baraan 1186 ارسال شده در 30 آذر، 2010 در کوچه پس کوچه های دیار دل ایستاده ام به تماشا ، به نظاره در جستجوی مسافری غریب که در خاطره ها جا مانده سراغش را از یادها و خاطره ها گرفتم نسیمی گفت: که در دیروز آرمیده است اگر نشانی از او می خواهی فردا در غروب خورشید بر خلوت تنهایی خویش نهیب زن شاید که بیدار شود شاید..... 5
*Polaris* 19606 ارسال شده در 30 آذر، 2010 خوبم درست مثل مزرعه اي كه محصولش را علف ها خورده اند - - - - - ديگر نگران داس ها نيستم! 6
خاله 3004 ارسال شده در 1 دی، 2010 به نیوتن بگویید هر عملی را عکس العملی نیست! اگر بود اینهمه عاشقانه های من بی جواب نمی ماند! 7
MEMOLI 8954 ارسال شده در 4 دی، 2010 بعد از تمام این باران ها بعد از برف ها حرف ها حرف ها تو خواهی آمد ! قول داده بودی قول داده بودی ... خاطرت هست ؟!... 11
- Nahal - 47858 ارسال شده در 5 دی، 2010 باز کن پنجرهها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است همه چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده است و درخت گیلاس هدیه جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست باز کن پنجره ها را ای دوست هیچ یادت هست که زمین را عطشی وحشی سوخت برگ ها پژمردند تشنگی با جگر خاک چه کرد هیچ یادت هست توی تاریکی شب های بلند سیلی سرما با تک چه کرد با سرو سینه گلهای سپید نیمه شب باد غضبنک چه کرد هیچ یادت هست حالا معجزه باران را باور کن و سخاوت را در چشم چمنزار ببین و محبت را در روح نسیم که در این کوچه تنگ با همین دست تهی روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد خاک جان یافته است تو چرا سنگ شدی تو چرا اینهمه دل تنگ شدی باز کن پنجره ها را و بهاران را باور کن ... فریدون مشیری 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 5 دی، 2010 تو که نیستی از خودم بی خبرم... کی بیاد و کی بشه همسفرم؟ دل من از تو جدا نیس این هوا بی تو هوا نیس چی بگم از کی بگم وااااااااای آخه غم یکی دوتا نیس... 7
tiba* 797 ارسال شده در 6 دی، 2010 عشق تنها کار بی چرای عالم است چه آفرینش بدان پایان می گیرد . معشوق من چنان لطیف است که خود را به (( بودن )) نیالوده است که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد نه معشوق من بود 7
tiba* 797 ارسال شده در 7 دی، 2010 دنیا تنهایی ی قبل از دیدار است و تو آنقدر نمی آیی که تنها می شوم... 5
MEMOLI 8954 ارسال شده در 7 دی، 2010 هــــــیس ! صـــــــــــدایم نکن ... بگذار چشـــــــــــمهایم بــــســــــته باشد ... میخواهم این خـــــــواب را تا آخـــــــــر ببینم ...! 7
MEMOLI 8954 ارسال شده در 7 دی، 2010 زندگی چه بازی غریبی داشت ! ما که معنایش را نفهمیدیم و سوختیم ... 7
آرماندیس 4786 مالک ارسال شده در 8 دی، 2010 وقتي عاشقم سلطان جهانم زمين و يكسره هر چه در آن است از آن من است و سوار بر اسب تا دل آفتاب مي رانم . وقتي عاشقم رودي ام از روشنايي بي آن كه ديده بتواند بيندش و شعر در دفترم بدل به ياس و شقايق مي شود . وقتي عاشم آب از انگشتانم سر ريز مي كند سبزه در زبانم مي رويد وقتي عاشقم در آن سوي زمانم وقتي عاشقم درختان همه پا برهنه از برابرم مي دوند . . . 8
PinkGirl 1453 ارسال شده در 8 دی، 2010 وقتِ خریدن لباسهای پاییزی دقت کنید: لباسهایی بخرید با جیبهای بزرگ به اندازهی دو دست ... شاید همین پاییز عاشق شدید 8
MEMOLI 8954 ارسال شده در 9 دی، 2010 خوشی ها و ناخوشی ها کوتاه خواهند بود و عمرِ ما طولانی ! و ... لبخند و اشک مضحک ترین واکنشِ بشر به این دو ...! 8
خاله 3004 ارسال شده در 10 دی، 2010 بیهوده گریه می کنید بانو دوران حل المسائل است بانو به حمدالله… چارقدتان تمام زخم ها را می پوشاند 7
MEMOLI 8954 ارسال شده در 1 بهمن، 2010 من که می دانم به کودکی هم اگر برگردم ... تو همان شیشه ی شیر گمشده ام می شوی !!! 7
PinkGirl 1453 ارسال شده در 4 بهمن، 2010 چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی. اما سالها طول میکشد تا این را بفهمی وقتی هم که آخر سر میفهمیاش، دیگر خیلی دیر شده. و هیچ چیز بدتر از خیلی دیر نیست. 5
ارسال های توصیه شده