله رو باید قاب طلا گرفت. واقعا هیچ کس به اندازه خودمون در حق خودمون جفا نمی کنه. اکثرا نسبت به خودشون بی رحمانه ترین و شکنجه گر ترین فرد هستن. همون دیکتاتور کوچک که می گفتی. حالا اسم این رو هم بذار شکنجه گر خاموش شاید این روجیه را یک حادثه یا، تجربه خاصی ، یا یک شک روانی و روحی بتونه عوض کنه ادم برا ی اینکه پخته و بزرگ بشه یک عمر باید زندگی کنه یک عمر هم گاهی وقتا کمه بعضی تجربه ها ادم ها رو تکون میدن گرگ بارون دیده میشن بی باک تر میشن . صبورتر 6 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ بنظرم بیشتر وابستگی به این نت لعنتیه! منم مدتیه خیلی قاط زدم خیلی زود از بعضی مسائل که واقعا ارزشش رو نداره عصبانی و یا ناراحت میشم این رفیقمون (اسی) هم واسه همین رفت بنظرم تنها راهش اینه که این وابستگی از بین بره خودمم منتظرم تا چند وقت دیگه سرم شلوغتر بشه و کمتر بتونم اینطرفا بیام. 11 لینک به دیدگاه
Artaria 13629 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ منم متاسفانه خیلی دل نازک و حساسم، زود ناراحت میشم، با اینکه میدونم طرف مقابلم داره شوخی میکنه یا منظوری نداره ولی باز ناراحت میشم، ممکنه اونه لحظه به رو خودم نیارم و تو خودم اذیت میشم 6 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ درجه حساسیت من خیلی بالاست اونقدر که معتقدم خدا هر چی احساس تو بعضی بنده هاش نگذاشته همه رو یه جا داده به من... ولی هیچ وقت و هرگز کسی جز خودم متوجه این رنجش نمیشه جز اشکهای بی صدایی که همواره مونس من اند... گاهی بهش خیلی گیر می دم ولی بعضی وقتا هم مثل الان می گم چرا همین یه یار رو هم از خودم بگیرم؟ چه اشکالی داره که چشمانت گاهی زود تر از دیگران تر شود... از سنگ شدن بعضی دلها که بد تر نیست... 9 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ اصلا قصد تفتيش عقايد، يا مصاحبه با كسي رو نداشتم كه گفته بشه هستيد يا نيستيد هر حسي و اخلاقي كاملا شخصي و نسبيه ، و مربوط به خود ادم ميشه داشتن و نداشتن اين ويژگي هم نه افتخاره و برتريه ، نه مايه ننگ و كوچك بودن مهم جهت بخشي ومعتدل كردن اونه ، تا نه انقدرها نازك دل و نه انقدر ها بي حس و عار باشيم سوال اينه چطور ميشه اونو به اعتدال رسوند ؟ يه ادم كه تو اين حس معتدله چطور واكنش نشون ميده؟ 4 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ اصلا قصد تفتيش عقايد، يا مصاحبه با كسي رو نداشتم كه گفته بشه هستيد يا نيستيد هر حسي و اخلاقي كاملا شخصي و نسبيه ، و مربوط به خود ادم ميشه داشتن و نداشتن اين ويژگي هم نه افتخاره و برتريه ، نه مايه ننگ و كوچك بودن مهم جهت بخشي ومعتدل كردن اونه ، تا نه انقدرها نازك دل و نه انقدر ها بي حس و عار باشيم سوال اينه چطور ميشه اونو به اعتدال رسوند ؟ يه ادم كه تو اين حس معتدله چطور واكنش نشون ميده؟ سوال اينه چطور ميشه اونو به اعتدال رسوند ؟ يه ادم كه تو اين حس معتدله چطور واكنش نشون ميده؟ راستش رو بخوای من مدتها دنبال جواب این سوال هستم. اگه متوجه شدی که چطور میشه تو هر زمینه ای به اعتدال رسید حتما به منم بگو... 5 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ گفتگوی درونی بهترین راه حله 6 لینک به دیدگاه
AmirVet 695 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ به نظرم اگه قرار باشه در برابر هرکسی و ناکسی بخوام حساسیت نشون بدم هیچ پیشرفتی نمی کنم!! بهتره به جای حساسیت در برابر اشخاص اتفاق و مشکلاتی که وجود میاد به جای حساسیت نشون دادن درسی بشه برای جلوگیری از تکرارش! یه جمله توی تاپیک سخن بزرگان همین انجمن دیدم که سرچ که کردم به این تصویر رسیدم . . . فکر کنم همه چیز تو همین جمله و تصویر میشه خلاصه کرد: لارنس استرن:اگر قرار باشد بايستی و به طرف هر سگی که پارس میکند سنگ پرتاب کنی، هرگز به مقصد نمیرسی! از مانا نیستانی 7 لینک به دیدگاه
The Idealist 1526 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ یکی از نقاط ضعف من ؛ متاسفانه من اغلب اوقات اینگونه هستم ، جوری که گاهی از حرف ها یا رفتار هایی دلم میشکند که برای دیگران خنده دار است ! 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۰ این روزها سعی میکنم که دل نازک نباشم و دربرابر بعضی از آدمها فقط به خودم میگم ارزش من خیلی بیشتر از این حرفهاست و نباید خودم و بخاطر هرکس و ناکسی ناراحت کنم.... 3 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۹۰ منم درجه حساسیتم نسبتا بالاست زود از بعضی چیزا ناراحت میشم و بعضی چیزا یهو خیلی بهمم میریزه البته به نظرم خوبه که دیگرانم با ملاحظه تر باشن و به اطرافیانشون و حساسیتاشون اهمیت بدن 1 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۹۰ حساسیت زیاد بیشتر ازین که اطرافیان رو اذیت میکنه خود فرد اذیت میکنه . من قبلا حدود 2-3 سال پیش خیلی حساس بودم خودمم خیلی رنج می کشیدم.اما با تمرین یادگرفتم نباید خیلی خودمو اذیت کنم. مثلا همین که گاهی مینویسم کمک میکنه همین لحظه حسمو بگم و بعدش حس راحتی داشته باشم. به حرفای خاله زنک بازی که چرا تو فلان مهمونی فلانی لباسش ازم بهتر بود و چرا من ساده بودم زیاد اهمیت نمیدم. حوصله این حرفا رو که فلانی از فلان حرفش منظورش من بود و بشینم فک کنم که چرا فلان حرفو زد رو ندارم. اونایی که منو زیاد میشناسن باهام راحت شوخی میکنن و از حرفاشونم ناراحت نمیشم. 1 لینک به دیدگاه
ایناز 981 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۰ اینقدر غمم زیاده که دارم میسوزم اینجا لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده