هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ چو ایران مباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد همی جوشم از سقف ویران وطن به زیر سقف او استخوانم عماد به خون سبزه رویانم از هر دمن کنم نقش دشمن در این ره کساد کشم نعره تا لرزد از دل, عدو به تیغش زنم تا بماند به یاد سرودی سازم از زال و اسفندیار رسانم به گوشش به تعلیم باد به تیرش بدوزم به قلب درخت بسانی که رستم بزد بر شغاد خدایا مرا تن بسوزان ولی دورغی ز راه وطن کج کناد تبارم زمردی و نیکی شمار پر از نام مردان نیکو نهاد به حق و عدالت بسی شهره اند پر از فر و انصاف و ایمان و داد به تخت کیانی مثال آورند فریدون و جمشید وآن کیقباد خدایا بر ایران فرودآر نام آوری درفش سه رنگش سرافرازی دهاد تمام کسانش ز بن ایرانیند همه آریایی و پارسی و ماد ز دم ریشه در خاک ایران زدند همیشه زعشقش به تن، خانه زاد خدایا به آخر به سر سایه کن به پندارو گفتارو کردار، شاد 7 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ :hapydancsmil: فـــــــــــــــرداااااااا ، 6 صــــــــــــبح ، اســـــــــکار :hapydancsmil: بزن اون دست قشنگه رو به افتخار فرهادی به افتخار separation . . به افــــــــتخار ایـــــــــــران 14 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ بعضیها از بس بچه مخند فقط باید بهشون بخندی حالا کاره ایم باشن... من و ترویج وهابیت... 2 لینک به دیدگاه
.Pa.Ri.Sa. 4116 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ الان حس آدم ترک کرده ای رو دارم که یه عالمه مواد دم دستشه ولی اصلا دلش نمیخواد بکشه! حس خوبیه! این یعنی من واقعا تونستم!!!!!!!! 9 لینک به دیدگاه
مهندس خوش فکر 11397 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ پدر اعتیاد بسوزه س....ا س....ا کجاییییییییی 2 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ به اين نتيجه رسيدم كه اين بار شور انتخاباتي با شعور انتخاباتي رابطه عكس داره . 10 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ شور انتخاباتي هستم اينجا ايرانه بدجور خوابم مياد آي لاو يو پي ام سي 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ آدمی که میخواهد برود می رود .. فریاد نمی زند که من دارم می روم آدمی که رفتنش را داد می زند نمی خواهد برود ؛ داد میزند که نگذارند برود حتی شده در ناخودآگاه .. 19 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ یکی از نان میگه یکی از جنگ یکی از زندگی یکی از مرگ یکی از امید به فردا یکی از شکوه دیروز یکی از راه شبانه گزارش روز ای داد از عشق ای داد از عشق که رفت ز یادیکی تشنه یه قطره آب یکی کنار دریاست یکی صد سال نشسته در انتظار فرداست یکی داره داد میزنه یکی سیاستش سکوته یکی صدای راستیست ولی حقیقتش دروغه ای داد از عشق ای داد از عشق که رفت ز یادیکی به فکر نظم نظم نوین جهانی یکی به فکر شعر به سبک اصفهانی یکی اسمش یادش نیست اونوقت میگن نابغس داشتم از چی میگفتم؟ دروغگو کم حافظس ای داد از عشق ای داد از عشق که رفت ز یاد 17 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ اينقد كه اصغر فرهادي جايزه و تنديس گرفته من ابنبات چوبي هم نگرفتم. 10 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ نامه به ريس امور اداري با سلام واحترام اينجانب فلان با شماره پرسنلي فلان ساكن كمپِ موقتِ فلان هستم با توجه به اينكه يازده سال از تاريخ ساخت و بهره برداري اين كمپ مي گزرد و مشكلات متعددي پيدا كرده است . لطفا جهت اشنايي بيشتر با واژه " موقت" ارايه طريق نمايد . ........................................................................................