رفتن به مطلب

پَ ... نه ... پَ ...


spow

ارسال های توصیه شده

کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده: آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟ پـَـــ نــه پـَـــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام

  • Like 14
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 743
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

از دستشویی با یه سوسکه مرده اودم بیرون ..میگه تو دستشویی بود کشتیش..پـَـــ نــه پـَـــ بردم جیششو کرد حالا ببر بخوابونش..

  • Like 13
لینک به دیدگاه

با موهای ژولیده و بلند رفتم نشستم رو صندلی آرایشگاه، آرایشگره میپرسه میخوای کوتاه کنی؟ گفتم پـــ نه پــــ !!! اومدم کود بدی بهشون.... رشدشون نا منظم شده!

  • Like 10
لینک به دیدگاه

پدربزرگم فوت کرده تو قبرستونیم دوستم زنگ زده میگه کجایی؟میگم بهشت زهرا ! میگه واسه چی ؟ میگم واسه پدر بزرگم.میگه اِ ؟ فوت کرده ؟ میگم پـَـــ نَ پـَـــــ تمرینی اومدیم مانور !

  • Like 8
لینک به دیدگاه

دیشب شب اول قبرم بود، نشسته بودم بالای سر

 

جنازم، يكدفعه دیدم دو نفراومدن تو قبرم!

 

با ترس گفتم: شما نکیر و منکرین!!!؟

 

دو نفري با هم جواب دادن: پـَـَـ نــه پـَـَــ ، کامران و هومن هستیم، اومدیم بهت بگیم تو خودت نمره بیستی . . . . !!!!!؟

  • Like 15
لینک به دیدگاه

سوار بی آرتی پارک به ونک بودم

با راننده اتوبوس گرم گرفته بودم

رسیدم به ایستگاه مورد نظرم.

یه 200 تومنی دادم به راننده گفتم یه نفر

برگشت گفت پ ن پ می خوای قسمت خانوما رو هم حساب کن! :whistle:

 

مردم از خنده! خیلی راننده جالبی بود. :ws28:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

رفته بودم حموم...مامانم اومده میگه حمومی؟!

گفتم پ ن پ صدای منو از رادیویه بی بی سی میشنوی ...اینجام لندنه...!:banel_smiley_4:

مامانم گفت خواستم بگم مهمون داریم بچه هاشونو میفرستم برن با کامپیوترت بازی کنن...

احتمالا آبگرمکن رو هم خاموش میکنم و حولتم از پشت در برمیدارم

تا یاد بگیری چطوری جوابه مامانتو بدی...!

  • Like 9
لینک به دیدگاه

امروز توی مدرسه داشتم تکالیف شاگردامو می دیدم.

 

یکی از بچه ها طبق معمول ننوشته بود.

 

عصبانی شدم گفتم شایان بازم که ننوشتی! حتما بازم می خوای بهونه الکی بیاری!..

 

بچه پررو یکدفعه گفت: پـَـَـ نــه پـَـَــــ الان برات گواهی پزشک در میارم! :zadan:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم

  • Like 6
لینک به دیدگاه

بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ۴۰ درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟ اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم

پـَـَـ نــه پـَـَــ خسته نیستم تو جلسه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم

  • Like 9
لینک به دیدگاه

زنگ زدم میگم مامان

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
منو گرفتن... میگه خاک تو سرم ارشاد؟ میگم پـــــــ نــــ پـــــ مرکز نخبگان ایران

  • Like 12
لینک به دیدگاه

یک ساعت تو تاکسی دارم عرق میریزم و خودمو باد میزنم .راننده تاکسیه میگه گرمه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ هوا خوبه دارم واسه رقص کردی یار جمع میکنم

  • Like 8
لینک به دیدگاه

زنگ خونمون رو زدن،

خواهر کوچیکم 7 سالشه، آیفون رو برداشته می گه : بــــــــــــــله ... (عاشق این بله گفتناش پشت گوشی ام)

بعد دَرُ رو زده.

