Army.of.onE 711 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ با عرض معذرت از دوستان باید بگم که این کشور و به خصوص تهران هر روز داره بیشتر و بیشتر شبیه توالت عمومی میشه.... ناراحت نشید تلخه اما حقیقته....:icon_razz: 11 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ ببین عزیزم ، دلبندم ، قربونت برم ... وقتی کسی رو ناراحت میکنی, فقط خودت میتونی آرومش کنی ... مثل مار که وقتی نیش میزنه, پادزهرشُ از سمِ خودش میگیرن... گفتم که بدونی ... خلاصه ... 21 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ این روزها چشم هایم مثلِ آب خوردن به دلم دروغ می گویند.... این روزها همه با لب هایشان و زبانشان به من می گویند چیزی نیست! و چشم هایشان فریاد می زند که یک چیزی هست! خرافاتی ها رمز گشایی می کنند از ردیف شدن استکان....می گویند مهمان ناخوانده در راه است... نمی دانند که مهمانم رفتنی شده.... من در پی تدارک قدم نو رسیده ی اتفاقی نو در دامن لحظه هایم هستم.... من کم کم...من آسه آسه...دارم به یک تغییر عادت می کنم.... من به سوختنش....به ذره ذره آب شدندش عادت می کنم... چه حس بدی ست....در لا به لای وِراجی های دیگران که چه شد؟...و چه خواهد شد....تو به بود و نبودش عادت کنی... که رفت....که اگر رفت...تو هم بی تفاوت اندکی خاکستری شوی...و دیگر هیچ... . . . زبانم را گاز می گیرم.... قاصدک در گوشم گفت.....قصاص نکنم قبل از جنایت دل خاکسترنشینم را..... 23 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ منتظری زمانم اصلا حرکت نمیکنه تو اون لحظات... بعد یهو میفهمی بیخودی منتظر بودی... اصلا یادش نبود... چه حسی بهت دست میده... اصلا یاد این میفتی که اون لحظاتت چطوری گذشت و طرف بیخــــــــــــــــــــــیالُ اصلا انگار نه انگار ،سرت سوت میکشه ای بابا 18 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ فلفل و نمکم من خدا میدونه خوشم من ..... عاشق مهوشم من خونه با عمارتم من داداش کرامتم من. وای وای چرا همچین میشم من کج و کوله میشم من... وقتی قر میدی تو، یک جوری میشم من....... (اگر فلسفی بخونین کلی حرف داره، اگر هم کشکی بخونین یا میخندین یا فحش میدین) 15 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ دوستون دارم آخرین حرفه علی مکانیک- شب بارانی بابلسر- 23 آبان 91 26 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ گـاهــــی لال مـــی شود آدم ... حـرف دارد ؛ ولـــی .... کلمه نـدارد ... !!! 13 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ دوست دارم ساعت ها اينجا باشم ولي نباشم 11 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ آنچه روزها برایت کنار گذاشته بودند از دست رفت... 21 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ کاشکی فهمیدن حسِ آدما، اینقدر سخت و پیچیده نبود.... 19 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ سال هاست هوای ابری هوای تو را دارد کاش همه چیز مثل سابق بود این غم بی تابم کرده بخدا قسم دیگر توان تحمل این همه درد را ندارم طوری نگاهم نکن انگار از همه چیز بی خبری از روزهایی میگویم که بی تو سر کردم از هجوم غمهایی که زندگیم را با خاک یکسان کرد نمیدانی چقدر عوض شدم دیگر اصلا آن دخترک شاد همیشگی نیستم نمیدانم آخرین باری که از ته دل خندیدم کی بود اما خوب میدانم تو هنوز کنارم بودی یادش بخیر چقدر عاشق بودم 16 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ زندگی تکرار دلتنگیها هست چقدر بد و سخته دیگه نه امیدی به پیدا کردن نه امیدی به بودن کسی یا چیزی داشته باشی.. شونصدتا کارهم بریزی سرت بازم وقتی از جای رد میشی یا حتی چند دقیقه میشینی فکرت و دلت پرواز میکنه میره به جای که نباید بره هر اتفاقی ممکنه بعدش بیفته بری رو نرو کسی.. با کسی درد دل کنی و هزاران کار دیگه الان فقط یه چیز توی وجودم هست : خستگی ناشی از برگشت خوردگی ..مثل یه چک برگشت خورده 20 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ دو روزه بارونه من چقد بارون دوست دارم دیروز تو سرویس حسابی یاد بچه گیم افتادم م م و طبع ادبیاتم گل کرده بود من بارون موخااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام 13 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ خسته شدم. واقعا دیگه تحملم تموم شده. هیچ کس درکم نمیکنه. همه فکر خودشونن. هرچقدر بیشتر سعی میکنم خوش بگذرونم بیشتر یاد مشکلاتم میوفتم. این چه وضعشه خدااااااااااااااااااااااا............... کلاهمون بد رفته تو هما خدا.......... خواستمو بر اورده کن. حتی اگر به ضررم تموم میشه براوردش کن فقط همین یکی رو. فول میدم دیگه هیچی نگم. فقط همین یدونه رو 13 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ هر آن منتظر یک تلنگرم تا اشکهام مسیری برای ریختن پیدا کنن خدایا اون که رفت چرا یادش نمیره خاطراتش چرا هر روز پررنگتر میشه؟ تا کی باید به گوشه ای زل بزنم ؟ 12 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ عشق رامحفوظ بداریم وبرایش به اندازه خوشبختیمان ارزش قائل شویم عشقی که زندگیمان راباتمام تلخی هاشیرین می کند. 19 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ ﮔــــﺎﻫــﯽ ﺑﺎﯾـَــﺪ ﭼﺸﻤــﺎﻧﺘــــــ ﺭﺍ ﺑﺒﻨــﺪﯼ ﻭ ﺑﺒـﯿـﻨـــﯽ ﮐـــﻬـ ﭼﻘــــﺪﺭ/ﯾﮑـــــ ﺻــــﺪﺍ.. / /ﺩﻭ ﭼـﺸـــﻢ.. / ﻭ ﯾﮑــــ ﺩﻧﯿــــﺎ ﻣﻬـــﺮﺑـﺎﻧــــﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻓــــ ِ ﯾﮑــــ♡/ﺩﻭﺳﺘــــــ/♡ ﻣﯽﺗـﻮﺍﻧـَــﺪ ﺁﺭﺍﻣَـﺘـــــ ﮐﻨــــﺪ.. 12 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ بار باران ! کمی آرام ... که پاییز هم صدایم شد که دلتنگی و تنهایی رفیق باوفایم شد ! ببار باران ! بزن برشیشه ی قلبم ، بکوب این شیشه رابشکن ! که دردکمتری دارد اگربا دسته تو باشد ببار باران ! که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم از یادش ببار باران ! درخت و برگ خوابیدن اقاقی ، یاس وحشی ، کوچه ها روزهاست خشکیدن ببار باران ! ببار باران ، که تنهایم ... 11 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ ذهنم خسته است از جویدن نشخوار مانند فکرهایی که بوی روزمرگی می دهند... این روزها عجیب دلم می خواهد وارونه زندگی کنم !... 21 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده