رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

می خواهی بروی.....

پس بی بهانه برو

بیدار نکن خاطره های خواب آلوده را.....

محبت ساختگیت

عشق دروغینت

و چشمان پر فریبت

روزی گرفتارت خواهند ساخت

فقط

بیا در خزان خواسته هایم

کمی قدم بزن

دلم برای راه رفتنت

تنگ شده است

لینک به دیدگاه

راستی می دانی جز یکبار دیگر از آن کوچه نگذشتم...

و برای آخرین بار از همه خاطرات عبور کردم ...

همان موقع ،همان جا گذاشتمشان و رفتم...

ولی دلتنگ آن کوچه هستم که تنها شاهد قلب ساده ام بود.

لینک به دیدگاه

دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت: او یقینا پی معشوق خودش می آید! ؛

پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: مطمئنا که پیشمان شده بر میگردد!،…..

عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز...

لینک به دیدگاه

باران که می بارد تو می آیی بارانِ گل ، بارانِ نیلوفر

باران ِمهر و ماه و آئینه بارانِ شعر و شبنم و شبدر

باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ ِ بیداری

از عطر عشق و آشتی لبریز با ابر و آب و آسمان جاری

غم می گریزد ، غصه می سوزد شب می گدازد ،سایه می میرد

تا عطرِ آهنگ تو می رقصد..... تا شعر باران تو می گیرد........

 

از لحظه های تشنه ی بیدار تا روزهای بی تو بارانی

غم می کُشد ما را و می بینی دل می کِشد ما را تو می دا نی

لینک به دیدگاه

دلتنگی چه حس بدی است....تنهایی چه حس بدی است/کاش...پاره ای ابر میشدم/دلم مهربانی می بارید/کاش نگاهم شرار نور میشد/اشتی میدادش/ دوست داشتن چه کلام کاملی است/ومن...چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!

لینک به دیدگاه

کساني مي روند

کساني باز مي گردند

پل عبور مهيا است

ليک ،

پاها وقتي بي حوصله اند

فعل رفتن

با هيچ زماني صرف نمي شود...

من تنهابه افق مي نگرم

به قفس

که امنيت غريبي است

وقتي

پرنده آسمان را از خاطر برده است

چرا؟؟

چرا هيچکس

با آسمان جمله اي نمي سازد

لینک به دیدگاه

به من و دلتنگی هایم حتی نزدیک هم نشو...

 

به دلتنگی هایم دست نزن...

 

میشکند بغضم یک وقت...!

 

آنگاه غرق میشوی در سیلاب اشکهایی که دلیل روان شدنش

 

تــــــــــــوهستی...

لینک به دیدگاه

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم...

تمام می شود...

بالاخره تمام می شود...!!!

:hanghead:

لینک به دیدگاه

شب شد و باز دلِ من تنگ شد...

 

دل من تنگ شد برای روزی که رنگین کمانش از پس باران نمی آمد....از پس لبخند یک زیبا روی می آمد..

 

زیبای رویی که سلامش...شروع هر روزه ی من بود..از اول....تا به آخر....:ws37:

 

دلم تنگ شده است برای لبخندت...سپید ترین سپید من....:ws37:

لینک به دیدگاه

وقتی لبخندهای مان با من است....چه جای دلتنگی؟!

 

وقتی دلم به دلت بسته نه به زبانت....چه جای دلتنگی؟!

 

من وقت صرف دلتنگی نمی کنم برایت!....

 

من جای آن فقط لبخند می زنم به یاد کوتاه دقایقی که با هم بودیم....که با هم هستیم....

.

.

.

چه جای دلتنگی؟!

لینک به دیدگاه

دل من جـــــــــاده که نیست هر از گاهی

 

که تنها مانـــــــــدی... در فکر عبـــــــــورش باشـــــــی

 

هروقت هم خواستی دور بزنی

 

خانه دل من یک خیابان یک طرفه است .برگشت نداره

 

خیابان نیست که از همان جایی آمدی بروی ...

 

بفهم! ...

 

این لامصب اسمش احساس است

لینک به دیدگاه

من میان شب و روز

 

در تن خشک زمین

 

من میان صحرا

 

همه جا یکه و تنها

 

خسته از جور زمان

 

با تنی خورده به جان زخمی چند

 

میزنم بانگ که وااااااای

 

هستی ام رفته به باد

 

ضجه ام را که شنید؟

 

جای دل تنگ تر از مشت من است

 

نفسم می گیرد

 

می گشایم نفسی پنجره را

تا تمامیت تن خود را به هوا بسپارم

لینک به دیدگاه

دلتنگی یعنی؛

همین باران های بی امان،

همین خیـابــان بلندِ خیــــس،

همین آدم های در انتظار آخرین قطار عصر،

همین چترهای سیاه روی سر...

دلخستگی هم یعنی؛

همین من که دیگر زیر هیچ بارانی هم قدم نمیزنم...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...