taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 دست خودت نیست،زن که باشی گاهی دوست داری تکیه بدهی،پناه ببری... دست خودت نیست،زن که باشی گهگهاه حریصانه بو میکنی دستهایت را... شاید عطر تلخ و گس مردانه اش ... لا به لای انگشتانت باقی مانده باشه... دست خودت نیست،زن که باشی گاهی رهایش میکنی و پشت سرش آب میریزی... و قناعت می کنی به رویای حضورش به این امید که او خوشبخت باشد... دست خودت نیست،زن که باشی همه ی دیوانگی های عالم را بلدی... من زنـــــــــم... نگاه به صـــــــدا و بدن ظریفــــم نکن... اگــــــــــر بخواهم تمـــــــام هویت مردانه ات را به آتش خواهم کشــــــــــــید...... 4
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 من ... دلم می گیرد وقتی ... می نویسم فقط برای تو ولی ... همه می خوانند الا تو..... 3
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 دلـم مـی خـوآهـد . . . در آرامـش آغـوشـتـ ! . . . طـولـآنـی بمـیـرم ! 3
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 معلم به خط فاصله می گفت خط تیره... خوب می دانست فاصله ها چه به روزگار آدمها می آورد.. 4
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 اتفاق ِ ساده و کوچک ِ لبخند ِ تو ، حادثه ی بزرگ ِ روزهای ِ من شد ! ... به همین سادگی ... عاشق ِ نبودنهایت شدم ! 1
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 مردم آنچه را که گفته ای فراموش خواهند کرد حتی آنچه را که انجام داده ای به فراموشی خواهند سپرد اما هرگز این را که سبب شده ای چه احساسی نسبت به خود داشته باشند از یاد نخواهند برد.... 1
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 بهترین دوست اون دوستیه که بتونی باهاش روی یه سکو بنشینی و هیچی نگی و وقتی ازش دور شدی حس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی... 1
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 دوستاي واقعي مثل صبح مي مونند ، نميشه تموم روز داشتشون ولي مطمئني كه فردا ، هفته ي بعد ، ماه بعد و سال بعد و ... تا ابد هستند ♥ ♥ 1
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 نمی دونی تو به خوابم که میای خواب من دیدنی میشه یک بهار عشق می ریزه به تنم نفسام چیدنی میشه نمی دونی تو به خوابم که میای چه تماشا داره خوابم نمی دونی که چه گلها داره خوابم نرگس و مریم و مینا داره خوابم ... نمی دونی که چه گلها داره خوابم نرگس و مریم و مینا داره خوابم نمی دونی چه تماشا داره خوابم 1
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 مثل رود یک عــــــمر هرکه را دوســــــــــت داشتم، بدرقـــه کردم... 7
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 زمینت بد ، زمانت بد ... یا رب مردمانت بد ! خدایا از چه خاموشی ؟ چرا از یاد این مردم فراموشی ؟ چرا بردی تو از یادت زمینت را ، زمانت را ، پریشان مردمانت را ! 6
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 شانس یکبار در خونه ادم رو میزنه ولی بد شانسی دستش رو از رو زنگ ور نمیداره بدبختی هم که کلید داره هر وقت بخواد میاد تو... 6
taghdir 2528 ارسال شده در 17 آذر، 2011 وقتي نيستی مثل سيــــگار ناشـــی كه آتــش گرفـــتن بلد نيست كلافـــــه ام...!! 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 2 دی، 2011 كــــاش تلخی زندگی کمی الكل هم داشت شايـــــــد مستمان می كرد و کمی فراموشش میکردیم!!.. 8
خاله 3004 ارسال شده در 3 دی، 2011 از یک جایی به بعد ... دیگه نه دست و پا می زنی نه بال بال میزنی ... نه دل دل میکنی نه داد و بیداد میکنی ... نه گریه میکنی نه مشتتو میکوبی تو دیوار نه سرتو میزنی به دیوار نه... از یه جایی به بعد... فقط سکوت میکنی!!!!... 11
lilac 5892 ارسال شده در 4 دی، 2011 همیشه دردم این باشد كه دردم را نمی دانی نمی دانی كه می سوزم ، شدم در گریه زندانی نمی دانی كه درد وغم شده مهمان این قلبم سیه بر تن كنم آن دم كه غم آید به مهمانی اگرچه این من خسته به لب دارم شكر خندی تو از قلبم چه می دانی كه شد غرق پریشانی اگر از درد خود گویم نمی فهمی چه می گویم كه من آن غرق دریایم تو اما مرغ طوفانی همیشه سوختن كارم ندارم شكوه و دردی ولی خاكسترم آن دم كه حرفم را نمی خوانی تو كه حتی به عمر خود مرا از خود ندانستی چرا پس این دم آخر شده كارت پشیمانی پشیمانی ولی جانا ندادی پاسخم را تو كه آیا درد می دانی كه باران وارگریانی 6
Ssara 14641 ارسال شده در 4 دی، 2011 هوا دارد كم كم رو به "سردي" مي رود ... و برگ ها رو به" زردي"... "من " مانده ام و "تو"يي كه نمي دانم به كدام سو روانه ايي؟! 5
- Nahal - 47858 ارسال شده در 5 دی، 2011 [h=6]دل اتفاقی ترین اشتـــــباه دنیاست! بسته میشود آنــــجا که نبــــــاید؛ کنــــده میشود از جایی که نباید. [/h] 4
ارسال های توصیه شده