- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ ســراســر ســرمــا را هميــنجــا مــيمــانــم، کنــار تــو و دستــانت! پاييــز هــم کــه بشــود؛ گنجشــکهــا، بــه هيــچ فصــل ديگــري، کــوچ نمــيکننــد . . . شاعر: مریم ملک دار 9 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ سهراب گفتی:چشمها را باید شست..... .شستم ولی !......... گفتی: جور دیگر باید دید.......دیدم ولی !.............. گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !............. او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!! فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: " دیوانه باران ندیده 6 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ حس می کنم ....اضافه ام بر گرده ی این ناگردش بی مدار... حس می کنم بار سنگینی هستم نه بر دوش این و آن که در بغض این همه لا کردار که نمی خندند....به جا که نمی گریند....نا به جا مجتبی معظمی 6 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۱ لیـ ـلـی؛ نـام ِ دیـگر ِ پـایـیـ ـز اســت... زیبــاسـ ـت، عاشـــ ـق مـیکنــد، مـیکـشــ ـد! 7 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مهر، ۱۳۹۱ چه حماقتی که می رانی ام و باز احمقانه می خواهمت ... چه غرور بی غیرتی دارم من 8 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مهر، ۱۳۹۱ برای به گریه انداختـــن مـــــــن نیازی به داد و فریــــاد نیست بغض لعنتـــــی من این روزهــــا با عزیــــزم... جانـــــــــم....میشکــَند!! 6 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۱ تنها باشي روز تعطيل باشد غروب باشد باران هم ببارد احساس ميكني بلاتكليف ترين آدم دنيا هستي...!! ♥ܓ.✿ ♥ ܓ✿ ♥ ܓ✿ 6 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۱ اینـ روزهآ دلمـ بَهآنهـ میگیرد! بَرآی دلَمـ گآهی مآدَر میشَومـ دَست نَوآزِشـ بَر سَرشـ میکشَمــ می گُویمـ غُصهـ نَخُور می گُذَرد..! بَرآی دلَمـ گآهی پدَر میشَومـ خَشمگینـ می گُویمـ بَس کُن!دیگَر بُزُرگـــــــ شُدی.. گآهی هَمـ دوستی میشَومــ مهرَبآنـــ دَستَش را می گیرَمـ میبَرَمشـ بآغـ رویآ دلم یک دل سیر آرامش میخواهد... 4 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۱ باران از نگاه پنجره زیباست . اما گاه باران صدای ویرانی دستهاست!! 5 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۹۱ هیچ وقت " بی خداحافظ " کسی را ترک نکن.. ..... ...نمی دانی... ... ...چه درد بدی است... ...پیر شدن در خم کوچه های انتظار. 6 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۱ [h=2] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/h] من ٬ در آن لحظه ٬ که چشم تو به من می نگرد برگ خشکیده ایمان را در پنجه باد رقص شیطانی خواهش را در آتش سبز! نور پنهانی بخشش را در چشمه مهر اهتزاز ابدیت را می بینم بیش از این ٬ سوی نگاهت ٬ نتوانم نگریست اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست کاش می گفتی چیست آنچه از چشم تو ٬ تا عمق وجودم جاری ست. 7 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۹۱ من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید من دنبال نگاهی بودم که مرا از پس آن ساده گیم می فهمید و خدا می داند سادگی از ته دل بستگی ام پیدا بود 8 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۹۱ با تو تمام دست فروش های شهر را خوشحال میکنم با گل هایی که پای تو خواهم ریخت... غزل خلعتبری 7 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۹۱ از دستگاه پرس نمیترسم آخرش این که دست آدم له شود از دستگاه برش اما بدجور میترسم این که انگشتهایم آن سو بمانند من این سو سارا محمدی اردهالی 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۱ تمام هستی را هم بدهند اینکه هستی را نمی دهم ! هستی را نیست می کنی وقتی که نیستی.. هستم...هستی...هست... می شنوم...می شنوی...می شنود... من...تو....خدا.... آمین...!!! منوره السادات نمائي مرتضائي 8 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۱ حسی غریب به سراغم آمده... به رنگ آسمان ... با طعم شیرین زندگی... و از جنس لطیف خوشبختی... در قلبم چه می گذرد؟؟ انگار کسی را دوست دارم... تو را...! مهشید ملکوتی 8 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۱ آقا! برای من یک قهوه تلخ لطفا! میدانید اتفاق شیرینی افتاده من اما، در اضطرابِ رخدادِ یک اشتباه دوباره، دلشوره دارم آقا! در این حوالی تردید بیداد میکند … تردید آقا بر سر در کافهتان حک کنید: به روزگاری که عشق به شکوهمندیِ لحظه واپسینِ یک شعبده بود. نیکی فیروزکوهی 6 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مهر، ۱۳۹۱ شک می کنم به احساسم! مرموز شده است این روزها.....موزیانه بر پلک خیالم جولان می دهد و وادرش میکند به پریدن! نکند مهمانی در راه است؟! نکند سر زده می آید! 6 لینک به دیدگاه
sarooneh 2052 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۱ میبوسمت آنقدر که طرح لبهایم روی اندامت بماند میخواهم همه بدانند آغوش تو قلمرو من است........ 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مهر، ۱۳۹۱ تلخی این روزهایم را ببخشید… دیگر قندی در دلم آب نمیشود… 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده