آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ دنیای مجازی رو واسه دلتنگیاش دوس ندارم اما دوستای اینجامو عاشقونه دوس دارم :hapydancsmil: 18 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ جدیدا واسه اوضاع مملکت این اصطلاح افتاده سر زبنونم که همه چیزمون باید به همه چیزمون بیاد:icon_pf (34):و انتظار ایده آلی نمیتوان داشت 22 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ در تقسیم وظایف هستی ، خداوند تو را رب النوع دوست داشتن قرار داد . . . . 22 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ خبرهای بد که پشت سرهم باشه حالتت میشه مثل یه دیگ بخار بدون سوپاپ ، بالاخره یه جایی منفجر میشه ، اونوقته که نه تنها به خودت بلکه به اطرافیانت آسیب میرسونی ، خدایا کم کم دارم فک میکنم جهنمت همینجاست که الان هستم ، خدایا اتفاقات خوش زندگی کجاست؟ 16 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ روزگار عجیبیست تو دیگری را دوست داری و دیگری دیگری را و دیگری دیگری را این تسلسل کی پایان می پذیرد ، نمیدانم! ترانه از عشق میگوید ، نوشته از عشق می گوید ، موسیقی از عشق می گوید همه و همه فقط میگویند و می گویند تنی عریان نمی کنیم از حرارتش رها نمیکنیم روحی در عمق عجیب وجودش چشم میچرخانیم میشویم پیر دست در هر لاخ موی خویش که میبریم می بینیم جای یک خاطره عجیب می درخشد سفید است سفید ، مثل برف مثل شکر جوانیم و در تسلسل ، پیر که میشویم میشویم سر سلسله تسلل عالمی خراب کسی میشود و آنکس میشود دلشده ی معشوق دیگر عجیب است این تبصره های دوست داشتن دلم برای بوی کهنه کتابهایم ، برای سیم های لرزان سازم ، برای قلم خشک شده ام ، برای معصومیت از دست رفته ام برای جوانیم ، برای کودکیم ، برای خدا ، برای ای کاش ها تنگ شده است به مقیاس سر سوزنی شب ، شب جوان کشیست 19 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ 1 بار دیگه نا خواسته خورد کردم خودمو فکر کردم دارم طبق روال پیش میرم... یعنی خوب بود اما یهو با سکوت همیشگی له شدم... چرا سعی میکنم کوچیک کنم خدایا.... پس من لعنتی کی آدم میشم؟؟ 15 لینک به دیدگاه
.Yaprak 15748 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۱ فلك تو دفتر دلم ،درد وغمو نوشته بين فلك وسرنوشت تو اين طالع غريبم چي ها نوشته... بو كونول دفترينه درد و كدر يازدي فلك بو غريب طالع مه گور كي نه لر يازدي فلك 10 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ وقتی این صفحه لود شد آهنگ که اجرا شد دقیقا همون آهنگی بود که داشت تو لپتاپم اجرا میشد...با کمی فاصله زمانی...چون چند تا صفحه باز بود...موندم یه لحظه چی شد.. خدایا شادی های لحظه ای رو همیشگی کن....بعد از مدت ها همه دور هم بودیم تا تولد برادرم رو بگیریم ...یه جمع خانوادگی 5 نفره.... خدایا عشق و صفا رو به قلب همه آدمها عطا کن..... خدایا پس کی میشه که مشکلات بشه شکلات ............ تا همه مردم سرزمینم شاد باشن؟؟؟ خدایا شکر.......... 13 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ ای دریغ، از پای بی پاپوشِ من دردِ بسیار و لبِ خاموش من p.s : روزی بر می گزینم یک راه بی بازگشت را .... 17 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ حالا درسته که جوراب نانو ضد بو هست و لی این دلیل نمیشه یک هفتـــــه پشت سر هم بپوشیش و حتی یک بار هم تو این مدت نشوری خب اخه عزیز من جوراب که قسم نخورده بو نده " بو کن، بو راسو وحشی میدی از من میشنوی پاهاتو ببر بنداز دور . 