رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

درسته که نمی دونم تهش چی میشه ولی می دونم تنهام نمیذاره چون از اولشم سپرده بودم به خودش .بهش گفته بودم من می شکنم ،تو نذار، تکیه گاهم باش .من تکیه گاه تو خالی نمی خوام.

یه روزی دلم شکست ولی نذاشتم کسی بفهمه چون غرورم مال خودمه. من فقط همین لبخندم و دارم تا بتونم باهاش حتی خودمو تو آینه گول بزنم .من می دونم یه روزی همه چیز درست میشه.

  • Like 25
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

اكثر آدما يه كمد آقاي ووپي تو پستوي مغزشون دارن... واسه چيزاي ناخوشايندي كه توي ويترين و طبقات منظم فكري، نمي‌شه جاشون داد.

دلت نمي‌خواد جلو دست باشن. قايمشون مي‌كني اون تو. در و مي‌بندي و پشتش مي‌نويسي ورود هرگونه سلول خاكستري ممنوع!

 

حواست باشه اينجور چيزا رو توي پستوي مغزت كنار هم قايم نكني. هر كدومو بنداز يه گوشه آقا جان!

اونطوري اگه روزي خداي ناكرده گوشه‌ي يكيشون پيدا شد و كشيديش بيرون باهاش تجديد خاطرات كني؛ مي‌بيني بقيه شونم مي‌ريزن پايين و آوار مي‌شن رو سرت!

 

هميشه يه روزي مي‌رسه كه بايد با همه‌ي اون چيزايي كه اون زير ميرا قايم كردي تنهايي رو‌برو شي. تويي و يه دنياي ناخواستني، توي دوردست‌ترين نقطه‌ي ذهنت... با كلي سوال بي‌جواب...

...........

 

 

بعلــــــــه...

از ما گفتن بود!

  • Like 37
لینک به دیدگاه

بعضی از زمان ها تنها چیزی که آدم را آروم می کنه و ذهن آشفته و به هم ریختش را مرتب می کنه نوشتن هست، چون خیلی سخت هست که بدونی از کجا شروع کنی و این ذهن بیمار را خالی کنی.

 

همین که این موقع شب از فکر نمی تونم بخوابم و دارم می نویسم خودش یک دنیا حرف دارد. در اوج جوانی هستم و همچو پیرمردی سالخورده می نمایم، شاید قسمت این بوده، شاید چروک های صورتم، انبوه تراکم حرفهای ناگفته ام هست، شاید هم آرزوهایی که خود را نامنظم دفن کرده اند، هر چه هستند متعلق به من هستند، گاهی فکر می کنم نکند من بنجامین باتم هستم و خود بی خبرم.

 

باز هم مثل همیشه او پادشاه است و من سرباز، او سورا بر اسب بالدار است و من پیاده، به کجا چنین شتابان، من را کجا می بری دوان دوان، برای جان دادن که نباید اینقدر تلاش کرد!!!! من تا رزمگاه میدوم و تو تنها شاهد نبرد هستی، این انصاف هست، همیشه همینگونه بوده، برو، شاید تو به سر منزل مقصود برسی.

  • Like 24
لینک به دیدگاه

چرا برای بردنم راه مرگ تدریجی را در نظر گرفتی؟؟؟ منکه خود به خود میام گاهی نرم و پیوسته، گاهی سخت و گسسته ، اما در آخر میام .میدونی که میام ، میدونم که میبری، اما چرا؟ چرا مرگ تدریجی رو در لحظه لحظه های اومدنم جاری میکنی؟منکه در آخر میمیرم و میام! چرا هر لحظه مرگ میدی اما نمیبری؟؟؟خدایا من میام، به یکباره میام، سراسیمه میام، هر لحظه که اراده کنی میام پس لطفا ذره ذره نبر:sad0:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

چقد بعضی ها بی جنبه ان...

بابا حالا طرف 1 کاری کرد ...باید جاار بزنی همه جا رو پر کنی...

.

.

.

.

.

به خاطر بی جنبه بودن تو دارم تو هچل میافتم ...:w000:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

چقدر بده که از آدم یه کاری میخوان انجام بدی....

یعنی نمیتونی بگی نه...

اصلا هم نمیخوای انجام بدی...

ازت میخوان به 1 فرد خاص نگی که اون کارو انجام داد یعنی میدونی آخر گندش در میاد...

یعنی مثلا میگن اصلا فلانی متوجه نشه که تو این کا رو کردی هااااااا

میدونی زود اون فرد خاص میفهمه... و اگه بفهمه روزگارت سیاهه

الان مجبور شدم اون کار رو انجام بدم...

و این فرد خاص همون آدم بی جنبه س:hanghead:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

آسمان مال من است میگی نه نگاه کن :ws3:به جان خودم :w02:

یعنی یه آدم تحصیل کرده که دکتر باشه استادم باشه چقدر میتونه بی فرهنگ باشه آخه والااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا:icon_razz:یعنی یه چیزی امروز شنیدم و دیدم کلا هنگ کردم:w58:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

ای دوست مرا ببخش امروز آنقدر درگیر خود و تفکراتم بودم که حس نکردم می خواهی درد و دل کنی تا شاید از سنگینی قلبت کم شود. خودخواه نیستم فقط دیر فهمیدم . نتوانستم مرهم باشم نگرانی و تشویشت مرا بیچاره کرده .ای کاش در لحظه آرامت می کردم ای کاش در آن لحظه حداقل جدا از مشکلات خودم، لبخندی به نگاه خسته ات میزدم. این حداقل کاری بود که می توانستم بکنم و دریغ کردم مرا ببخش. گاهی یادمان می رود در زندگی ما، فقط ما زندگی نمی کنیم .

  • Like 21
لینک به دیدگاه

یــــاد بگیــر!!!!!! اگـــر کســـی بِه تو گفـــت دوسِـتـتــــــ دارَم

لـُــزومـــا بـه ایــن مَعنــی نیستـــ

 

کــه کَــس دیگـــری را دوسـتـــ نـَــدارد ...

  • Like 15
لینک به دیدگاه

درون سینه آهی سرد دارم:sigh: رخی پژمرده رنگی زرد دارم:5c6ipag2mnshmsf5ju3نمیدانم که هستم یا چه هستم! :ws52:،همی دانم دلی پر درد دارم... :sad0:

  • Like 17
لینک به دیدگاه

چندسالی میشه که 1 آرزو بیشتر ندارم.

راس ساعت 00.00 گوشیمو نگاه میکنم و میگم...

بهتر دیگه چیزی نگم.

خدا متن آرزوی منو از بره!!!:hanghead:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

 

 

تو خودت خوب میدونی من چیزی برای خودم نمی خوام

 

 

 

فقط یه داماد خوب و خوشگل و قدبلند و بادی بیلدینگی

 

 

 

نصیب مادرم کن:ws3:

 

خب یکم بخندید..............اسمون ب زمین نمیاد.:ws3: دنیا 2 روزه.....همه ی ادما مشکل دارن مهم اینه ک تو چجوری باهاش برخورد کنی..

منم مشکلات خاص خودمو دارم ولی بازم زندگی زیباس...اینو باور دارم...:w16:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

چقدر حماقت بده........

وقتی میرفتی گفتم به جهنم اما

هنوز هم احمقانه دوستت دارم.

نمیدانم چرا...........

شاید تو تاوان گناهی بودی که نمیدونم چیه..............

برو................

این فکر لعنتیت رو هم ببر................

  • Like 13
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...