رفتن به مطلب

باز کن پرده های دلت را...!


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

دوباره لحظه ی غروب که می رسد

شمع دل تاریکم انگار روشن می شود

 

خاموشــم، ســردم و رنجــورم، بلــی!

اما به شوق لحظه ی دیدارت قیام میکنم

 

سنگینــی این دل سیــاه بی انتـهاست

بغض این لحظه ی شیرین اما آشناست

 

تو مقصدِ آخـرین این دلِ غمـدیده ای

خود را نثــار لحظـه ی دیـدار می کنم

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 158
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

نگو....

هر جا نگو راز دل را زبان....

در گوشه ی حجره...

کسی پیدا می شود..که چشمانش برق بزند بعد از شنیدن...

و این متاع را به ارزان ترین قیمت در اولین بازار مکاره بفروشد....

.

.

.

پس نگو...

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

چه رسم جالبی است،

محبتت را میگذارند پای احتیاجت،

صداقتت را میگذارند پای سادگیت،

سکوتت را میگذارند پای نفهمیت،

نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت،

... ... و وفاداریت را پای بی کسیت،

و آنقدر تکرار میکنند که خودت

باورت میشود که تن هایی و بیکس و محتاج....!!!

لینک به دیدگاه

لبخند که می زنم پیدایم می کنی

 

باران می بارد، تو از کنارم می گذری

فریاد نمی کشم که بازگردی

می دانم امشب این آسمان تاب ماه را ندارد

لبخند می زنم،

فراموش می کنم...

لینک به دیدگاه

درد دل می کرد پیرمرد...می گفت...

آن قدیم ها...پرده ی دل را کنار می زدیم.....دل خوش آمد می گفت...

حال پرده ی دل را کنار می زنیم....دیوار جلویمان سبز می شود...

 

لینک به دیدگاه

روز به خورشید عادت دارد٫ شب به ماه و ستاره ها...

شاخه ها به بهار٫ میوه ها به تابستان...

کشتیها به دریا٫ ماهیها به رود...

پنجره ها به گشوده شدن٫ به کمى هواى تازه...

بادبان افراشته به بادها عادت دارد

ارس به سیلهاى خروشان ...

آئینه به زیبایى...

شانه به گیسو...

انسان غریب به وطن عادت دارد...

کوهها به مِه...

روزها ی جدایی به من....

من به تو....

لینک به دیدگاه

[h=6]روزی می آید

ناگهان روزی می آید

که سنگینی رد پاهایم رادر درونت حس می کنی

رد پاهایی که دور می شوند

و این سنگینی

از هر چیزی طاقت فرساتر خواهد بود...

[/h]

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

مـــاه مـن غــصه نـخور زنـدگي جــذر و ‌مـد داره

دنــــيامـون يـــه عـــــالمه، آدم خــوب و بـد داره

 

ماهِ‌ُ من غصه نخور همه کـه دشـمن نمي شن

هــــمه کـه پــــر ترک مــث تـو و مــن نمي شن

 

مــاه مــن غــصه نـخور مــــثل مــــاها فـــــراوونه

خيلي کم پيدا مي‌شه کسـي رو حرفش بمونه

 

مــاه مـن غــصه نـخور، گــــريه پــــــــناه آدماس

تـــر و تــــازه مـوندن گـل،‌ مال اشک شـبنماس

 

مــاه مـن غـصه نخور، زندگي خوب داره‌و زشت

خـــدا رو چه ديدي شايد فردامون باشه بهشت

 

مـــاه مـن غـصه نـخور، پــنجره‌مون بــازه هــنوز

بـــاغـچه‌مون غــرق گـلاي عــاشق نــازه هــنوز

 

ماه من غـصه نخور،باز داره فصل سيب مي‌شه

مي‌دونم گــاهي آدم،‌ تو وطـنش غريب مي‌شه

 

مــاه مـن غـصه نـخور،‌ مـــاها کــه تب نمي‌کنن

مــاها کـــــه از آدمـــــــا کــمک طـــلب نمي‌کنن

 

مــاه مـن غـصه نـخور،‌ شــمدونـــيا صــورتي ان

دلايــي کــه بشـکنن چون عـاشقن قـيمتي ان

 

ماه من غصه نخور، سبک مي‌شي بـارون بياد

تــوي عــاشقي بــايد نترســيد از کـــم و زيــــاد

 

مـاه مـن غـصه نـخور، خـــاطره‌ هـــامون کودکن

تــوي ايـن قـــــصه دلا يـه وقـــــتايي عـروســکن

 

مــاه مــن غـصه نـخور،‌ بـازي زمين خوردن داره

کــــار دنـــــــيا هــــمينه،‌ تـــــولد و مــــردن داره

 

مــاه مـن غـصه نـخور، تــاب بـــازي افتادن داره

زنـــدگي شــکستن و دوبــــاره دل دادن داره

 

مــاه مـن غـصه نـخور، گــــلا مـــيان عــيادتت

بـــه نــتيجه مـــي‌رسه آخــــــر يـه روز عــبادتت

 

مـاه مـن غـصه نـخور، خــيليا تـــنهان مـث تـــو

خــيليا بـا زخـماي عـاشـقي آشنان، مـث تـــو

 

مـاه مـن غـصه نـخور، زنــدگي بي‌غم نمي‌شه

اوني کـه غـــصه نداشــته بـاشـه، آدم نمي‌شه

 

مـاه مـن غـصه نخور، حـــــافظ واست وا مي‌کنم

شـــعراشـو مي‌خـونـم و تــــو رو مـــداوا مي‌کنم

 

مـاه مـن غـصه نـخور، دنــــــــيا رو بسپار به خدا

هـــردومون دعـــــا کنيم، تــو هم جـدا، منم جدا

 

93429.jpg

لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم

خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم

در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد

و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟

چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی

خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم

 

خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!

 

darkroom.jpg

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...