با تشكر 9 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ اي ديونه اي كه صب اول وقت ساعت 6 تو سرويس با بغل دستيت بلند بلند در مورد آژاكس امستردام و ارزانتين جام جهاني 94 و مربيگري گاس هيدنيك بحث و جر ودعوا ميكني ايا به روح اعتقاد نداري؟ 10 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ این نهال ( عشق ممنوع) تو سادگی و عاشقی آبرووی هر چی دختره برده. چه قدر من از دست این باید حرص بخورم آخه. 8 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ بعضی از آدم ها انقدر نگاهشان چشم هایشان دست هایشان مهربان است ..که دلت میخواهد یکبار در حقشان بدی کنی و نامهربانی و ببینی نگاهشان،چشم هایشان،دست هایشان وقتی نامهربان میشود چگونه است در نهایت حیرت تو میبنی مهربان تر میشوند انگار بدیت را با خوبی نامهربانی ات را با مهربانی پاسخ میدهند چقدر دلم تنگ است برای دیدن چنین ادم مهربانی... 8 لینک به دیدگاه
Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ باز امروز دیدمش ...از جلوم رد شد نگاهی که آشناترین غریبه برای منه ... 9 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ من عاشق شدم همین الان عاشق نون و پنیر و گردو 14 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ آرامتر تکانش دهید... مرگ مغزی شده... باید زودتر دفن شود... چیزی برای اهدا هم ندارد... احساسم است ! تا همین دیروز زنده بود خودم دیدم ، کسی لهش کرد و رفت..! 13 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ تو حضورت حادثه است، اگه از عشق بگی سفر یک طرفه ست، رو به جاودانگی با تو که باشم جهان، زیر پلکای منه ثانیه به ثانیه وقت عاشق شدنه.... 13 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ چقدر بده در برابر خواسته دیگران به جز تسلیم شدن راه دیگه ایی وجود نداشته باشه.. 8 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اسفند، ۱۳۹۰ درمجالی که برایم باقی است باز همراه شما مدرسه ای می سازیم که در آن همواره اول صبح به زبانی ساده مهر تدریس کنند و بگویند خدا خالق زیبایی و سراینده عشق آفریننده ماست مهربانی است که ما را به نکویی دانایی، زیبایی و به خود می خواند درمجالی که برایم باقی است باز همراه شما مدرسه ای می سازیم که خرد را با عشق علم را با احساس و ریاضی با شعر دین را با عرفان همه را با تشویق تدریس کنند لای انگشت کسی قلمی نگذارند و نخوانند کسی را حیوان و نگویند کسی را کودن و معلم، هر روز روح را حاضر و غایب بکند و به جز ایمانش هیچکس چیزی را حفظ نباید بکند مغزها پر نشود چون انبار قلب خالی نشود از احساس درس هایی بدهند که به جای مغز، دل ها را تسخیر کند از کتاب تاریخ جنگ را بردارند در کلاس انشاء هر کسی حرف دلش را بزند غیرممکن ها را از خاطرها محو کند تا، کسی بعد از این باز، همواره نگوید "هرکز" و به آسانی همرنگ جماعت نشود زنگ نقاشی تکرار شود رنگ را در پائیزتعلیم دهند قطره را در باران موج را درساحل زندگی را در رفتن و برگشتن از قله کوه و عبادت را در خدمت خلق کار را در کندو و طبیعت را در جنگل و دشت مشق شب این باشد که شبی چندین بار همه تکرار کنیم : عدل، آزادی، قانون، شادی ... امتحانی بشود که بسنجد ما را تا بفهمند چه قدر عاشق و آگه و آدم شده ایم درمجالی که برایم باقی است باز همراه شما مدرسه ای می سازیم که در آن آخر وقت به زبانی ساده شعر تدریس کنند و بگویند که تا فردا صبح خالق عشق نگهدار شما 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده