Hossein.B 3666 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ نکنه افسرده شدم حالیم نیست!!!!!!! 4 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ بازم شروع شد مثه کرم تو 4 دیواری لولیدن نه تحمل بیرون و داشتن نه طاقت تنهایی از اجبار خسته شدم از اجباری نفس کشیدن اجباری لبخند زدن اجباری بلند نخندیدن خدایا از پادگان خسته شدم! 7 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ کاش دو تا مغز داشتیم. کارامون سریع تر پیش میرفت 10 لینک به دیدگاه
princeartean 283 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ عاشقی چیزی برای هدیه نیست / طرح دریا و غروب و گریه نیستعاشقی یک کلبه ی ویرانه نیست / صحبت از شمع و گل و پروانه نیستعاشقی تنهای تنها یک تب است / بی تو مردن در سکوت یک شب است 1 لینک به دیدگاه
princeartean 283 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ می خواستم بمانم ، رفتم ، می خواستم بروم ، ماندمنه رفتن مهم بود و نه ماندن ، مهم من بودم که نبودماین آیینه می شکند و به هزار تصویر تکثیر می شودحالا بگو سهم نداشته ام از این همه “تو” کدام است ؟ 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ حسین جان صد تا هم مغز داشتیم تا اراده نکنیم هیچ کدوم به درد نمی خوره 6 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ نه اصلا کاری به اراده ندارم. مثلا زمانی که غصه میخورم ، عملا میشم یه آدم منفعل. میشد با یه مغز هی غصه بخورم و با مغز دیگه به کارام برسم یا کارای دیگه مثلا. سرعت فکر کردنمون بالاتر میرفت. 8 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ تاحالا شده زیبایی کسی خیلی محوتون کنه؟ هرتک تک اعضاشو زیر ذره بین بگیری جز زیبایی چیزی نمی بینی ولی اگه فرصتی بشه کمی کنار حرفاش و رفتارهاش که ناشی از افکار و عقایدشه بشینی دلتو زود میزنه حس می کنی با عروسک چینی داری حرف میزنی تاحالا شده با شخصی برخورد کنید که از هر لحاظ (سن , جنسیت , لهجه , صورت ظاهری و هیکل حتی لباس ) باهات در نقطه مقابله اما تو وجودش نیرویی هس تو حرفاش انقده ناب بودن و متفاوت بودن عقاید و افکارش هس که ناخوداگاه شیفته و واله وشیداش میشی وقتی به چشاش نیگا می کنی انگار نیرویی داره که می تونه عمق افکار و وجودتو بخونه اگه روزی تونستم فیلم ساز بشم حتما چنین چیزی رو درحد یه فیلم کوتاه نشون میدادم منظورم چیه 19 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ خطاب به حسین : گرفتم منظورتو و باهات موافقم 5 لینک به دیدگاه
princeartean 283 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ خسته ام دیگر ازین فریاد ها خسته از بی مهری و بی دادهاخسته از دلبستگی و یاد ها خسته از شیرین و از فرهاد ها خسته ام از این همه دیوانگی خسته از نادانی فرزانگیخسته از این دشمنان خانگی خسته ام ازین همه بیگانگیخسته ام از گردش چرخِ فلک خسته از تنهایی و شب های تکخسته از ایمانم و تردید و شک خسته از دیو و دَد و دوزو کلکخسته ام دیگر ازین آوارها خسته از سنگینی دیوارهاخسته از ظلم و بد و آزارها خسته از بی یاری بیمارهاخسته ام از تابش مهر و قمر خسته از نامردمی های بشرخسته از بی فطرتان بی هنر خسته ام از خستگی ها، بیشتر…خسته ام، خسته ام… 4 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ عجب گرفتاری شدماااااااا :ws27::ws27::ws27: دلم می خواد سر به بیابون بزارم .... ولم کنین 12 لینک به دیدگاه
princeartean 283 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ دلخوش عشق شما نیستم من ای اهل زمینعشق را در آسمان قلب و روح من ببینعشق من در ذهن و در جان من استعشق من تنها خدای ِ آسمان روشن استعشق من یادش بود آرام دل ،یاد او هر غصه ای را مرهم استگر، به او دل خوش بدارم روز و شبجان خسته کی فتد در تاب و تب ؟گر سزاوار ره کویش شومفارغ از دنیا شده ، سویش رومدل زقید بندها وا میشوددر بهشت اولینش باز ماوا میشودمرغ دل تنها سبکبال و رهارو بسوی عرش اعلا میشود 7 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ واقعا نمی فهمم فلسفه کاربرای تازه واردی که با سرعت نور به همه درخواست دوستی می دن و مخفی تو سایت می گردن و وقتی بهشون پیامی می دی جواب نمی دن چیه 16 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ تا به حال شده این احساس رو بکنی کــه بودن و ماندنت بیهوده است؟! من گاهی دچار این احساس می شوم. حس می کنم که چقـدر بود و نبودم یکسان است! شاید، شاید حس اشتباهی باشد، اما گاهی به سراغم می آید. در این مواقع به خودم میگویم: " کاش این احساساتِ لحظه ای نبودند... بدجوری آزارم می دهند...! " پ.ن: هم اکنـون نیازمند یاریِ سبزتان هستم...! ( دختری از کوچه های پائیــــز - بهار 1391 ) 17 لینک به دیدگاه