14 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ از قدیمی هایم هست اما دوستش دارم وقتی عالم و آدم با دل تو بیگانه ان داغ صد خاطررو رو دل تو بد میزارن وقتی قد یه خیار ارزشی عمرا نداری تخم بی وجودیتو توی زمین خوب میکارن بخودت میای میبینی سیگاری تو دستته یه دود ژرف و عمیق دوباره انگار مستته انگاری دل به تو داده پاکت این سیگاره انگاری عاشقته چون میدونه دل بستته سیگار خاطر من خاطر من رو خوب میخواد هر روز و هر ساعتی کنار دستم من میاد میدونه خالی شدم از هرچی جز دود اونه هواشو من بد دارم بلا بدور که اون بچاد وقتی که آدم بودن بها داره خیلی زیاد وقتی که هر آدمی زیر فشارش بد میزاد بهتره پست باشی خالی کنی عقده هاتو حالا که این زمونه بد جوری روحتو می . اد میری باز تو کوچه ها راهی و بی نشون میشی واسه غصه ی رفیق بی برگ چون خزون میشی یروزی خوب میبینی که این غما همش زره بدجوری پیر شدی عمرا اگه جوون بشی خسته ام از آدمایی که دو روزی با همند واسه آدم غم دارن انگار سفیر هر غمند انقده دین همه افتاده روی کتفاشون وقتی از چا پا میشن همه میبینند بد خمند بسه دیگه بدن و بیخود سلامت بدونی واسه گوش دیگرون آوازای خوب بخونی توی اقیانوس مواج غم این آدما نکنه یوقتی تو قایقاشونو برونی امروزم دلم میگه بارون نشونی از خداست چون که یادم بندازه تنهایی راسته راستِ راست دیگه از روی گله حرف ندارم بات ای خدا اینچیزی که ما دیدیم انگاری تقدیر ماهاست ساده خوان 14 لینک به دیدگاه
~M~O~J~ مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ [h=5]گاهی باید دروغ را راست پنداشت و گاهی راست را دروغ ! ... بی فریب خوردن ،زندگی سخت است........... " فروغ فرخزاد [/h] لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ همیشه از سرما گریزان بودم ... حالا با چشمان تو چکنم... که بد یخبندانی به راه انداخته است... 11 لینک به دیدگاه
ghazal1991 1818 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ چقدر سخته یه چیزی بخوای به یکی بگی، اما نتونی. 12 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ یه زمانی بود...قرن هیجدهم فکر کنم...متوسط عمر آدما 25یا 26 سال بود... همیشه دلم میخواست اون موقع ها به دنیا میومدم...در عصر رمانتیک ها... جدای از تمام محاسن دنیای اون دوران...من الان احتمالا مرده بودم... 16 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ یاد روز اومدنم میفتم .... دلم میگیره !!! بدترین خاطرهٔ زندگیمه ! وقتی از تو پنجرهٔ هواپیما برا آخرین بار شهرتو ببینی ! آخرین بار خیابونایی رو ببینی که توشون بزرگ شدی !ای خدا ! 19 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ من دقیقا 21 سال و 51 هفته و 3 روز و 11 ساعت و 4 دقیقه و 16 ثانیه عمر کردم و ..... 1 هفته و 3 روز و 12 ساعت و55 دقیقه و44 ثانیه اولین هدیه تولد 22 سالگیمو میگیرم دوس داشتم اینجا بگم :5c6ipag2mnshmsf5ju3 15 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ آخیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش :) 11 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ بگذار سر به سينه ی من تا كه بشنوی آهنگ اشتياق دلی درد مند را شايد كه بيش از اين نپسندی به كار عشق آزار اين رميده ی سر در كمند را بگذار سر به سينه ی من تا بگويمت اندوه چيست، عشق كدامست، غم كجاست بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان عمريست در هوای تو از آشيان جداست دلتنگم، آنچنان كه اگر بينمت به كام خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت شايد كه جاودانه بمانی كنار من ای نازنين كه هيچ وفا نيست با منت تو آسمان آبی آرام و روشنی من چون كبوتری كه پرم در هوای تو يك شب ستاره های تو را دانه چين كنم با اشك شرم خويش بريزم به پای تو بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب بيمار خنده های توام ، بيشتر بخند خورشيد آرزوی منی ، گرم تر بتاب 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده