رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

شنیدی یا نشنیدی؟!...

صدایی که می آید...و عده ای خود را می زنند به نشنیدن...

بهانه شان این است...که چه؟!!...

بیاید که بیاید...برای ما فرقی نمی کند....دنبال نان باش که خربزه آب است!...

عده ای هم گوش تیز کرده اند که از اولین نواهایش بشنوند تا نوبت به دیدنش برسد...

گوش چسبانده اند به ریل قطار که می آید...

مسافرانش را پیداه می کند و می رود....

مسافرانی از جنسِ شکوفه....

.

.

.

دسته ی اول...خوش هستند به غم و ماندن....و دسته ی دوم را به الکی خوش بودن متهم می کنند...

و دسته ی دوم دسته ی اول را صدا می زنند...غم بادکرده های حسود...که چشم ندارند ببیند خوشی دیگران را...

.

.

.

این میان قطار میاید و می رود...مسافرانش میایند و می روند....

این میان میزبان خوب و بد پدیدار می شود....

جدال تلخی و شیرینی این دو دسته....طعم گَسِ خرمالویی را می دهد...که بهار با آن می گذرد...

 

  • Like 13
لینک به دیدگاه

مطمعنا به وجود امدن بعضي جملات هم تاريخچه اي دارد درست مثل اختراع چرخ، گاو اهن ، خط ، نخ وسوزن يا كشف اتش،اعداد و پنسلين و ....احتمالا از يك زماني به بعد ادمها خسته از كار هاي روزانه شب در كنار سنگچين هاي اجاق اتش مي نشستند و بدون قضاوت بدون ترس از شنيدن مشكلات همديگر بدون حتي فكر غل وغش و طمع نسبت به هم بدون اينكه مشكلات طرف مقابل براشون دردسر و دغدغه ذهني بشود بدون اينكه خود را بالاتر يا پايين تر ببيند بدون ....

مي گفتند " خوب از خودت بگو برام .." ميخوام بشنوم" ودقيقا از زمان به بعد اين جمله اختراع ميشود

ان وقتها شايد هنوز خيلي از مفاهيم پست و ضعيف كشف و اختراع نشده بود .

  • Like 8
لینک به دیدگاه

" زن بی حجاب نشان از مرد بی غیرت است "

 

امروز تو خیابون .. تو ایستگاه تاکسی به چشمم خورد ...

 

این از اون جرفایی که تک تک سلول های بدنم نسبت بهش واکنش نشون میده ...

 

انگار من به عنوان یک زن .. یه الاغم که افسارم دست دوس پسر یا شوهرمه که منو به دلخواه خودش هدایت کنه ...

 

انگار خودم به عنوان یک زن ! عقل و شعور ندارم که یک مرد راجب رفتار و ظاهرم بهم حکم بده ...

 

...:hanghead:

واقعا بعضی از مسائل قابل هضم نیستن برام .. ! ...

 

تو اتوپیای من زن و مرد هیچ تفاوتی با هم ندارن ... تو اتوپیای من هرکسی مسئول هدایت زندگی خودشه ... آزادی فکر و عمل به شرط آسیب نرساندن به دیگران وجود داره ...

 

هیچ دین و آیینی .. و هیچ حکم و فتوایی نمیتونن واسم خط قرمز تعیین کنن ... عقلمه که میگه ارزش ینی چی ! :w16:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

بعضی ها چه اصراری دارن بگن ما مغروریم:ws28:

 

غرور خوبه ولی دیگه خودتونو رفتاراتونو خنده دار نکنید لطفا:ws37:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

عجب روزای سختی بود.

خوشحالم که گذشت،خوشحالم که به خیر گذشت:ws37:

به جرات میگم سخت ترین روزای عمرم بود این 8-9 روز.

نمی دونم ، شاید تلنگری بود واسه اینکه قدر همو بیشتر بدونیم.

ولی خیلی بیشتر از یه تلنگر بود.

امیدوارم واسه هیچ کسی پیش نیاد،هیچ کس!

از زمین به آسمون رفتن و از آسمون به زمین اومدن های پشت سر هم...

خدایا شکرت...

از شماها هم ممنونم.

از همتون.

کسایی که پیام میدادن تو پروفایلم حال بابامو میپرسیدن،کسایی که اس ام اس دادن،کسایی که دعا کردن.

از همتون ممنونم،بی نهایت:icon_gol:

  • Like 23
لینک به دیدگاه

بهار بهار صدا همون صدا بود...:sigh:

صدای شاخه ها و ریشه ها بود...

 

بهار بهار چه اسم آشنایی...:sigh:

صدات میاد اما خودت کجایی...:sigh:

 

وا بکنیم پنجره ها رو یا نه...

تازه کنیم خاطره ها رو یا نه...

 

بهار اومد لباس نو تنم کرد...:sigh:

تازه تر از فصل شکفتنم کرد...

 

بهار اومد با یه بغل جوونه ...

عیدو اورد از تو کوچه تو خونه...:sigh:

 

خیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدون...

خونه ما همیشه منتظر یه مهمون...

 

بهار بهار یه مهمون قدیمی...:sigh:

یه آشنای ساده و صمیمی...

 

یه آشنا که مثل قصه ها بود...

خواب و خیال همه بچه ها بود...:sigh:

 

یادش بخیر بچگیا چه خوب بود...:sigh::sigh::sigh:

حیف که هنوز صبح نشده غروب بود...:sigh::sigh::sigh:

 

آخ که چه زود قلک عیدیهامون ...

وقتی شکست باهاش شکست دلامون...:sigh:

 

بهار اومد برفها رو نقطه چین کرد...:sigh:

خنده به دلمردگی زمین کرد...

 

چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت ...:sigh:

وا شدن پنجره ها رو دوست داشت...

 

بهار اومد پنجره ها رو وا کرد...

من و با حسی دیگه آشنا کرد...:sigh:

 

یه حرف که از حرفهای من کتاب شد...

حیف که همش سوال بی جواب شد...

 

دروغ نگم هنوز دلم جوون بود ...:sigh:

که صبح تا شب دنبال آب و نون بود...

 

بهار بهار صدا همون صدا بود...:sigh:

صدای شاخه ها و ریشه ها بود...

 

بهار بهار چه اسم آشنایی...:sigh:

صدات میاد اما خودت کجایی...:4564:

 

وا بکنیم پنجره ها رو یا نه...

تازه کنیم خاطره ها رو یا نه...

 

یادش بخیر بچگیا چه خوب بود...:sigh:

حیف که هنوز صبح نشده غروب بود...:4564:

 

چقدر دلم فصل بهار و دوست داشت ...:4564:

وا شدن پنجره ها رو دوست داشت ...:4564:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

بخشي از مغزم شبيه سگ لوك خوش شانس "بوشوگ" عمل ميكنه نميدونم چه مرضي داره همش فك ميكنه اوضاع روبه راه هيچ مشكلي نيست

البته اون قسمت مغزم كه شبيه اسب لوك خوش شانه بيشتر فعاله ..براي همين جاي اميدواري هست

  • Like 10
لینک به دیدگاه

[h=6]سال 90 در یک نگاه :

قذافی ...

روح الله داداشی ...

آکادمی موسیقی گوگوش ...

نصرتی و شیث ...

اختــــــــــــلاس ســــــــــــه هزار میلیاردی

شوشول فرنود ...

افتادن اون خــــــانمه از روی صندلی ...

پ نَ پ ....

گلدن گلاب ...

استـــــــــــــــــــــــــــیو جابز ...

گلشیفته ...

وی پی ان و ساکس ...

طلا ، دلار ، سکه ...

اُسکار فــــــــــــــــرهادی ...

و ....

با همه خوب و بدش گذشت ...[/h]

 

چقدر زود سال 90 گذشت اصلا نفهمیدم چی شد........ولی همون بهتر که گذشت

  • Like 15
لینک به دیدگاه

[h=6] لزومی نداره من همونی باشم که تو فکر میکنی.

من همونی ام که حتی فکرش رو هم نمیتونی بکنی!!!

من کااااااااااملاً دیوونم! شک نکن!!

می دانی من کیستم؟ من متولد ماه تیرم.

نه به آسانی عاشق می شوم و نه وقتی عاشقم ،به راحتی ار آن فارغ می شوم ... ..

. ... پس حتی این فکر هم از ذهنت خطور نکند که می توانی به آسانی عشقت را به من ابراز کنی و مرا بدست بیاوری و نه وقتی عاشقت شدم می توانی عشق مرا پس بزنی.

فقط برای خودم هستم...!!!!!!!!!!

من..؟! چه دوحرفیه وسوسه انگیزیست..... این من!

نه زیبایم ، نه مهـربانم....نه عـاشق و نه محتاج نگاهی...!

فراری از دختران آهن پرست و پسران مانکن پرست.... ...

فقط برای خودم هستم...خوده خودم !

مال خودم ! صبورم و عجول!!

سنگین...سرگردان...مغرور...قـانع....با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد!!!

و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛

هیچ ندارم راهت را بگیــر و بـــــــرو حوالی ما توقف ممنــــوع است...

منو ببخش غریبه که بهت شانس آشنایی نمیدم دیگه طاقت دل کندن ندارم .

می خوام که عشق خاصیت من باشه نه رابطه خاص من باکسی...

[/h]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

  • :ws37:
     

 

 

 

 

  • Like 10
لینک به دیدگاه

این هفته آخرسالی چندتا جک و جونور خریدیم .....

به نام پارسا به کام خودمون البته

 

  • :w02:
    یه جفت ماهی که یکیش مرد
    • :sad0:
       

     

     

     

و یه خرگوش کوچولوی سفید که کلی پارسا عاشقش شده.......دقیقا امروز حالش اینجوری بود

 

  • hapydancsmil.gif:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v:shad:
    قربونه ذوق کردنش و حس مالکیتش بشم:aghosh:
     
     

  • Like 9
لینک به دیدگاه

و چه بیچارن اونایی که هم سرشون به سنگ میخوره هم دلشون

 

سر به سنگ خورده رو میشه رو براه کرد و روبراهش کردیم

 

اما دل به سنگ خورده لامصب و چیکار کنیم که هر جاشو چسب میزنی خشک نشده اونوریش میفته.

 

بعضی وقتا به این فکر میکنم دلی که به سر بخوره نتیجش واقعا اینی میشه که الان شده؟دل و سر یه جورایی نچسبن انگار

  • Like 9
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...