M_Archi 7762 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ شعور داشته باشید! وقتی میبینید یکی علاقه ای به شنیدن نصیحت از شما نداره، وقتی کسی از دردش باهاتون صحبت نکرده و تقاضای کمکی نکرده، وقتی علنا بی علاقگی خودش رو به شنیدن نصایح صد من یه غاز شما نشون میده و حتی میخواد جمع رو ترک کنه!، به زور نگیرید، بکشید و بشونینش و نصایح احمقانه و تجربیات شخصی تون رو به خوردش بدید! شعور داشته باشید! وقتی کسی نمیخواد درمورد دلیل تصمیمات گذشتهاش با شما حرف بزنه، وقتی به صورتهای مختلف میپیچونه و یا درمقابل اصرار شما جواب کاملی نمیده، حتما شمارو از درک و فهمش ناتوان دیده! پس برای بیشتر دانستن و سپس نصیحت زوری و تزریق احساس گناه بهش اصرار نکنید!!! چون فایده ای نداره و فقط خودتون رو از چشم اون شخص میندازید و پی به شعور نداشتتون میبره!! شعور داشته باشید! سیزده بدر، وقتی جمع شدید دور هم که شاد باشید و به اصطلاح نحسی 13رو از خودتون دور کنید، وقت نصایح احمقانه نیست. روزهایی مثل 13بدر روزهای دلگیر و مزخرفین، خودخواهانه و بدون میل طرف مقابلتون، گند نزنید بهش و با یاداوری دردها بدترش کنید! 22 لینک به دیدگاه
M_Archi 7762 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ بفهمید! تجربیات شما مطابق باروحیات وعلایق واخلاق خود شما بودن که تجربه شدن! تجربیات اشتباه شما، برای شخص شما اشتباه بوده! لزوما برای همه اینطور نیست! پس لطفا زندگیتون رو بکنید و هروقت کسی ازتون کمک خواست، هروقت کسی مقابلتون احساس ضعف کرد، هروقت کسی برای کمک یا درخواست راهنمایی بهتون رجوع کرد، اونوقت رخت خوابتونو بالای منبر پهن کنید!! بفهمید! ادمها متفاوت افریده شدن! همه مثل هم نیستن! و هیچ باید و قطعیتی برای درست بودن باورهای شما و روش زندگی شما و مطابقت اون باهمه ی افراد وجود نداره! بفهمید! زندگی یه فرمول ازپیش نوشته شده نیست. زندگی دستور پخت واحد نداره! هرکس باید راه خودشو پیدا کنه. پس اگه خیلی به فکر کسی هستید،تو پیدا کردن راهش و هموار کردن اون براش کمکش کنید. نه اینکه با تزریق مداوم احساس گناه و اشتباه سد راهش بشید و به راهی که خودتون بهش رسیدید یا معتقدید هولش بدید! 23 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ از ابتدای تابستان اینترنت ملی راه اندازی میشه... هر چه که میگذره این خورده آزادی ها رو هم کم کم از دست میدیم... 16 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ خدایا این گزینه refresh صفحات اینترنتی را از جوانان ما نگیر 14 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ ................................................. ........................دوستی می گفت: خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای کلاس ، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی. هم رشته ای داشتم که شیفته ی یکی از دختران هم دوره اش بود. هر وقت این خانم سر کلاس حاضربود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون می گفت: استاد همه حاضرند! و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، می گفت: استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده! در اواخر دوران تحصیل ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش هستند. امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است: ""هیچ کس زنده نیست ... همه مردند" به این میگن دوست داشتن , زوری نمی تونی خودتو عاشق نشون بدی باید عمل کنی پ.ن :این متن رو از یه جایی دزدیدم مال من نیس 13 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ چقدر تاپیک تکراری بزنم؟؟؟؟ آب نبود ؟ نونت نبود؟ ایده دادنت چی بود ؟ دو روزه داره تاپیک میزنم 12 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده