رفتن به مطلب

حس مرموز...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

به هر که میگویم "تو" به خودش میگیرد!

چه ساده اند اینها...

نمیدانند که هیچکس برای من "تو" نمیشود...!!!:sigh:

  • Like 5
  • 3 هفته بعد...
  • پاسخ 627
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

رمز این حسم سه واژه یست...

 

من ساده دلم!:icon_redface:

 

همه ی رندانِ شاه کلید به دست..این رمز را می دانند..

 

برای همین گاوصندوق دلم..همیشه خالی ست!:icon_redface:

  • Like 7
ارسال شده در

از تمام دلتنگی ها

 

از اشک ها و شکایت ها که بگذریم

 

باید اعتراف کنم

 

مادرم که میخندد خوشبختم !

  • Like 6
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

سگ گله به جرم خیانت

سنگسار شد.

چوپان به عزای گوسفندان ننشست.

دشتهای سر سبز و ارام

طلوع سپیده را به غروب گره زدند.

-باران دلنشین پاییزی

خاطرات دشت را به یغما برد!!!

قلاده ی سگی را به یادگار گذاشت

چوپانی که در آرزوی شکار

جنگلی را به آتش کشید...!

  • Like 3
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

احساسم رنگِ گُنگی گرفته که در هیچ جعبه ی مداد زنگی نیست...

 

برچسب می زنم بر ان می نویسم..حسِ مرموز!:icon_redface:

  • Like 3
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

اگر تو بخواهي

مورچه اي را از خانه اش دور مي كنم

و گرسنگي را به دنيا برمي گردانم

دستم را تا آرنج در دهانم فرو مي برم

و خودم را

چون پيراهني پشت رو مي كنم

  • Like 3
ارسال شده در

چقــــدر

 

شـــب اضافه می آیــــد

 

وقتــــی تو نیستی...!!!

  • Like 1
ارسال شده در


حـــآل و روز زنــدگــی مَـــرا

وَقتــــی نبـــآشـــی؛یکــ کَلمـــه تـــوصیفــ می کُنـــد:

اَلفــــآتحـــه ...

  • Like 1
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

وقتی حس کردم لرزش صدایت دیگر آن طنین عاشقانه را ندارد...

 

باید می فهمیدم که رمز این تغییر را باید درونم پیدا کنم...

 

ایراد کار از من بود...:icon_redface:

  • Like 1
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

آغوش پیراهنی نیست

که لکه ی یک کدورت کوچک

یا نخکشِ خنکای یک خاطره

دلیلی برای تعویض آن باشد!

 

آغوش چوبکی

در دوی امدادی نیست

که رفیقان و رقیبان

دست به دستش کنند و آنگاه

که به هدف خود رسیدند

در گوشه ای رها...

 

آغوش آرامگاهِ مقدس همیشه ایست

تا در میان بازوان کسی که دوستش داری

در میان بازوان کسی که دوستت دارد

طعم خوش آرامش را احساس کنی ...

 

مرا از هر راهی که به این روشنفکری تو می رساند

دور کن

که من از مفهوم تجربه ای که

به معنای جا گذاشتن تکه تکه ی تو

در آغوش دیگران است بیزارم!

 

مرا به کریه ترین صفتی که می شناسی

مرا به نام متحجرترین مرد تاریخ

خطاب کن

وقتی

نهایتِ این تمدن تو

هیچ فرقی با فاحشگی ندارد!

 

مصطفی زاهدی

  • Like 1
ارسال شده در

قلبی داری به وسعت هفت دریا و بی نهایتی اسمان ها.

باید منطقی باشم.

حق داری اگردلت برایم...

تنگ نمی شود!!!!!

"میلاد تهرانی"

  • Like 6
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

سوره ی طهارت تو هم نیاز به تفسیر دارد سهراب !

چشم ها را با چه باید شست ؟

با همان آب مقدسی که مغزهای‌مان را شست و شو دادند ؟

  • Like 5
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

این روزها به دلیل ازدیاد رموز اطرافیان...

 

همه ی احساسات مرموزند...

 

حتی حسِ دوست داشتن...:icon_redface:

  • Like 4
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

به دنیای من آمدی !

 

 

و تمام دنیای من ...

 

...

سرشار از عشـــــــــــــــــــــق شد !..

  • Like 1
ارسال شده در

یک دم از خیال من نمیروی ای غزال من

دگر چه پرسی ز حال من

تا هستم من اسیر کوی توام

در آرزوی توام

  • Like 2
ارسال شده در

فرهاد وار

تیشه بر دست

کوههای غرورم را

یکی پس از دیگری شکسته ام

برای عشق تو ...

ببخش

این روزها

فرهادترم از تو ....

judy2.jpg

عشق وقتی بیاید

تفاوتی ندارد

سارا کورو باشی یا دختر کبریت فروش

عاشقم تو را

بابا لنگ دراز من می شوی ؟

  • Like 1
ارسال شده در
یک دم از خیال من نمیروی ای غزال من

دگر چه پرسی ز حال من

تا هستم من اسیر کوی توام

در آرزوی توام

 


امــــروز آنــــقدر آشفتــــه امــــ

 

کــــه هر خاطــــره را به یکــــ ســــو پرتابــــ میکنمــــ

 

ولـــــی میــــترسمــــ

 

ترســــ از اینکــــه مبــــادا

 

فـــــردا قشنگتــــرینـــــ خاطــــره ی زندگــــی امــــ

 

را در اینــــ شلوغـــــی نیابمــــ

 

...

  • Like 1
  • 1 سال بعد...
ارسال شده در

مرزِ..رموز این شب....حسِ ترس از طلوع است...

 

با ماه عهد کردم...جایش را به آفتاب ندهد...

  • Like 2
ارسال شده در

تو را پیدا نمی کنم

نه در غباری که بر دفتر خاطراتم نشسته

نه در قافیه های نداشته این اشعار لعنتی

نه در بشقاب غذای نیم خورده ام

نه در ترافیک عصرگاهی اتوبان

نه

تو را پیدا نمی کنم

حقیقت تلخی است

تو هم مانند من گم شده ای

تو در دنیای من

و...

من در چشمان بلاتکلیف تو!

 

 

نوید اشرفی

  • Like 2
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

انگشتت را

هرجای نقشه خواستی بگذار

فرقی نمی کند........

تنهایی من

عمیق ترین جای جهان است..........

و انگشتان تو هیچ وقت

به عمق فاجعه پی نخواهند برد..........

  • Like 1

×
×
  • اضافه کردن...