*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ غصه ام مُـرد گریه ام مُـرد خنده ام مُـرد بغض ام مُـرد . . . و اکنـون در میـان اجسادشان آرام آرام گام بر می دارم بی آنکـه دفنشان کنم...! 20 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ چقدر بده وقتی حس کار کردن نباشه اما مجبور باشی کار کنی چون دیگه پایان ترمه و کارها باید بسته بشه....من خستم 9 لینک به دیدگاه
NEGARi 9387 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ دروغ بده میدونم.. من دروغ گفتم تو هم گفتی اونم گفته ولی لطفا وقتی میدونی چه آدمی هستی بهش دروغ نگو که نیستی... که دوسش داری... این نوع دروغ از کثیفترین هاست اره دخترهام گرگ میشن ولی نه همشون... 15 لینک به دیدگاه
Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ هرکس در دنیا باید کسی را داشته باشد که حرفهای خودش را آزادانه به او بزند ، بدون رودربایستی و بدون خجالت و الا آدم از تنهایی دق می کند...:there: 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ [h=6]زندگی وقتی قشنگه که دلی برای دلی تنگ میشه ، اول شبی زندگیم خیلی قشنگ بود ....![/h] 10 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ چه حـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالی میده همه انجمن خواب باشن و خودت توو پس کوچه ها خلوت انجمن قدم بزنی و سکــــــــــــــــــــــــوت همه جا رو قورت داده باشه.......صدای قدمهای آهستم توو کوچه ها مییپیچه...... الان ساعت 5:15 دقیقه صبحه شنبست.. 11 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ سکوت چندین مفهوم دارد . . . خستگی . . . کلافگی . . . آرامش . . . بغض . . . ابهام . . . 13 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ خیلی وقته رفتم تو لاک خودم... کاشکی یکی منو ازین حال و روز بیاره بیرون...فقط کافیه یه ضربه ی کوچیک به لاکم بزنه...:5c6ipag2mnshmsf5ju3 18 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ من ، تو ، ما ، یادت هست ؟ تمام شد ! حالا : تو ، او ، شما ، من هم به سلامت ! 11 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ برگی در پاییز از درختی افتاد در وسط پارکی که پر از برگهای زرد بود چه غریبانه ! 3 لینک به دیدگاه
Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ کاش اینجا بودی و می توانستم هر آنچه را که بر دلم سنگینی می کند را درنگاهت زمزمه کنم. نه!... اگر بودی می دانم باز هم تنها سکوت می کردم. بعضی چیز ها را نمی توان بر زبان راند... مثلا پچ پچ گل های باغچه عشق و یا راز دلدادگی من به تو... بعضی از حرفها همیشه پشت سکوت جا خوش می کنند. شاید میترسند سکوت را بشکنند و بعد از آن غروری را هم به مرداب فراموشی بسپارند. نمی دانم... شاید هم من جسارت نداشته باشم که در نگاهت خیره شوم و بگویم آنچه را نباید بگویم... همان نبایدی که می دانم اگر تو بدانی لحظه ای از نازنینت جدا نخواهی شد... و این می شود سر آغاز فردای نیامدهء جدائی... تو بهتر می دانی منظورم از جدائی چیست. بارها من و تو از جدائی سخن گفته ایم و هر بار نیز اشک ریخته ایم در تاریکی و سکوت... اما... باشد هیچ نمی گویم... سکوت می کنم... خوب من! دیشب پا به پای آسمان گریستم 3 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ بعضی ها مثل سگ دزده هستند وقتی چوب و برمیداری فرار میکنند............. چقدر خوبه آدمها اینقدر حقیر نبودند که بخواهند بعدها جواب کارههای کثیفشونو ببینند........ بعضی وقتها دلم میخواد یه اتاق مثل اتاق تمساحهای مدیری داشتیم هرکسی آدم بشو نبود و مینداختم توش تا دیگه درنیاید کی میخواهند بچه ها بزرگ بشوند ........کودکهای درون رو بدنام نکنند این آدم بزرگها 6 لینک به دیدگاه
Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ گاهی یک سنجاقک به تو دل میبندد و تو هر روز سحر؛می نشینی لب حوض تا بیاید از راه،از خم پیچک نیلوفرها روی موهای سرت بنشیند یا که از قطره آب کف دستت بخورد گاه یک سنجاقک همه معنی یک زندگی است... 11 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ وقتی واژه چون دشنه جان میگیرد انها که تمرین رزم نکرده اند شکست خورده و عبوس جز فرار راهی نمی یابند میدان بزم بجوی دل خوش باش به تمبک . 6 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ چه جالب : [h=6]نسبت سطح بال زنبور به بدن او ، بسیار کم است با توجه به قوانین آیرودینامیک، پرواز ممکن نیست اما زنبور این را نمیداند و پرواز میکند چون به بالهای خود ایمان دارد....[/h] لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ دوست نماهای عزیزم :icon_razz: من دوستتون هستم نه بازیچه دستتون اگر قدرمو نمی دونید پس لااقل با رفتارتون اون حس عزیز بودنتونو ازم نگیرید:vahidrk: اگر دیگه عزیز نباشید برام با عرض معذرت مثل یک عروسک بدرد نخور میندازمتون دوررررررر داره کم کم دلم چرکین میشه از بعضی هاتون......... نمی خوام به این مثل تن دربدهید که : دوستان مگسانند دور شیرینی با تشکر از همه دوست نماهای عزیز:icon_gol: 6 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ جور میشه به بهترین نحو هم جور میشه 10 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ متاسفانه بعضی ها هستند که : بی غذا ، دو ماه دوام می آورند ؛ بی آب ، دو هفته ؛ بی هوا ، چند دقیقه ؛ و بی "وجـــدان" ، خـیلی ... 17 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ دوری...ولی نزدیک.....شب به شب مانده تا به بلندی تو برسم.... به جایی که زمان برای دیدن زیبایی هایت...طولانی تر می شود.... چه در آن لحظه تنها باشم یا نه....می دانم که بلندی مهربانیت مرا بس خواهد بود....وقتی... وقتی که می دانم...کوتاهی روز...از بدی لبریز است..... شب...زیباتر است....زشتی ها ناپدید می شوند....محو می شوند.... و چه زیباتر که در شهرم نباشم.... در لا به لای بدی ها نباشم....و کوچ کنم...به جایی برای جشن گرفتن... تا زمین و آسمان به هم نزدیک تر باشند.....تا هدیه بگیرم از دامان آسمان.... تک ستاره ای را....نه باغ ستاره....تک ستاره ای را.... . . . روزشمار...گاهی برای یک شب است....یک شب... تمام می شود....و چیزی باقی نمی ماند به جز یک حس خوب.... روز شماری که از حالا شروع می شود....صدای پای زمان میاید.....تیک تاک...تیک..تاک.... 14 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده