- Nahal - 47858 ارسال شده در 28 اردیبهشت، 2012 من نمیدانم چه چیز را گم کرده ام ! خودنویسم را، آینده ام را یا روزهای بارانی را !؟ تردید ها و شک هایم را ؟! من نمیدانم چه چیز را گم کرده ام ؟ طرح مبهمی از آینده ام به دیوار اتاقم است اما نمی توانم معنی اش کنم. "احمد رضا احمدی" 10
MEMOLI 8954 ارسال شده در 29 اردیبهشت، 2012 بـاید حواسش را پـرت کنم ! بـچه می شود گاهی ... دلــم ...! 11
*mishi* 11920 ارسال شده در 3 خرداد، 2012 پشت سرم حرف بود ؛ حدیث شد می ترسم آیه شود سوره اش کنند به جعل بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل !!! 10
sweetest 4756 ارسال شده در 3 خرداد، 2012 رو به راه ِ تو افتاده امهمچون ریسمانی در باد می ترسم از خیالی که مرا می بافد ودر اندیشه ی پایان ِ خویش است 5
Ssara 14641 ارسال شده در 20 خرداد، 2012 چقدر تنهایند دستــــ هایی که از ته مردابــــ رو به سوی آرزوها روئیده اند!! 8
sam arch 55879 ارسال شده در 26 خرداد، 2012 عین بید می لرزد...دستانش به امرِ دل... تا بگوید آنچه چشمانش بعد از بی خوابی دیگر نمی توانند بگویند... گفتن ندارد این حسِ مرموز....دیدن دارد.... 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 27 خرداد، 2012 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بانو! فراموش کن آدمکهای برفی را دل به گرمایِ دستهایِ من بده به گمانم شهرِ سردِ شما مردِ عاشق به خود ندیده است خدا حافظ یخبندان خدا حافظ روزهای بی عشقی خداحافظ بانو ی خسته ی من مردِ شما این بار با بهار میآید...! نیکی فیروزکوهی 6
sweetest 4756 ارسال شده در 29 خرداد، 2012 نه به رتبه اول کارنامه ات نه به صفحه دوم شناسنامه ات . . . من به دکمه سوم پیراهتنت حسادت میکنم... 7
*Polaris* 19606 ارسال شده در 31 خرداد، 2012 باید واژه ها را ادب کنم یعنی چه که تا پلک به هم می زنم چراغ به دست می گیرند و صفحه را روشن می کنند از خاطرات تو...! 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 2 تیر، 2012 هر از گاهي ميخنديم گاهي هم گريه ميكنيم زيرِ ستارگاني كه به ما هيچ نميگويند ( شهاب مقربین ) 5
*mishi* 11920 ارسال شده در 8 تیر، 2012 دغدغه خود را در آغوش بگیر و بخواب هیچ کس آشفتگیات را شانه نخواهد زد این جمع پر از تنهایی است 6
sam arch 55879 ارسال شده در 8 تیر، 2012 دنیا ماند....ولی من نه... دنیا ماند در این همه تغییر... ولی من دور شدم از این همه تغییر... حسی می گفت..نمی شناسمت دیگر..... یک حس مرموز... 6
*mishi* 11920 ارسال شده در 12 تیر، 2012 جسارت می خواهد . . . نزدیک شدن به دورتــــــــــــــــــرین افکار زنی . . . که روزهـــــــــــــا . . . " مردانه " با زندگی می جنگد . . . اما شب هـــــــــــــــا . . . ! اما شب ها بالشش ازهق هق های " زنانه " خیس است ! ! ! آری ! جســــــــــــــــارت می خواهد ! ! 6
MEMOLI 8954 ارسال شده در 12 تیر، 2012 گاهی دلگیر می شود، گاهی گاهی همه شهر خاکستریست همه ابرها بارانی و تو، تنها عابر بی سرپناه دل به نوازش باران می سپاری با لبخندی آبی ... . . . بی هوا می ایستی و نگاهت را ورق می زنی همه جا خیس و سرد، اما دلچسب چشمانت را می بندی و کودکانه زمزمه می کنی: باز باران با ترانه ... مهرشاد مهرپویا 6
MEMOLI 8954 ارسال شده در 15 تیر، 2012 یکی از همین روزها جاده کوتاه می شود من می شوم فانوس ... تو می شوی مسافری که می آید از راه دور ... 6
Ssara 14641 ارسال شده در 29 تیر، 2012 آهای کافه چی ؛ قهوه ای می خواهم که بویِ آن بوی ِ عطر ِ تنش را از یادم ببرد ... فکـرش را بکُن ... پُشت ِ میــز نشسته باشی ... نــاگهـان بــوی ِ تنش تــو را از عــالم ِ خیــال بیـرون آورد و تـو از تــرس ِ اینکه همین ِ خیــال ِ کوچک بر بــاد نــرود هـرگــز ســرت را بــالا نیــاوری !! 7
*mishi* 11920 ارسال شده در 7 مرداد، 2012 مرا به تختم ببنديد, سيگاري برايم روشن کنيد و تنهايم بگذاريد . هر چقدر فرياد زدم و ناليدم بسراغم نياييد . من دارم " او " را ترک مي کنم 5
*mishi* 11920 ارسال شده در 7 مرداد، 2012 حکم تو آزادی ست و حکم من ، حبس ابد در این تردید . . . باز هم تبعیض ! 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 12 مرداد، 2012 تو هم چیزی شبیه حساسیت های فصلی شده ای ! هر چندوقت یک بار به سراغ آدم می آیی همه چیز را زیــر و رو می کنی و … می روی تا ســال بعــد !!! میلاد تهرانی 4
ارسال های توصیه شده