رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دوس دارم از شـــــما بـگم، ببخشــيدا جســـــارته

اگـــه بـــــگم شـــــما گُليد، کـــــه مــــــايه خجالته

 

يــه بســــته نـاقابله، پيشــــکش چشماي شــما

پس مي‌فرستين مي دونم، دل مثِ کارت دعــوته

 

مـــنتظر يــه فــــــرصتم حــــضوري خــدمت بـرسم

خــيلي ببخشيدا ولــي، ســــرِ شـــما کي خلوته

 

از دل رســــوام مـي دونم، ايراد فراوون مي گيريد

خـــــــاکش ولـــي تـَـــبرُّکه، مــــال غـماي غـــربته

 

اين جـور نبودم به خدا، واسه خودم کسي بودم

دوره شوق هـــرکسي، خوب مي دونيد يه مــدته

 

قرار بودش که من ديگه عاشق هيچ کسي نشم

نمي دونم اسمش چيه، يا وسوسست ياقسمته

 

راحت بگم اون دلي که خودش يه روز يه خونه بود

چشــش بــــه دنـــــبال شــــماس، منتظر مـــرمته

 

تــــــو آرزوي کشــف ايـن يــــه راز زيــــبا مي مونم

چــــــرا هميشه بعد عشـــق، دلا اســــير عــادته؟

 

شــــما بـا من موافقيد؟ عاشق اگه عاشق باشه

خوب مي دونه که عاشقي، قشنگ ترين اسارته

 

يــــه جـــا يکي نــوشته بود، اوج مــقام عـاشقي

بــــه جــــرُأتِ بوســــــــيدنه، بـــه مـدت حســادته

 

شـــــرايط ديــــوونگي، يـکي دوتا نيست به خـدا

زيـــــــاده امــــــا اولـــــش کــــــاراي ضــد ســـنته

 

هميشه‌تا اون‌که‌مي‌خواي،يه‌دريادرد و فاصلست

ولـــي مهم نـــرفتــن و مـــوندن ســـر رفـــــــاقته

 

يـــه چيـزي قلب عاشقو بدجوري آتيش مي زنه

معلومه، بــودن با کســـي کـــه تفريحش خيانته

 

خـــونه مـــا تـــا خونتون، اِنـقَدرا دور نيس وليکن

مشـــــکل و درد مـــــــا دوتــــا، نداشتن سعادته

 

يه‌شب‌نمي‌دونم‌چي‌شد،رد ‌شديد‌از‌تو خوابِ من

از اون به‌بعد همش مي‌گم،خوابم يه جور عبادته

 

تـصــــوّرش خُـب مشکله، که ما کنار هم باشيم

نـمي رســيم به همديگه، تلـــخه ولي حــقيقته

 

خلاصه دوس دارم بــــيام حضوري صحبت بکنيم

هـــــر روزي که شما بگيد، هر زموني که فرصته

 

اگــه خدا نخواست بيام واسه هميشه پيشتون

يـــه دونــه عکس بهم بديد، اگر چه کلّي زحمته

 

چي کار کنم واســه من و امثال من که عاشقن

ديــوونه شما مي شن، عکسم خودش غنيمته

 

امـــضا کــنم يــا نکـــنم واســه شما فرقي داره؟

بــه ديــوونه کـه نــه بگــيد، فــکر مي کنه قيامته

  • Like 5
لینک به دیدگاه

به ایوان می‌روم و انگشتانم را

بر پوست کشیده‌ی شب می‌کشم

چراغ‌های رابطه تاریکند

چراغ‌های رابطه تاریکند …

 

کسی مرا به آفتاب

معرفی نخواهد کرد

کسی مرا به میهمانی گنجشک‌ها نخواهد برد …

 

پرواز را به خاطر بسپار

پرنده مردنی‌ست …

 

  • Like 6
لینک به دیدگاه

خدایا کفر نمی‌گویم،

 

پریشانم،

 

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

 

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

 

خداوندا!

 

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

 

لباس فقر پوشی

 

غرورت را برای ‌تکه نانی

 

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

 

و شب آهسته و خسته

 

تهی‌ دست و زبان بسته

 

به سوی ‌خانه باز آیی

 

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

 

نمی‌گویی؟!

 

خداوندا!

 

اگر در روز گرما خیز تابستان

 

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

 

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌

قیر اندود بگذاری

 

و قدری آن طرف‌تر

 

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

 

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

 

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

 

نمی‌گویی؟!

 

خداوندا!

 

اگر روزی‌ بشر گردی‌

 

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

 

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

 

خداوندا تو مسئولی.

 

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

 

در این دنیا چه دشوار است،

 

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

  • Like 6
لینک به دیدگاه

image.php?u=514798&type=sigpic&dateline=1346916535

 

سفر را بهانه کردم تا فراموشت کنم...

عجب اشتباهی! عاشق تر شدم!

خیالی نیست... بر میگردم!

یک بار هم تو امتحان کن...

شاید یاد بگیری دلتنگ شوی...

برای کسی که نمیدانی؛

ولی تازگی ها...

دلیل بودنش شده ای!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

از درس و مکتبم آوازه ای نشد

عمری گذشت و دلم کاشانه ای نشد

جامی ز روی جام دگر خورده ام

ولی

سالی گذشت و دلم میخانه ای نشد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من گم شده ام!

 

ميان اندوه ها و بغض هاي فرو خورده ام......

 

ميان لبخندهاي اجباري و قهقه هاي به گل نشسته ام...

 

در سرعت ثانيه ها، در مرور لحظه ها...

 

در طول جاده ي غم انگيز زندگي گم شده ام!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

نمیــدانــم کــه دردم چیســت؛

امــا خــوب میــدانــم

کــه بیــن صخــره هــای قلــب تــو،

سنــگ صبــوری نیســت . . .

شاعر: اصغر معاذی

  • Like 5
لینک به دیدگاه

در
اينـــ
شکنــجه گاه
نفســــ ــ ـ
؛

 

هر
روز
صداستـــ

 

اين
صداستـــ
که ميگويد
تحملـــ ــ
کــن !

 

هنــوز
کــ ــسي
مـــانده

 

صداي
زنگــــ پيامکـــ
همراهمــــ ــ ـ

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

حــــال مـــن خـــــــوب اســت

بــزرگ شـــده ام

دیگر آنقـــدر

کــوچک نیستـم

که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم

آمـوختــه ام

که این

فـــاصــله ی کوتـــاه بین لبخند و اشک نامش زندگیست

آمــوختــه ام که دیگــر

دلم برای نبــودنـت تنگ نشــــود

راســــــتی دروغ گـــــفتن را نیــــــــز

خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام

حــــال مـــن خـــــــوب اســت

خــــــوبِ

خــــوب...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

بعضی از آدم ها انقدر نگاهشان

 

 

چشم هایشان

 

 

دست هایشان

 

 

مهربان است ..كه دلت میخواهد

 

 

یكبار در حقشان بدی كنی و نامهربانی

 

 

و ببینی نگاهشان،چشم هایشان،دست هایشان

 

 

وقتی نامهربان میشود چگونه است

 

 

در نهایت حیرت

 

 

تو میبنی

 

 

مهربان تر میشوند انگار

 

 

بدیت را با خوبی

 

 

نامهربانی ات را با مهربانی

 

 

پاسخ میدهند

 

 

چقدر دلم تنگ است برای دیدن چنین آدم مهربانی ...

  • Like 6
لینک به دیدگاه

شبیه اول اسم تو شده

هم آهنگ توست

به آخر تو هم می رسد

اما او

زمین را نقاشی می کند

تو در من نقش می زنی

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD]

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD]

[/TD]

[TD]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

چقدر زندگی رنگارنگ است درست شبیه پنجره ای

که این سوی تو بایستد ...

  • Like 8
لینک به دیدگاه

نه ، تو را به هیچ چیز

 

نه رؤیای ناشناخته خوشدلی

 

نه صدای فراموش شده خوشبختی

 

عوض نمی كنم

 

ای خلوت بی صدا كه مرا باور می كنی

 

 

مرا رقص كلامی

 

باقی نمانده است

 

تا سرود خوش دلدادگی بخوانم برایت

 

و اینک

 

در آستانه ی این قلب در به در

 

پیوسته تو را آرزو می كنم

 

ای یگانه سرود اعتماد و سعادت

  • Like 5
لینک به دیدگاه

قفسم رامشكن

تومكن آزادم

گررهايم سازي

به خداخواهم مرد

من به زنجير تو عادت كردم

بارهادرپي اين فكركه درقلب توام

باتواحساس سعادت كردم

به خداخوشبختم

تومحبت كن

بگذارتاعمري هست

من بمانم چواسيري به حريم قفست

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...