ali-95 104 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۱ در انتهاي هر سفر در آيينه دار وندار خويش را مرور مي كنم اين خاك تيره اين زمين پاپوش پاي خسته ام اين سقف كوتاه آسمان سر پوش چشم بسته ام اما خداي دل! در آخرين سفر در آيينه به جز دو بيكرانه كران به جز زمين وآسمان چيزي نمانده است. گم گشته ام كجا! نديده اي مرا ؟! 7 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۱ کارهایم عجیب و غریب است و اخلاق بدی دارم ! مزخرف و بی خودی ! و گاهی آنقدر سرد سکوت می کنم که خودت هم نمی فهمی عاشق چه چیــزم شدی ؟!!؟ 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۱ وقتی حرف از تو می شود چه ساده بغض می کنند دست هایم ! . . . (پرویز صادقی ) 7 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۱ از دوریت چه خیال هایی می بافم ! هــآی دل خوش باورم چقدر هـنرمندانه زجـر میکشی ! از کمـآل المـُلکــ زیبـــا تـَر ... 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۱ تعبیر خوابهای بد خود را نمیدانم و نمیخواهم بدانم...... اما امیدوارم تعبیر خوابهای خوب من تو باشی..... 6 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۱ مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من می چرخید، به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!! ای دو صد نور به قبرش بارد؛ مگس خوبی بود... من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد، مگسی را کشتم ...! حسین پناهی 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۱ چه ساده لوحانه ... بال بال زدن هایت میان بازوانم را باور کرده بودم نمی دانستم ... تمرین ِ پریدن به هوای دیگری ست! 5 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۱ اگر از دست بروی از پا می افتم ... 7 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۱ احساس شهری بین راهی در من است من در میانه ام ایستاده ام میان آمدن و رفتنت (علیرضا روشن) 1 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۱ گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن… میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری… اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!! اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی … 2 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۱ پلک می زنی و دلم تنگ می شود برای چشمانت . 4 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۱ این فراز و فرود را نمیفهمم.. در من است !! اما نمیفهمم..... یک روز حجم عظیم دوست داشتنت .. روزی بعدتر نداشتن و ندیدن و نبودن.. 6 لینک به دیدگاه
s.z.e 811 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۱ اي پرنده رها نه تنها دلت ، بالت را خواهند شكست بلند پرواز باش بالاي ابرها ، رها بگذار بلندي پروازت بشكند بد خواهان را بگذار تو باشي وْآسمان آبي دلت وبس نيست تو را همراهي 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۱ دِلـــم چـِـه کــودکــانــه بَهــانــه ی تــو را میگیـــرد، امـــا تــو بـــزرگـــانــه بِــه دِل نگیـــر... فقـــط بگــــو : کــــودکـــ استـــ، نـِـمی فهمــد 6 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۱ وقتی زن میگوید.. دلم برایت تنگ شده.... یعنی دوستت دارد.... اگر بگوید دوستت دارد.. یعنی دلش برایت تنگ خواهد.. شد. جمله ی "دلم برات تنگ شده" ... برای زن عمیق تر از تمام اقیانوس ها ست. فهمیدن زن سخت نیست.... فقط باید صدای ضربان قلبش را شنید..!!!! که عاشقانه می تپد.......نه بی دلیل! بفهم... 6 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۱ فقط می دانم اگر نوشتن نمی دانستم ، حتما الان در یکی از تیمارستانهای این شهر داشتم زمان را وجب می کردم ... 5 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۱ همیشه این صورت مسئله است که پاک می شود و این راه حل است که ناپاک می ماند 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۱ تو رفته ایُ من میان ریختُ پاش نبودنت دنبال خودم می گردم (پرویز صادقی) 4 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ جایی باید باشد غــیــر از ایــــن کـــنــج تـــنــهـــایـــی ! تـــا آدمــــ گــــاهـــی آنــــجـــا جــــان بــــدهــــــد ! مــثــــلا "آغـــــوش" تـــــــو ! 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مرداد، ۱۳۹۱ گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم! ببرم بخوابانمش! لحاف را بکشم رویش! دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم! حتی برایش لالایی بخوانم، وسط گریه هایش بگویم: غصه نخور خودم جان! درست می شود!درست می شود! اگر هم نشد به جهنم... تمام می شود... بالاخره تمام می شود...!!! 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده