sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۱ آدمک راست می رود....سنگ می زنندچپیان.... آدمگ چپ می رود.....سنگ می زنند راستیان... آدمک میانه می رود...هم راستیان سنگ می زنند..هم چپیان... مانده است...مانده است چگونه برود که سنگ نخورد...که سنگ نزنند.. کجا برود که به کارش کار نداشته باشند... کجا برود که برای سلام و علیکش...نیاز به برچسب پیشانی نباشد تا بشناسندش... هر جا هم می رود...نوچه ی چپیان و راستیان سر کوچه دید می زنند او را... یکی دست به چرخاندن تسبیح...یک دست به چرخاندن زنجیر... هیچ کدام هم نفهمیده اند....ولی...انتظار دارند تو بفهمی...و بروی در آن صف.. . . . دنیا صف بندی شده...راست یا چپ....میانه نیست.... اگر هست...باید پنهان باشد....باید در دل نگه دارد... تا سنگ نخورد...تا سنگ نزنند...نوچه هایشان.... اعتدالم آرزوست... 19 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۱ آنکه تو را باور دارد، از آنکه تو را دوست دارد یک قدم جلوتر است. 24 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۱ امروز معنی سکوت را بهشان فهماندم گاهی میشود خیلی آرام فریاد زد کاری که من کردم..... 13 لینک به دیدگاه
s.zarei 3090 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۱ بعضي وقتها خيلي نوشتن هم خوب نيست چون مي بيني دسته گل به آب دادي يا نخواسته دل يكي رو كه از جونت بيشتر دوست داري شكوندي وحتي ندونستي كه چي گفتي پس بايد يه مدت ننويسم يا برم تا هم خودمو اصلاح كنم ويا مرهمي برزخمي كه بدلش زدم ، باشد. از خودم دلگيرم نه از دست اون اين منم كه همه چيزرو خراب كردم برام دعا كنين وحلالم 14 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۱ من با همین زورق شکسته باز هم انتظار طوفان را میکشم بیچاره ناخدای ساده ی درونم چه بی پروا غرق میشود... 14 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۹۱ هنگامی که همین زمین زیر پایمان هم از غصه ها ترک میخورد و میلرزد به کدامین آغوش محکم تکیه کنم؟ 27 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ گاهی فرزندان تقاص گناه پدر مادر را پس میدهند..... گناهتان چه بود که باید این همه عذاب بکشیم؟!! 10 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دور باش اما نزدیک...من از نزدیک بودنهای دور می ترسم.... 12 لینک به دیدگاه
shamim _ thr 505 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تازگی شدم مثل شیشه ای که مدام گرم و سردش میکنند چیزی نمونده بشکنم 16 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ گویی کورسوی امیدی در دلم تابید ، وقتی لخبند یک از جای مانده را دیدم روحم گرچه بزندان غم است ، اما بگشایم آن را که هیبت آدمی به این نیست بقول شمس : جمال های لطیف زیر چادر بسیارند هست دگر دلربا که بنده شوی اما آنچه مقدور است مرا بس است. کافیست لبخندی که در هر سلول تو میبینم ، تو ای کودک سرطانی من بگذریم من در پیش میمانم که گاه پیش ها بیش از هر پسینی پشتبانه ساز تر و زیباتر است اگر نقاطی از زیبایی دریابم مرا کفایت باد هائد بگذر ز عهدهای سخت زندگی خویش چون پیش 11 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ عجب تگرگی میاد دلم میخواد برم تو خیابون و ضربه های سنگینشو احساس کنم و سوراخ سوراخ شم 16 لینک به دیدگاه
آرانوس 6500 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ خدایـــــــــــا ایـن روزها حرفهـــایم بوی ناشکری میدهند اما تو به حســـاب تنهــایی و درد دل بگـــذار... 17 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ . خیال کن رفتی و دلم نمرده. خیال کن مهربون بودی و قلبم. کنار تو ازت زخمی نخورده. خیال کن هیچی بین ما نبوده 8 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ گاهی آنقدر غرق آرزو هستیم که فراموش میکنیم خود آرزوی کسی هستیم... 15 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ حلالم کن اگه که گريه کردم دعا کن کم نيارم بر نگردم از امشب با خيالت همنشينم دعا کن خوابتو هر شب ببينم نمي دوني که قبل از رفتن من چه مردايي رفتن برنگشتن چشاي خيلي ها از عشق تر شد دلاشون به خدا نزديک تر شد من هم بايد برم طاقت ندارم ديگه خواب خوش و راحت ندارم تو هم هرشب بشين ماه و نگاه کن براي حال و روز من دعا کن 7 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ می دونم خیلی بیشتر از ما ها مامان بزرگ مرضیه رو دوست داری ... مرضیه از بهترین دوستامه ... نزار بغض کنه ... کمک کن مامان بزرگش زودتر خوب شه ... 17 لینک به دیدگاه
*Cloudy sky* 22513 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تن خسته باشی و خوابت نبره این حس لعنتی از مرگ هم بدتره.... 13 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۱ گهگاهی نگاه به آسمان خواهم کرد گهگاهی تورا صدا خواهم کرد گر بشنوی راز نهانِ دلِ من بر ملا خواهد شد.....آسمان ،نگاه بر زمین خواهد کرد 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده