رفتن به مطلب

حس مرموز...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

بیا

تا با عایقی از تمام فصول

در متن ِ عقیم عطش تکرار شویم ...

  • Like 3
  • پاسخ 627
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

مرگ در می زند ...

به گمانش

من هنوز زنده ام !

  • Like 6
ارسال شده در

تو برای من

مثل یک کشور دور دور دور هستی

عاشق این هستم

که دو صفر تو را آزاد کنم

  • Like 5
ارسال شده در

نه كسی آمد كه تو باشد

 

نه كسی رفت كه جز تو باشد

 

هر كسی تا ایستاد در من...

 

تو بود...

  • Like 6
ارسال شده در

اینقدر هوای تو را داشتم

تا ...

زمین را از یاد بردم !

  • Like 5
ارسال شده در

دنیا

برای من همیشه عادل است !

خیالت تخت ...

همان قدر که بخشیده بودی

از من گرفت !!!

 

 

  • Like 4
ارسال شده در

این همه خوب بودن ِ تو ...

به دروغی بزرگ

می‌ماند !

 

  • Like 3
ارسال شده در

قایقَ‌ت می‌شوم - بادبان‌َم باش

بگذار هرچه حرفْ پَشتِ‌مان می‌زنند مردم

بادِ هوا شود

دوورتَرِمان کند!

  • Like 5
ارسال شده در

ساعت زنگ می زند ... تلفن زنگ می زند ... آیفون زنگ می زند ... دلم زنگ می زند !!!

.

.

.

 

  • Like 4
ارسال شده در

نقابت را بردار لیلی! اینجا کسی مجنون نیست ...

  • Like 4
ارسال شده در

نمی دانم چرا هردم که چرخ زندگی هموار می گردد

بشر تغییر حالت می دهد،خونخوار می گردد

  • Like 4
ارسال شده در

رهایم کرده ای

آنچنان ،

که در هزارتوی هیچ رابطه ای

پیدایت نمی توان کرد ...!

  • Like 4
ارسال شده در

جهان از آن من است

 

من عاشقم و

 

هیچ کس نمی تواند مرا بکشد

 

حتی مرگ

  • Like 4
ارسال شده در

از دلم می پرسم:

 

همچنان در عشق ناچاری؟

 

من تپش های دلم را می شناسم

 

پاسخش آری ست

  • Like 4
ارسال شده در

صبح يعني تو،

 

 

 

وقتي لبخند مي زني

 

 

 

لبخندت به خير !

  • Like 4
ارسال شده در

- امشب،

یک ساعت تمام،

و

یک برگه ی سفید

سهم من از تو بود...

  • Like 5
ارسال شده در

آسمان نیستم

که هـر پرنده را

سهمی از من

باشد...

 

من

آن پرنده ام

که سهم آسمانش را

ازچشمان "تو"

می خواهد

  • Like 5
ارسال شده در

من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هوشیار است

نکند اندوهی سر رسد از پس کوه

چه کسی پشت درختان است

  • Like 3
ارسال شده در

بس کنید دگر

بس کنید

وقتی که

نه چشم من هوس خواب به سردارد

و

نه یکی بود و یکی نبود، پایانی

تابه کی پریشان میکنید این کلاغان دربدر را ؟

  • Like 4
ارسال شده در

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم

گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم

گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند

گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

  • Like 4

×
×
  • اضافه کردن...