میگم: کی بود؟ مامان بود؟

میگه: پ ن پ بابا بود! بابا که با ریموت میاد تو پارکینگ دیگه، زنگ نمیزنه که. :ws28:

 

تاثیرگذاری پـ نـ پـ روی بچه هفت ساله رو داری توروخدا :ws28:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

میگم امتحان ساعت چنده

میگه ساعت 8 تا 10

میگم 8 صبح ؟

میگه پ نه پ 8 تا 10 شب بعد امتحان میریم سینما یه حالی میکنیم !:banel_smiley_4:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

یارو واسه سرشماری اومده میپرسه: توی خونه اینترنت دارین؟

میگم بله! ...

بعد دوباره میپرسه: توی خونه کامپیوتر هم دارین؟

پَ نه پَ با جاروبرقی میریم توی اینترنت!

 

پارتي بوديم ... ملت اون وسط داشتن دستارو تکون ميدادن و ميرقصيدن ...

رفيقم ميگه دارن ميرقصن!؟

پَـــ نَ پَــــ اينجا گير افتادن! دارن براي هليکوپتر امداد دست تکون ميدن تا نجاتشون بده

 

رفتيم واسه عروسي باغ اجاره کنيم ... يارو ميگه جاي امن ميخاي ؟

پَـــ نَ پَـــ يه باغ بده تجاوز خورش خوب باشه مهمونا روش حساب کردن !

بابام با چکش به جاي ميخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پايين ...

تازه ميپرسه خورد به دستت؟

پَـــ نَ پَـــ ياد گل خداداد عزيزي به استراليا افتادم، ديگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلي بود عجب گلي

 

يارو با موتور زده بهم ....خوردم زمين سرم شکسته داره خون مياد اومده ميگه سرت داره خون مياد؟

پـَـَـ نَ پـَـَــــ من خودنويسم جوهرم پس داده

 

تو خيابون با دوستم داشتم راه مي رفتم، يارو موتوريه گوشيمو از دستم قاپيد

دوستم گفت گوشيتو دزديد؟ گفتم پـَـــ نَ پـَــ برد سيستم عاملشو آپديت کنه فردا مياره

 

به داداشم ميگم سر رات داري مياي يه ليوان ابم بيار بهم ميگه تشنته ميگم:پـَـَـ نَ پـَـَـــ من آن گلبرگ مغرورم که مي ميرم ز بي آبي ولي با منت و خواري پي شبنم نمي گردم

 

رفتم مرغ فروشي به فروشنده ميگم بال دارين، ميگه بال مرغ؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپيما، چندتا کوچه پايين تر سقوط کرديم ميخوام درستش کنم

 

دختره داره غرق ميشه ميگم دستتو بده به من ميگه مي خواي نجاتم بدي؟!

پَـــ نَ پـَـــ ميخوام واست لاک بزنم!

زنگ زدم عکاسي نوبت بگيرم واسه عکس گرفتن ، دختره گوشي رو برداشته ، ميگم ببخشيد خانم امروز وقت خالي کي داريد ؟ ميگه واسه عکس گرفتن ؟ پَـــ نَ پَـــ واسه اينکه با خونواده خدمت برسيم !!! بعد ميخنده ميگه 6 وقت داريم . بهش ميگم قبل از 6 هم کسي نوبت داره ؟ ميگه پَـــ نَ پَــــ امروز رو کلا واسه شوهر آيندم خالي کردم .

 

به بابام ميگم تلويزيونو بزن کانال دو ... ميگه روشنش کنم ؟

پَـــ نَ پَــــ تو بزن دو ... من هُل ميدم روشن شه ....

دارم به خواهر زادم ديکته ميگم ... رسيده آخر خط ميگه دايي برم سر خط ؟!

پَ نـــ پَ بقيشو رو فرش بنويس !

 

کمی زود بود، ولی...دعایت گرفت مادر بزرگ !...پیر شدم... !!

  • Like 16
لینک به دیدگاه

از فیس بوک اومدم بیرون کامپیوترو خاموش کردم خواهرم میگه: خسته شدی از فیس بوک اومدی بیرون ؟ منم گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ بهم گفتن یه 5 دیقه برو بیرون میخوایم کفشو تی بکشیم

  • Like 7
لینک به دیدگاه

جمله ی بدون "پـَـ نـَـ پـَـ" مثل صبحونه بدون چایی میمونه !! که اگه استفاده نکنی اون روز سردرد میگیری:ws28::ws28::ws28:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...