رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

مهم نیس در موردت چه فکری می کنن ...

مهم اینه، اونـــــــــــــــقدر مهمی ،

که می شینن در موردت فکر می کنن ...

  • Like 25
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

چقدر ظالمن ، چقدر ظالمن ای خدا ، به دادم برس

هر چی خودمو به بیخیالی میزنم درد ظلم بیشتر میشه، چقدر خودخواه ، چقد بفکر خودش ، چرا واسه من برعکسه، جای اینکه به فکر من باشه ...

خداوندا تمومش کن دیگه التماست میکنم تمومش کن؛ منم نیاز به نفس کشیدن دارم ، از این قفس آزادم کن ، تو میدونی من به تنهایی توان خارج شدن ندارم ، کمکم کن کمکم کن

به کدامین گناه ؟!!!

  • Like 21
لینک به دیدگاه

من تو را هر کجای دنیا،هر گونه که باشی برای تمام لحظه هایم دوست دارم، خسته و آشفته باشم یا خوشحال و خندان در همه حال با یاد تو و نگاهت و دعایت دلگرمم.

دوستت دارم مادر عزیزم:4uboxsmiley:

  • Like 21
لینک به دیدگاه

من

نـه عاشق هستــم

 

و نــه محتاجِ نگاهـی که

بلغـزد بر مـن ،،

 

من خـودم هستـم و تنهایــی و یک حس عجــیـب

 

که به صــد عشق و هوس

مـی ارزد...!

  • Like 19
لینک به دیدگاه

بزن چنگ و بزن چنگ و بزن چنگ

بزن بر تار و پودم چنگ، تو ای سنگ

توکه دستت لطیف و قلبت از سنگ

بزن چنگ و بزن زخمه بر این ننگ

بزن چنگ و بزن چنگ و بزن چنگ

چرا رفتار بعضی ها با طرف مقابلشون مثل زدن چنگ و گتیاره دل طرفشونو تو دستشون میگیرن بعد زود رها میکنن و این کارو بارها و بارها تکرار میکنن و از صدای آهی که از اون دل بلند مشیه یه ملودی می سازن و ازش لذت میبرن؟sigh.gif

  • Like 17
لینک به دیدگاه

گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم

که دگر با تو از اینگونه خطاها نکنم

بوسه دادی چو برخواست لبت از لب من

توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم.........

  • Like 14
لینک به دیدگاه

کلی حرف دارم...

اما اینترنتم تموم شده...

دایل آپ وصل شدم الان.................:4564::4564::4564:

3ساعته دارم تلاش میکنم بیام انجمن:4564:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

 

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

 

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

 

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم

 

 

 

در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد

 

باغ صد خاطره خنديد

 

عطر صد خاطره پيچيد

  • Like 14
لینک به دیدگاه

ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯿﺎ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ...

 

ﺩﺍﺭﻥ ﯾﻪ ﺟﺮﯾﺎنی رﻮ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺟﻠﻮﯾﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﻦ، ﺟﺎﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﯾﻬﻮ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﯿﮕﻪ :

 

ﺁقا ﻣﺮﺳﯽ ﻫﻤﯿﻨﺠﺎ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻢ. :icon_razz:

 

و دوباره راننده تاکسی میمونه و کلی غصه و خستگی توی دلش و کلاچ. :sigh:

  • Like 27
لینک به دیدگاه

خدا یعنی من جنی شدم یا واقعا زمین لرزید

 

حس کردم صندلیم داره تکون میخوره:sad0:

 

ژئوفیزیک هم فعلا چیزی ثبت نکرده

 

خدا به خیر کنه :icon_pf (34):

  • Like 12
لینک به دیدگاه

یاران چشم چرخاندند بر شیخ و به او گفتند: یا شیخ!!!:icon_redface:

 

چرا این پنجره را(پروف رو گویند یاران) به دوستانت محدود نمی کنی؟!!!:ws52:

 

اندکی تامل کرد و گفت!

 

بگذار آن که به سرای ما سر می زند...اول ببیند...بعد اگر پسندید..ما را با پیغامی خشنود سازد....:ws37:

 

نه آنکه از طلب کنجکاوی که چه خبره است..کیست؟!...ما را درخواست دوستی دهد و بعد که راه پیدا کرد به سرای خرابه مان....از کرده ی خود پشیمان گردد....sigh.gif

 

 

ما را از این سو یک بهای دیگر هم هست....:ws37:

 

یاران گفتند چه؟؟؟؟!:ws52:

 

گفتیم.....از کنجکاوی دیگران دفتر دوستان ما زیاد نمی شود....:ws37:

 

 

یکی دیگر پرسید:استاد!

 

 

فضول هایی که با هیبت تازه وارد ها... وارد می شوند چه می کنی؟!:ws52:

 

 

گفتم..دعا می کنم...دعا می کنم که بهبود یابند!....:ws37:

 

که مرض فضولی...درمانش از سراطون هم سخت تر است...:ws3:

 

 

جملگی یاران نعره زدند و هر کدام لباس استاد را تکه تکه کردندی و برای تبرک بر سر و کله اشان مالیدندی!!!:ws3:

 

 

پ.ن:تلخندی بود از یک هنجار مجازی....یعنی فضولی:ws3:

  • Like 19
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...