- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ تا زهر رفتنت از تنم بیرون رود عذاب میکشم، درد میکشم، طاقتش سخت است خیلی ... 9 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ بیا دیـــــــــــــــــــــده... بسه هر چی استراحت کردی 2 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ من اصلا حالم خوب نیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییسسسسسسسسسسسسسسسسسسس:hapydancsmil: 8 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ استاد شفیعی کدگنی درسالهای پیشین برای چریکهای جریان سیاهکل شعری سرودند میفرمایند ای مرغهای طوفان پروازتان بلند ارامش گلوله ی سربی را درخون خویشتن این گونه عاشقانه پذیرفتند این گونه مهربان زان سوی خواب مرداب آوازتان بلند !! اگه الان یه شاعر بخوادشعری دیگر بسراید بجای ای مرغهای طوفان چه باید بنویسد برای انقلابیون کنونی ؟؟ مرغ یا ؟ 3 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ انصافا بعضیا خیلی آدمای بیخودی هستن! کاش میشد به خودشونم گفت... چه زود گذشت... اولین گاه نوشته من... 13 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ حس مبهمی دارم . . . . شبیه یک حس بد . . . شاید داره یک اتفاق بد می یفته . . . نمی دونم . . . ولی حس خوبی ندارم . . . 5 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ از این ساعت 9 و کیسه اشغال متنفرم 10 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 بهمن، ۱۳۹۰ دوستم داره از شرایط خواستگارش میگه و من دارم فکر میکنم چه شجاعتی دارن این و اون پسره . اون که میره خواستگاری با سکه دونه ای یک ملیون و این فکر میکنه زندگی بگردونه با این وضع پولی . کلا اینایی که تو این شرایط به فکر ازدواج هستن ، شجاعتی مثال زدنی دارن . ایول بهشون !!! 10 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ این نادر و سیمین و سلحشور و فرهادی و خانه سینما و گلشیفته ما رو کشتند دیگه واقعا اگه اینا نبودن این همه روز مشغول چیکاری بو دیم ؟ تازه من اخرش نفهمیدنم نادر و سیمین از هم جدا شدند یا نه !!! لعنت بر تو ای نادر !:vahidrk: 1 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ لعنتی الان شبه امتحانه من باید الان بین جزوه ها گم شده باشم، پس چرا باز دارم شاهین نجفی گوش میدم؟چه مرگمه من؟ کی بود تا صبح بیدار بودیم، یادت میاد؟ سیگار پشت سیگار از استرس زیاد! شاید حبس سرونشتمون تو صندوق شاید فرجی بشه معجزه ای، در بیاد! تا حالا فکر کردین اگه در میومد الان تو چه شرایطی بودیم؟ در بدترین حالت تو دوران خاتمی بودیم، هرچی بود خیلی بهتر از الان بود نه؟ چقدر فشار روحی روانی تحمل کردیم تو این مدت، چقدر گریه ها کردیم (یا باید میکردیم و نکردیم) لعنتیا خوردمون کردن، لهمون کردن، نابودمون کردن ... تا آخر عمرمون حسرت روزای قبل از انتخابات رومیخوریم میدونم ... امیدوارم قیامتی باشه تا من بتونم نبخشم اینها رو... به سلامتیه هر چی سروه، حالا هر رنگی میخواد باشه مدیره عزیز به جان خودم این دلنوشته هست پاک نکن 9 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ نمیدونم چرا آخر شب که میشه دلم میگیره 2 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ منم دارم میمیرم.... البت از خواب... 4 لینک به دیدگاه
Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ منم نمیدونم هنوز زنده ام یا مرده !! 5 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ منم رو به موتم ... ولی دارم خودمو زنده نگه میدارم ... کورسوی امیدی هست همی 5 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۰ دلم خواست مثل یه خرچنگ برم تو لونه ام درش هم ببندم....... 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده