*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 15 مرداد، 2012 دل درد گرفته ام از بـس فنـجان های قهوه را سر کـشـيده ام و تو ته هيـچـکدام نـبـودی..! 11
sam arch 55879 ارسال شده در 15 مرداد، 2012 سرِ دور برگردون خاطرات ایستادم.... ماندم دور بزنم...یا به راه ادامه بدم.... تا فرسنگ ها بعد نه دور برپردان است..نه زیر گذر نه رو گذر... این به آن معنی ایست...که دیگه وقتِ زیر و رو کشی ندارم... یا برم به دل گذشته.....یا آینده... این هم از انتخاب.... 14
*mishi* 11920 ارسال شده در 16 مرداد، 2012 گــــوشی تلفــن چقــــدر سنگیــــم میشــــود وقتـــــی به جـــــای حـــــرفهـای عاشقــــانه ی دیــــروز گزارش کارهای روزمره امــــروزت را میـــــگویی....! 11
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 18 مرداد، 2012 ســـــــرد اســــت امـا ســــرمــــا نـــمی خــــورم تــــو نـــگـــران نـــبـــاش کــــلاهـــی کــه ســـرم گـــذاشــتــی تــا گـــردنـــم را گـــرفـــتــه اســت...! 8
zahra22 19501 ارسال شده در 20 مرداد، 2012 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام دلیل بودنم خداحافظ 10
ترانه18 8013 ارسال شده در 12 مهر، 2012 وقتی می روی حواست باشد ، حتما خدانگهدار بگویی تا خدا حواسش را بیشتر به من بدهد ! آخر میدانی خدا به هوای تو مرا رها کرده است ... 6
شــاروک 30242 ارسال شده در 26 مهر، 2012 آنها که گفته اند "دوری و دوستی" یا طعم دوستی نچشیده اند، یا درد دوری نکشیده اند! لعنتـــــــــــ به هرچـــه دوری و دوسـتی ...! 7
*pedram* 21266 ارسال شده در 26 مهر، 2012 من غروب عشق خود را در نگاهت دیده ام.... من بنای ارزو ها را زهم پاشیده ام.... آنچه باید من بفهمم این زمان فهمیده ام.... در دل خود من به عشق پوچ تو خندیده ام... 5
کهربا 18089 ارسال شده در 27 مهر، 2012 اي دير يافته با تو سخن مي گويم بسان ابر که با توفان بسان علف که با صحرا بسان باران که با دريا بسان پرنده که با بهار بسان درخت که با جنگل سخن مي گويد زيرا که من ريشه هاي تو را دريافته ام زيرا که صداي من با صداي تو آشناست. شاملو 4
azarafrooz 14221 ارسال شده در 27 مهر، 2012 باید خودم را ببرم خانه ! باید ببرم صورتش را بشویم… ببرم دراز بکشد… دلداریش بدهم ، که فکر نکند… بگویم نگران نباش ، میگذرد… باید خودم را ببرم بخوابد… “من” خسته است …! 8
کهربا 18089 ارسال شده در 5 آبان، 2012 [h=6]گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم. فضای اتاق برای پرواز کافی نبود! [/h] گروس عبدالملکیان 9
شــاروک 30242 ارسال شده در 5 آبان، 2012 هـــــــوایــــ مــــردنــــ بـــیـــخ گــــوشــــ مـــــن اســــتـــ هــــمــــان جــــایـــــی کــــه روزی رد نــــــفســــهای تــــو بـــود...!!! 7
moein.s 18984 ارسال شده در 3 آذر، 2012 در پس و پیش پرده دستانم رو است...نقاب ندارم به چهره.... دلم به کوچکی گنجشک است....نخود در دهان دلم خیس نمی خورد.... رازی ندارم پس پرده... دست من همیشه رو است.... 6
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 14 آذر، 2012 دلتنگی ام قد کشیده برایِ خودش مردی شده اما تو هنوز هم حسادت نمیکنی...! 7
پاییزان 3604 ارسال شده در 27 آذر، 2012 هر آدمی دو قلب دارد، قلبی که از بودن آن باخبر است و قلبی که از حضورش بی خبر. قلبی که از آن باخبر است همان قلبی است که در سینه می تپد، همان که گاهی می شکند، گاهی می گیرد و گاهی می سوزد، گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه، و گاهی هم از دست می رود. با این دل می شود دلبردگی و بیدلی را تجربه کرد. دل سوختگی و دل شکستگی هم توی همین دل اتفاق می افتد. سنگدلی و سیاه دلی هم ماجرای این دل است. با این دل است که عاشق می شویم، با این دل است که دعا می کنیم، و گاهی با همین دل است که نفرین می کنیم و کینه می ورزیم و بددل می شویم. اما قلب دیگری هم هست. قلبی که از بودنش بی خبریم. این قلب اما در سینه جا نمی شود، وبه جای آن که بتپد، می وزد و می بارد و می گردد و می تابد. این قلب نه می شکند و نه می سوزد و نه می گیرد، سیاه و سنگ نمی شود، از دست هم نمی رود. زلال است و جاری، مثل رود و مثل نسیم. و آن قدر سبک که هیچ وقت، هیچ جا نمی ماند. بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد. آدم همیشه از این قلبش عقب می ماند. این قلب همان است که وقتی تو نفرین می کنی، او دعا می کند، وقتی تو بد می گویی و بیزاری، او عشق می ورزد، وقتی تو می رنجی او می بخشد...... این قلب کار خودش را می کند، نه به احساست کاری دارد، نه به تعلقت، نه به آنچه می گویی و نه به آنچه می خواهی و آدم ها به خاطر همین دوست داشتنی اند. به خاطر قلب دیگرشان، به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند..... عرفان نظر آهاری 6
شــاروک 30242 ارسال شده در 28 آذر، 2012 سخــــــــــت است عشقــــــــــت را دو دستـــی تقدیم به غریبــــــــــه ها کنی و فقط بگــــــویی خوشبـــــخت بشیـــــد !! 4
sam arch 55879 ارسال شده در 14 دی، 2012 پرده دری کردی... دیگر پرده ای بر دل نمانده.... جار زده است دلم که دیگر....این مثنوی 70 مَن شده است... اندکی به کوچه ی بی خیالی باید زد.... دارد ابو عطا می خواند دلم..... 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 21 دی، 2012 روی ِ خاطـــره ات را میبوســــم ُ و با کاســـه ای آب بدرقـــه ات میکنـــم شــاید دیـــگر برنــگردد حتی خـــاطره ات ..... نیلوفر ثانی 1
ارسال های توصیه شده