رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ای کاش تو را می دیدم .... تنها برای لحظه ای چند ... در برگ ریزان پاییز .... در خیابان های این شهر ...... مهربانیت را لمس کردم کاش فرصتی پیش می آمد تا دستانت را نیز لمس کنم .... تو تا ابد در خانه ی قلب من خواهی ماند کاش مرا لحظه ای در قلبت راه می دادی .... تا ابد منتظرت خاهم ماند ....

لینک به دیدگاه

دلم گرفته

دلم عجیب گرفته است

و هیچ چیز

نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود

خاموش

نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این

گل شب بوست

نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف

نمی رهاند.

و فکر می کنم

که این ترنم موزون حزن تا به ابد

شنیده خواهد شد.

لینک به دیدگاه

عـــ ــ ــکس تـــــــو را

به سقفــــــ آسمــ ــ ــان سنجــــاق میکنم

حال که ایــــن روزهـــا

از فرط دلتنـ ــ ـگی

چشمانـــم مدام رو به آسمــ ــ ــ ـان استـــــــ

بگذار تــــــو در قابـــــــ چشمانــــم باشی...

 

x87axl2izlm1533syx.jpg

لینک به دیدگاه

دلم گریه می خواهد

ماه کامل است

من تنها،

میدانم که چشمانت زیر نور ماه خواهد درخشید...

من از تکرار واژه ی دلتنگی خسته ام

من از حروف فاصله بیزارم

من از باد که بوی گیسوانت رانمی آورد دلخورم،

من از هر واژه که نام توبرآن نباشد گریزانم...

بیا که،

بغض کودکانه ام آغوش تو را کم دارد...

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

شبانه های غمگین ،روزای بی ترانه

 

خواب و سکوت مرداب ، گودالی از بهانه

 

یک یار بی مروت ، یک اندوه بی پایان

 

یک مرداب حقیقی ،از اشک برف و باران

 

اینها همه حکایت از درد بی غروبند

 

از تشنه کامی عشق در رفتن تو بودند

 

ما عاشقان مرداب ، در گودال بهانه

 

درگیر با چه هستیم،با عشق و یا زمانه....

لینک به دیدگاه

دلت که تنگِ یک نفر باشد...

 

خودِ خدا هم بیاید تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموش کنی!

 

فایده ندارد... تو دلت تنگ است...

 

دلت برای همان یک نفر تنگ است...

 

تا نیاید... تا نباشد...

 

هیچ چیز درست نمیشود

لینک به دیدگاه

شب خیابان مثل من است

 

هر از گاهی خاطره‌ای بی‌احتیاط می‌گذرد

 

دلم یک تصادف جدی می‌خواهد

 

پر سر و صدا

 

آمبولانس‌ها سراسیمه شوند

 

و کار از کار بگذرد... :hanghead:

لینک به دیدگاه

ما پیغام دوست داشتنمان را با دود آتش به هم میرسانیم،

 

نمیدانم آن سو برای تو تکه چوبی هست یا نه؟

 

من اینجا جنگلی را به آتش کشیدم...!

لینک به دیدگاه

تــــو همـــان پیلـــه ایــے که انتظـــار پروانــــه شدنت مــــرا عاشـــق پــــرواز کـــرد

 

و حـــالا کـــه مـــن آمـــاده ﮮ پــــریدن بـــا تـــوام

 

تــو را بـــالے بـــرای همراهیــــم نیست...

 

- - - Updated - - -

 

خاطرات خیلی عجیبند

 

گاهی اوقات می خندیم

 

به روزهای که گریه می کردیم

 

گاهی گریه می کنیم

 

به یاد روزهایی که می خندیدیم......!

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

از شادی و ترس عشق دلسردم...

تنهائی محض را نمی خواهم...

درکنج قفس دگر نمی خوانم...

از یار فقط وفا نمی خواهم...

در کنج قفس مریض می افتم...

از او به کمک دوا نمی خواهم...

بی بال و پرم ولی نفس دارم...

در هر نفسم هوا نمی خواهم...

از اوج و فرود عشق بیزارم...

بی خود شدن از زمانه می خواهم...

دیگر به دو چشم دل نمی بندم...

خاموشی چشم خانه می خواهم...

خاموشی عشق در دلم بهتر...

آرامش بی کرانه می خواهم...

روزگار من مرا نمی خواهد...

شب بودن جاودانه می خواهم....

لینک به دیدگاه

دلم برای کسی تنگ است

که آفتاب صداقت را

به سیمای گل های باغ می آورد

و گیسوان بلندش را به بادها می داد

و دست های سپیدش را به آب می بخشید

دلم برای کسی تنگ است

که چشم های قشنگش را

به عمق آبی دریای واژگون می دوخت

و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند

دلم برای کسی تنگ است

که همچو کودک معصومی

دلش برای دلم می سوخت

و مهربانی را نثار من می کرد

دلم برای کسی تنگ است

که تا شمال ترین شمال

و در جنوب ترین جنوب

همیشه و در همه جا، آه، با که بتوان گفت

که بود با من و

پیوسته نیز بی من بود

و کار من ز فراقش فغان و شیون بود

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

کسی که.......دگر کافی ست

 

استاد حمید مصدق

لینک به دیدگاه

[h=6]مـــــــــــــــــــن بی تو له شدم زیر هجوم درد

 

قلبی که یخ زد و کاریش نمیشه کرد!

 

با این که زندگی باهام خوب تا نکرد

 

نبودنت تو رو از من جدا نکرد!

 

ویلون کوچه هام …. دنبال کی برم؟

 

چون بعد تو فقط…. فکر مقصرم!

 

فکر مقصرم

 

از لابه لای لحظه های تلخ و غمگینم

 

تو روز روشن این همه تاریکی می بینم

 

با اینکه از هر لحظه ی آینده بیزارم

 

با این همه بازم به این آینده شک دارم

 

احساس شک دارم……..

 

این بد بیاری ها تقصیره من نبود

 

این که تو هم بری تقدیره من نبود

 

این حال و روزمه از غصه تب کنم

 

هر روزم این شده روزامو شب کنم[/h]

لینک به دیدگاه

وقتي صداي قدمهايت

 

 

خبر شوم دور شدنت را مي داد

 

 

نمي دانم شنيدي

 

 

تمام استخوانهايم

 

 

زير پايت له شد؟

 

 

و آن جسم نرم

 

 

كه با دستت فشردي

 

 

قلبم بود

 

 

كه زير فشار انگشتانت ، تركيد

 

 

وقتي رفتي

 

 

نميدانم ديدي

 

 

قطره درشت ترس

 

 

ترس فراموش شدن

 

 

از چشمان بهت زده عروسكم چكيد؟

 

 

اينك ،

 

 

چكمه هاي سربي ساعت

 

 

نزديك به زمان آشنايي اند

 

 

و تو نيستي كه ببيني

 

 

قاب كوچك عكست روي ديوار

 

 

گوشهايش چقدر بزرگ شده

 

 

من ، تمام حرفهايم را فقط به او گفتم

 

 

تو

 

 

نيستي كه ببيني

 

 

ديوارهاي اتاقم

 

 

خط خطي ثانيه هاي نبودن توست

 

 

زمان به ساعت آشنايي نزديك است

 

 

و تو .....

 

 

تو ، حالا ، اينجا نيستي

لینک به دیدگاه

دلم امروز گواه است كسي مي آيد

حتم دارم خبري هست، گمانم بايد

 

فال حافظ هم هربار كه ميگيرم باز

"مژده اي دل كه مسيحا نفسي..." مي آيد

 

ماه در دست به دنبال كه اينگونه زمين

مست ميگردد و يك لحظه نمي آسايد؟

 

بايد از جاده بپرسم كه چرا ميرقصد

مست موسيقي گامي شده باشد شايد

 

گِله كم نيست ولي لب ز سخن خواهم بست

اگر آن چهره به لبخند لبي بگشايد

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...