.Pa.Ri.Sa. 4116 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ اگه دوسال پیش بود شاید استخاره میکردم یا اعتماد ولی الان نه اعتقادی برام مونده نه اعتمادی! 14 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ همش حس میکنم یکی دست گذاشته رو گلوم داره خفم میکنه 10 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یک عمر حرف مادر رو گوش دادیم سنگین بازی درآوردیم :texc5lhcbtrocnmvtp8 ولی همه رو در یک روز بهاری بر باد دادیم :hapydancsmil: رفته بودم سوپری یه چی بخرم چشمم افتاد به ابنبات چوبی های رنگی رنگی ..یاد کودکی هام افتادم یه دونشو برداشتم... تو خیابون... عین دخمل بچه های 5 ساله لیسش زدم و به راهم ادامه دادم بدون توجه به نگاه های مردم .. خیلی لذت بخش بود برام :w12: گاهی لازمه واسه خاطر دل خودت بر خلاف قوانین عمل کنی.. 16 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یعنی انقدر سرعت این انجمن پایینه که هر بار یه تاپیک اموزشی سنگین میزنم به جد و اباد و خاندان و دودمان خودم فحش میدم که به تو چه اخه تاپیک بزنی ؟ 20 دفعه هنگ 300 دفعه ارور تازه وقتی ارسال میشه همه چسبیده به هم 500 دفعه ویرایش لازم داره تا بشه تاپیک تازه اگر همه پست ها 2-3 بار ارسال نشده باشه ! یا 3 بار واسه خودش این تاپیک و ارسال نکرده باشه ! یه کاری کنین سرعت و که کفر ادم نیاد بالا دلش بیاد 4 تا تاپیک بزنه :| بله :| 15 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ مرداب از رود پرسید : چه کرده ای که این چنین زلالی ؟ رود گفت : گذشتم ! 12 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ بی انصاف ف ف ف ف و بی معرفت 5 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ kimi özlüyorsun deli yürek?! تنگ کیستی دل دیوانه؟! 9 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دارم میرم یه جایی برام دعا کنید 9 لینک به دیدگاه
s.zarei 3090 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ اومدم بگم از دل نرود هرآنچه از ديده برفت همه گویند که از دل برود هر آنچه از دیده برفت... شب رفتن تو من ماتم زده خسته دل گوشه نشین گوشه میکده در ماتم رفتن تو تک ساغر خود ریخته بر روی زمین گفتم آه! کز رفتن تو، نفس از سینه برفت آسمان بود که با دیده من نعره زنان می گریید مرغ شب بود که در پهنه اين دشت خیال همره مرغ دلم بال زنان، رقص کنان دور رخت می چرخید شب از نیمه گذشت و میخانه نشینان همه رفتند و من آنقدر نشستم که سحرشد و از دیده شب، تیره برفت گرمی پرتو خورشید از آن سوی تن پنجره ها سر زد و آهسته چنین زمزمه در گوشم کرد کی خسته دل، مطمئن باش، مطمئن باش... که از دل نرود هر آنچه از ديده برفت 11 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یا حضرت مولانا . . . . آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟ وآنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟ وآنکه سوگند خورم ، جز بسر او نخورم وآنکه سوگند من و توبه ام اشکست کجاست؟ وآنکه جانها بسحر نعره زنانند ازو وآنکه ما را غمش از جای ببردست کجاست؟ جان جانست و گر جای ندارد چه عجب؟! این که جا می طلبد در تن ما هست کجاست؟ پردۀ روشن دل بست و خیالات نمود وآنکه در پرده چنین پردۀ دل بست کجاست؟ عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد وآنکه او مست شد از چون و چرا رست کجاست؟ [TABLE] [TR] [TD=class: b]چه نزدیک است جان تو به جانم[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]که هر چیزی که اندیشی بدانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]از این نزدیکتر دارم نشانی[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]بیا نزدیک و بنگر در نشانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]به درویشی بیا اندر میانه[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]مکن شوخی مگو کاندر میانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]میان خانهات همچون ستونم[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]ز بامت سرفرو چون ناودانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]منم همراز تو در حشر و در نشر[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]نه چون یاران دنیا میزبانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]میان بزم تو گردان چو خمرم[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]گه رزم تو سابق چون سنانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]اگر چون برق مردن پیشه سازم[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]چو برق خوبی تو بیزبانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]همیشه سرخوشم فرقی نباشد[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]اگر من جان دهم یا جان ستانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]به تو گر جان دهم باشد تجارت[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]که بدهی به هر جانی صد جهانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]در این خانه هزاران مرده بیش اند[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]تو بنشسته که اینک خان و مانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]یکی کف خاک گوید زلف بودم[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]یکی کف خاک گوید استخوانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]شوی حیران و ناگه عشق آید[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]که پیشم آ که زنده جاودانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]بکش در بر بر سیمین ما را[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]که از خویشت همین دم وارهانم[/TD] [/TR] [TR] [TD=class: b]خمش کن خسروا هم گو ز شیرین[/TD] [TD][/TD] [TD=class: b]ز شیرینی همیسوزد دهانم[/TD] [/TR] [/TABLE] 8 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ با تمام وجود از همه قلب میگم اونایی که ذلشون خوب مونده سالم وپاک بی کینه و عقده ، خوشگلن وگرنه راز خوشگلی به کرم مورچه و ارایش و نورپردازی و فتوشاپ اتاق عمل وجراحی بدن نیست که ... 14 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تو رفتی و این مدت اندازه چند سال غصه و غم خوردم م م اما به یاد بچه گی هام هر وقت به اخر خط رسیدی دوباره میرم سر خط 7 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ سالگرد آرزوها چند ساعته دیگه درست یک سال میشه احوال من تو این هوا بد حال میشه این روزها تکرارین انگار که من باز لب بست تر از پیشم و تا فصل آغاز چند ساعت دیگه نگاهم باز تو جادست اونجا که دستات مهمون دستای دیگست من مثل تو هستم کنارت بودم اما ریل قطاریم و شدیم تعبیر فردا چند ساعت دیگه دلم آشوب میشه همسایه ی کف های روی جوب میشه میرم نمیمونم مث اون روز با تو پاک میکنه این غم تورو حتی صداتو چند ساعتی میشه که تو دریای اشکام غرقم ، گمم لرزه تو دستام این سال و هر ساله که لبخندام حرومه جغدای شوم از این خرابی روی بومه چند ساعته دیگه درست یک سال تازست با حال این روزام میشی بازم تو همدست . . . . . 8 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ازت خسته شدم نگاهت را دیگر باور ندارم چشمانت با هوس دیگری به من مینگرد از نگاهت بدم میآید 10 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...! 10 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ منو تنها نزار ترانه قدیمی بود گفتم مرورش ، خالی از لطف نیست منو تنها نزار امشب که از تنهایی میترسم که من احوال تو هر شب توی این گریه می پرسم منو تنها نزار تا که دلم طعنه نشه حرفش نگه دیدی که اون نیستش بدون صحبتی رفتش منو تنها نزار چونکه توی تنهایی غم دارم همه دنیا برا من شه یچیزی باز کم دارم منو تنها خیال تو منو تنها با یه قابم که هرشب بی حضور تو با عکسات باز می خوابم تو رفتی و ازت میخوام که با عطرت اسیرم کن منو تو این جوونی باز دوباره پیر پیرم کن منو تنها نزار امشب که از تنهایی میترسم که من احوال تو هرشب توی این گریه می پرسم . . . . 8 لینک به دیدگاه
s.zarei 3090 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ متن يه ترانه قديمي بسيارآشنا وهميشه جاويد باز ای الهه ی ناز با دل من بساز کین غم جانگداز برود زبرم گر دل من نیاسود از گناه تو بود بیا تا ز سر گنهت گذرم باز می کنم دست یاری به سویت دراز بیا تا غم خود را با راز و نیاز ز خاطر ببرم گر نکند تیر خشمت دلم را هدف به خدا همچو مرغ پر شور شعف به سویت بپرم آن که او به غمت دل بندد چون من کیست؟ ناز تو بیش از این بهر کیست؟ تو الهه ی نازی در بزمم بنشین من تو را وفا دارم بیا که جز این نباشد هنرم این همه بی وفایی ندارد ثمر به خدا اگر ازمن نگیری خبر نیابی اثرم 5 لینک به دیدگاه
s.zarei 3090 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ شبِ آغاز هجرت تو شبِ در خود شکستنم بود شبِ بیرحم رفتن تو شبِ از پا نشستنم بود شبِ بی تو شبِ بی من شبِ دلمردههای تنها بود شبِ رفتن شبِ مردن شبِ دل کندن من از ما بود واسه جشن دلتنگی ما گل گریه سبد سبدبود با طلوع عشق من و توهم زمین هم ستاره بد بود از هجرت تو شکنجه دیدم کوچ تو اوج ریاضتم بود چه مؤمنانه از خود گذشتم کوچ من از من نهایتم بود به دادم برس به دادم برس تو ای ناجی تبار من به دادم برس به دادم برس تو ای قلب سوگوار من سنگر وحشت من از من مرهم زخم پیر من کو واسه پیدا شدن تو آینهجاده سبز گم شدن کو بی تو باید دوباره گم شد تو غبــــار تباهی زخم پیر من ازمن مرهم زخم پیر من کو واسه پیدا شدن تو آینه جاده سبز گم شدن کو بی تو بایددوباره گم شد تو غبــــار تباهی با من نیاز خاک زمین بود تو پل به فتح ستاره بستی اگر شکستم از تو شکستم اگر شکستی از خود شکستی به دادم برس به دادمبرس تو ای ناجی تبار من به دادم برس به دادم برس تو ای قلب سوگوارمن شبِ بی تو شبِ بی من شبِ دلمردههای تنها بود شبِ رفتن شبِ مردن شبِ دل کندن من از مابود 3 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ اینقدر تازگیا حرف زدن تو دنیای مجازی برام سخت شده, سخت که نه, فقط حس و حالش نیست دیگه ؛ دوست دارم فقط در جواب همه پستا و پیاما شکلک بذارم لینک به دیدگاه
s.zarei 3090 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ [h=6]به قـــولِ لامارتین شاعر فرانسوی ،[/h][h=6]تو را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم.محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا . . .[/h] 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده