رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

ای دنیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

دلتنگ ام از دست همه ادم هااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

بیا و دستت رو بزار تو دستم ببین که به عشق تو موندم من تنها

 

 

:hapydancsmil:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

فیلم زندگی ایران درودی رو از پارات بی بی سی دیدم با اینکه ایران خانوم نیم قرن از من بزرگتر بود اما نمیدونم چرا کلمه به کلمه حرفاشو می فهمیدم لمس می کردم وقتی که داشت از زندگی حرف میزد وقتی که داشت از حس درونیش نسبت به موضوعات نقاشی هاش می گفت

نمیدونم چرا ناخوداگاه یاد داستان دختر پرتغال افتادم کتابی که سه ماه پیش خونده بودم و با خوندن هر سطرش اشک ریختم اشکی که حتی خودهم هنوز معنی و علتشو نفهمیدم

 

حقیقت و مفهوم زندگی

 

حقیقت و مفهوم زندگی

حقیقت و مفهوم زندگی

 

من

 

من تو خلوتم خیلی به این مفهوم فکر می کنم و خب ......... حس می کنم دارم به مرحله درک و فهمیدنش نزدیک میشم

چطوری ؟

 

اینطوری

یه بار پلک میزنم , تو این دنیا هستم

یه بار دیگه پلک میزنم , دیگه تو این دنیا نیستم

باز این کار رو تکرار می کنم

بارها و بارها

بارها و بارها

اینکارو الان با روشن و خاموش کردن آباژور کنار تختم انجام دادم حس انتقالیش بیشتر بود

 

این تنها درک من نیس این حس کمک می کنه زیاد خودمو درگیر غصه ها نکنم و شادی و لذت رو درون مایه هر چیز زندگیم کنم

تازگیا دارم دوباره درباره واژه "خدا" فکر می کنم موجودی که نه اون بیرون که در درونم باید بگردم و پیداش کنم شایدم موجود نیس یه نیروست یه نیرو

شاید این نیرو با راز بقا قدرتمندها ارتباط داشته باشه

نمیدونم

  • Like 13
لینک به دیدگاه

فکر کردم به گذشته .... به همه اونچه که خواستم و دود شد رفت هوا .... وای بعضی وقتا این زجر دادنه میشه یه جور اعتیاد ... یکی بیاد ترکم بده ....:icon_pf (34):

  • Like 7
لینک به دیدگاه

خشت رو خشت شخصیتت رو بسازی

بعد یک آن رخنه کنن تو شخصیتت،موریانه بندازن تو افکارت و پوک کنن هم تنت و هم ذهنت رو.

همینطور شوخی شوخی!!!

شوخی شوخی یک دفعه جدی می شه و می ری تو جهنم لودگی!

اون موقع است که با دست خودت پل ساختی برای موریانه ها.

 

پ.ن:صادق هدایت بخونین اینجوری می نویسین!:ws3:

ما که جنبه نداشتیم،جو مارو گرفت اینارو نوشتیم، شما مواظب باشید:ws3:

البته بعضی آثارش رو:ws37:

  • Like 17
لینک به دیدگاه

گاهی وقتا هم میگم خدا را شکر که به خدا اعتقاد ندارم، حداقل به اون خدایی که امثال این اقایون ساختن و میگن .

و شایدم به هیچ خدای ساختگی دیگه ای تا اسباب بازی باشه برای بازی دادن یا چماقی برای تحت فشار قرار دادن یا ... .

  • Like 15
لینک به دیدگاه

دلم می خواد باش حرف بزنم ولی یه نیروی مرموز مانع میشه، به خودم میگم اگه اون میتونه جلو خودش را بگیره و پا پیش نذاره منم می تونم، میدونم این استدلال خوبی نیست ولی از هیچی که بهتره:sigh:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

یا داغ رو دلم بذار، یا که از عشقت کم نکن...تمام تو سهم منه، به کم قانعم نکن...!

 

 

این عشقه یا خودخواهی یا شیفتگی یا نیاز؟؟ بیست و پنج سال گذشت و من هنوز نتونستم یه مفهوم عمیق برای عشق پیدا کنم...!

  • Like 21
لینک به دیدگاه

تا حالا شده حس هیچ کاریرو هیچ چیزیرو نداشته باشی؟

هیچیه هیچیه هیچی...

فقط دلت بخواد بری لب دریا تا صبح دریارو ببینی و فکر کنی...:hanghead:

احساس عجیبیه....:hanghead:

  • Like 18
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...