رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

هرچقـــدر هم بگویی مـــردها فلان...، زن هــا فلان...

 

 

تنــــهایی خوب است، دنیـــا زشت است،

 

 

آخــــــــرش روزی قلبت برای کســی

 

 

تـــــــــندتر می زند....

  • Like 5
لینک به دیدگاه


آغــــــــــــازی دوباره، قلبم دیگر تنها نیست ، با تو جان گرفته است دوبـــــــــــــاره

آغازی بی پایان ، مرا از غروب عشق نترســـــــــان

طلوع عشـــــــــــــــق ما ، غروبی نخواهد داشت ،

قلب من با تو ، هیچ غمیـــــــــــــ نخواهد داشت

  • Like 5
لینک به دیدگاه

چشمـانم را کـه مـی بنـدم

رویـا می شوی...

شیـرین !

چشـم بـاز مـی کنم ;

شـعر مـی شـوی ...

تلـخ !

تو;

نـاب تریـن واژه ای هستـی

که من...

 

همـیشـه در حسرت طعمت دلـم شـور مـی زند ...!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است...............

 

فصل دلتنگی همیشه زودتر از اونی شروع میشه که فکرشو میکنی

 

شاید خودت رو در اوج ببینی ولی دل ...

 

مثل شیشه ای میمونه که اگه شکست دیگه شکسته

 

مثل چینی میمونه که اگه ترک برداشت با هزار بار بند زدن هم باز یه از کار افتادست

 

مثل گلی میمونه که اگه پر پر شد دیگه مرده

 

پس بگو با این گل پرپر چطوری از پشت شیشه شکسته دلتگی چینیه ترک خورده وجودمو بند بزنم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

وقتی تو نیستی ،

 

 

نگاهم حوصله نمی کند

 

 

پایش را از چشمم بیرون بگذارد. . . !

 

 

 

[TABLE=class: ncode_imageresizer_warning, width: 640]

[TR]

[TD=class: td1, width: 20]wol_error.gif[/TD]

[TD=class: td2]براي ديدن اين عكس با اندازه واقعي اينجا كليك كنيد . اندازه واقعي اين عكس 654x501 مي باشد[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

04.jpg

  • Like 5
لینک به دیدگاه

لحظه ای هستیم سر گرم تماشا ناگهان ،

یک قدم آن سوی تر ، پیوسته با باد هوا !

***

باز می گفتم : نه ! این سان داوری بی شک خطاست .

فرق بسیار است بین نقش ما ، با نقش پا .

فرق بسیار است بین جان انسان و حباب

هر دو بر بادند ، اما کارشان از هم جداست :

مردمانی جان خود را بر جهان افزوده اند

آفتاب جان شان در تار و پود جان ما !

  • Like 3
لینک به دیدگاه


دلـــــــتَنـــــگت می شوم...

چــــــشمانم را روی هـــــم می گــــذارم

بـــــــلکه یادت را فـــــراموش

کنم...

تــــــو بگو دلــــــکم

مگر می شـــــــود

 

یـــــک عــــــمری را فراموشکــــــرد؟!

 

امروز ...

كسي كه عطر تو را زده بود

در خيابان از كنار من گذشت !

و اين يعني :

 

قتل غير عمد ...!

 

دلم ساعتی میخواهد

که مانده باشد

 

روی ساعتهای با تو بودن ...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

وقتــﮯ میـروﮮ

 

 

פـواωـت بـــاشـב حتماً פֿـבانگـﮬـבار بـگـویـﮯ!

 

 

تـا פֿـבا פـواسش را بیشتــر بـﮧ مـטּ بـבهـב؛

 

 

آפֿـر میـבانـﮯ

 

 

פֿـבا بـﮧ هـواﮮ تو مرا رهـا ڪـرבه است

__________________

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دلت می شکند از غم حسرت نادیدن من

قطره اشکی چکد از گونه عشق

مهربانم امروز

قبل از آنی که رسد

پیک ناخوانده باد

قدر این مانده نفس را تو بدان

عاشقی را دریاب

  • Like 3
لینک به دیدگاه

رازي با من نيست …

 

قلبم كتابي گشوده است !

 

خواندنش براي تو مشكل نيست،
عشق من
!

 

زندگي‌ام

 

از روزي آغاز شد

 

كه دل به تو دادم!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...!

تنهـــــاش که ميـــذآري ميــري تو جمـــع و کلّي ميگـــي و ميخنــــدي...بعد کـــه از همه جـــدآ شدي از کـُنـــج تآريکـــي ميآد بيرونمي ايستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو ميذاره رو شونتــــبر ميگـــرده در گوشــتـــ ميگـــه:خـــوبــي رفيـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودت...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

آدمـای دلتــــــــــنگ وقتی خیلی بهشون خوش میگذره و میخندند یهو سرشونو برمیگردونند اونوری یکم ثابت میشن یواش یواش چشاشــــــون پر از اشـــــــک میشه...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

بوــے فـَـــراموشے گرفتــہ اَґَ

 

رَنگــــِ تَنـــ ـهایـــ‗__‗ــــ__‗ـــــــ_ _‗ـــــــ__‗ــــــــــ‗__� �ــے

 

دٍل شکستـگے

 

بُـغــــض وَ خـامـوشـــــــ‗__‗ـــــے

 

چـیـزــے نیستــــْ

تـآریـ ـخ مَصـــرَفـمْــ ـ گذشتـــ ـہ اَستـــْـ !!

  • Like 1
لینک به دیدگاه

تنها معمــــــای بزرگ زندگی امــــــ

 

که هنـــوز حل نشده این استــــــ که ...

 

چـــه شد اینطور دلباخته ات شدمــــــــــــ ؟ ....

 

آن هم کسی مثل مـــــــــــــن .....

 

که از کنار عشق ردهــــــــم نمی شـــــد......!!!

  • Like 2
لینک به دیدگاه

هم بازی قدیمی...

 

ایا بازی هایمان را به خاطر داری.....؟ یا در مسیر عبور از کودکی و بزرگ شدن....

 

خاطره هایت جایی میان راه، جا مانده....

 

کوچه را ....ان کوچه قدیمی را به خاطر داری.....؟

 

"هفت سنگ " را...که بچه های امروز اسمش را هم نشنیده اند....قایم باشک بازی های دم غروب....

 

خداحافظی اجباری...به زور بزرگ تر ها...

 

وشب......ورفتن به خواب....

 

خوابی که در ان ادامه کوچه را می دیدیم....

 

راستی یادت هست...؟

لینک به دیدگاه

[h=2][/h]

خُدايا
مَن مــــــــ ـــــــيدانَم

تُو هـَــ ــم ميدانــي

کـه شُدَنــ ـــ ـــ ـــي نيست

حَتـي اَگر مُعجِزه کُنــ ـــــــی

باز هَم ...

او يِک آرِزوي ِمَحـــ ـــ ــــ ـــــال اَست

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...