M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ حقیقتی که تازه کشف کردم برای اینکه یک مرد متاهل رو بشناسی فقط کافیه همسرش رو ببینی...تمام خصوصیات و اخلاقشون در انتخاب همسر مشخص میشه.... 21 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ چقد از آدمای طلبکار بدم میاد من ! ببین ، اگه تو مغروری ، من از هر بنی بشری که تا به حال به عمرت دیدی مغرور ترم ! شک نکن ! 19 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ دیگر دستم نمک ندارد...و حَنایم رنگ باخته در برابر رنگین کمان او... شده ام آن کتاب که خوانده شده و خاکسترش بر باد رفته... آن که حتی ارزشِ پُر کردن جایی در قفسه... کنار باقی کتاب ها را هم نداشت... شده ام مُهره ی سوخته ی شطرنجی که سرباز ها را فدای شاه کرد!... من باز فنایم را در این لحظه به بَقایم ترجیح دادم.... این روزها شمع شدنم عادی شده....این روزها که همه از شمع شدن فراری هستن....شمع شدنِ من عادی شده.. می سوزم و می سازم به این خیال...که شاید واقعیت یابد لبخندی که تا دیروز بر لبش نشسته بود... تا قبل از طوفان....تا قبل از حال....یعنی یک ورق گذشته از این که می خوانی.... . . . سخن کوتاه و مختصر... دلم این روزها گواهی می دهد در پَسِ شمع شدنم....پروانگی ست... دلم برای یکی از دوستانم هم پروانگی آرزو دارد..... 22 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ خیلی ممنونم واقعا دیگه تا این حد فکرشم نمیکردم خدایا تمام چیزایی که ازت خواستم و نگرفتم رو بذار کنار احتیاج دارم به آلزایمر که همه گذشتم رو فراموش کنم دیگه چیزی ازت نمیخوام فقط بیا حافظمو بگیر ممکنه دادن 1 چیز خیلی سخت باشه اما فکر نمیکنم پس گرفتن خیلی کار داشته باشه نمیخوامش 15 لینک به دیدگاه
ghazal1991 1818 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ دوستم زنگ زده بهم خبر بده فردا و پس فردا تعطیله، میگه پول غذاهایی که رزرو کردیمو برمیگردونن دیگه، نه؟ یعنی من موندم بچه ها فکرشون تا کجاها میره 15 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ تو رو خدا اه دیدین ی دختری کنار خیابون منتظر واستاده...مزاحمش نشید. اگه یکی تو تاکسی پول نداره بده ، اگه میتونید ، کرایشو حساب کنید. اگه میبینید ی دختری ترسیده ، تو خیابون گریه میکنه ، حتما ی چیزیش هست. 16 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۱ شانزده سال هست تو دیگر کنارمان نیستی آقای کارگردان آقای خوب آقای همه چیز دان آقای استاد زنده ی من علی حاتمی قلمش قلم نبود ، پر شاپرکی بود که با آن روی بوم تصویر مینیاتورهایی مافوق بشری می کشید کاش بودی بودی و حداقل بودی و اگر نمی نوشتی کمی برای سینمای ما که امروز حالش خوب نیست مریض است درد دارد تاسف میخوردی تاسف تو هم نعمت است نفست حق است " اوست علی" چه زیبا رج زدی خاطرات این ملت را در آن دنیا هم بنویس ، اصلا بیاو یک کارگاه ادبی بگذا مگر مرده ها دل ندارند نمیشود همش من در این آثار غرق شوم علی حاتمی پیر شد از بس مرد دوستت دارم به قدر روزهایی که هرگز ندیدمت 14 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ شمس و قمر (هائد) 25 مرداد 91 تمام فکرها به نگاهش گسسته شود به یُمن قدومِ مطهر سروها نشسته شود تو ندیدی که ابر تیره در این هوای خزان چگونه از بهار ماتم و تکرار خسته شود قمر به راکدی آب شد قمر تو ببین جمالِ ماه ِ به آب به تکان شکسته شود اگر که آدم خاکی به شمس رو ببرد قسم خورم به ترانه کنون خجسته شود . . . . . 9 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ دوستامو میخوام.... روزای قدیمی نواندیشان و باشگاه مهندسا... تاپیکای قدیمی گفتگو آزادو که میبینم دلم میگیره... همه ما چند سال از عمرمون توی این فروما بودیم... دیگه برا ما مجازی نیست..یه جورایی واقعی شده.. جالبه بعضی وقتا سر میزنم پروفایل بچه های قدیمی که دیگه نیستند بعضیا براشون پیام گذاشته اند که خوابشونو میبینند. منم خودم خواب اینجا رو گاهی میبینم..جالبه ادم خواب یه محیط مجازی با آدمایی که چهرشونو ندیده رو ببینه... بچه ها کجایید؟؟خیلی وقتا که میام انجمن گم میشم..... 16 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ چرا حالم اینقد بده جسمم خستس و بیمار :84eb3ampc0vsywihe0i خدابخیر بگذرونه :icon_pf (34): 12 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ بر من در باز بسته می دارد دوست دل را به عنا شکسته می دارد دوست زین پس من و دل شکستگی بر در او چون دوست دل شکسته می دارد دوست . . . . دوست دوست داشتنی من می خوای دلم شکسته باشه قبول..... می خوای روزهام مبهم باشه قبول...... می خوای چشم هام خیس باشه قبول.... می خوای گیج و خسته و تنها باشم قبول.... می خوای نفهمم کجای این دنیای بی سر و تهم قبول.... می خوای ...می خوای... همه چیز قبول .....نشنیده .....ندیده......اما ازم نخواه ازم نخواه نفهمیده قبول کنم..... کریمی رحیمی علیمی ......بازم بگم ....عظیمی سمیعی بصیری ...... پس نخواه نخواه اشرف مخلوقاتت نفهمه یا نخواد که بفهمه.....نخواه که ..... خدا کفر نمیگم .....درد دل می کنم ....با تو .....محرم حریم من ....دوست دوست داشتنی من....همدم هر ..... اصلا قبول ......همه چیز قبول .....نفمیدنم هم قبول ، قبول که مشکل از ظرف من ، قبول که مشکل کوچیکی من ، قبول قبول قبول...... چون تو می خوای قبول چون دوست دوست داشتنیم می خواد قبول ......فقط جای این همه ....جای این همه ..... صبر بده صبورم کن صابرم کن و..... دوستم داشته باش که خودت گفتی دوست داری صبر کنندگان آستانت را.....من صبورم ، دوستم داشته باش..... ممنون دوست دوست داشتنی ..... 16 لینک به دیدگاه
ara engineer 1866 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ روزها خوب پیش میره و تو دقیقا همون جایی هستی که میخواستی ولی بازم قانع نیستی میخوای که پیشرفت کنی ... حالا به ارزوهای جدید فکر میکنی واقعا موجودات پیچیده ای هستیم ما... نمیدونم این پروسه تا به کی ادامه خواهد داشت و من همچنان ارزوهای جدید خواهم داشت؟! 11 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ دلم تنگ است........ دیگر خسته شدم از نگاه ها.... نگاههای ازاردهنده ی مردم که مرا به چشم حقارت نگاه میکنند...... میبینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بلاییست که تو بر سرم اوردی....... هرچه از دوست رسد نیکوست...... 17 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ همیشه بهت گفتم خیلی خودخواهی.... چند روزه دارم به کارامون فکر میکنم .....میبینم تو خودخواه نبودی تو فقط میخواستی از حقت دفاع کنی این من بودم که همیشه انتظار داشتم تو درکم کنی 17 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ کاش دنیا یه بارم که شده بازیش رو به ما می باخت مگه چه لذتی داره این بردهای تکراری براش؟! 12 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ الان یک کاربر تازه وارد بهم پیام خصوصی داده آقا این آواتار چیه گذاشتی، دخترم روی پام نشسته از خنده روده وُر شده، میگه مامان بذار سنبل خان رو ببینم. استاد ارجمند ما استن لورل در وادی طنز شد، سنبل خان و بچه ای به او میخندد و این همون رسالت سنگ نوشته قبرش هست. دارم به روح معتقد میشم.... 12 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ آهاییییییییییییییییییییییییییییییییییی ... دنیاااااااااااااااااااااااااااا .... ازت بیزارم 8 لینک به دیدگاه
morta 3323 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ حالم از جوی که در تاپیک"تون" راه انداختید به هم میخوره ... فقط حرف های منفی ... فقط آه فقط اوووه احساس میکنید این طوری تخلیه میشید ؟ اگه آره پس یه فکری درست حسابی ای بکنید برای خودتون از دم افسرده اید ... 9 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ هــــــــــی لعنتی خوشحال باش .. ببین یکم دلشوره دارم برا فردا اما جدی که بهش فکر میکنم میبینم ... اگه دیگه به هوش نیام بدم نمیشه ها 7 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۱ دوستم زنگ زده میگه ناراحتم ! میگم واسه چی ؟! میگه آخه فردا کلاس داشتیم ، برداشتن دانشگاهای کرجو تعطیل کردن !!! فقط تونستم سکوت اختیار کنم :icon_razz: آخه چند لحظه قبلش داشتم به مامانم می گفتم چقد ناراحتم که ادد فردا رو تعطیل کردن ، آخه من همینجوریشم کلاس نداشتم و خونه بودم ینی تا این حد شباهت هست بین من و دوستام 17 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده