Tamana73 28835 ارسال شده در 14 آذر، 2014 اعتراف میکنم بالاخره یه روز جلو همه یه اعتراف بزرگ میخوام بکنم.... 4
استرالیا 2015 1460 ارسال شده در 15 آذر، 2014 اعتراف میکنم مریم رو نباید اینقدر راحت میبخشیدم ، دیگه وسعت روح هم حدی داره ، والا .. مریم؟؟؟ مریم کیه ؟ من کیم؟ اینجا کجاست؟ 3
victoria_r 7682 ارسال شده در 15 آذر، 2014 اعتراف میکنم حتی تصورشم نمیکردم یه روزی انقدر احساس شادی،رضایت از زندگی،آرامش و خوشبختی داشته باشم. اعتراف میکنم کار خوبی کردم به حرف خیلیا گوش نکردم وگرنه امروز انقدر آروم نبودم. اعتراف میکنم بدترین کارم این بود که فکر کردم میتونم دوست خیلی خیلی صمیمی داشته باشم.با همه باید حدود و مرزهای مشخص داشت.اعتراف میکنم تجربه ی تلخ ولی خوبی بود. چقد اعتراف داشتم من 2
maryam39 8211 ارسال شده در 15 آذر، 2014 اعتراف میکنم مریم رو نباید اینقدر راحت میبخشیدم ، دیگه وسعت روح هم حدی داره ، والا ..مریم؟؟؟ مریم کیه ؟ من کیم؟ اینجا کجاست؟ واقعا یه دنیا ممنون که انقدر راحت منو میبخشید، روحتونم جمع کنید نره زیره دست و پا بقیه اعتراف میکنم الکی واسه خودم خرید جور میکنم که برم از این بقالی سر کوچمون چیز بخرم بلکم بنده خدا کارش بگیره اعتراف میکنم اگه بیشتر از ۵ دقیقه تو مغازهای بمونم خودمو مجبور میکنم حتما یه چیزی بخرم (چه اخلاق مزخرقیه دارم واقعا) 4
*atefeh* 13017 ارسال شده در 17 آذر، 2014 ما فردا حنابندون یکی از فامیلا دعوتیم که میشه خواهرزاده شوهر دختردایی بابام هیچی دیگه فردا قراره باز احساس ترشیدگی مینور کنیم 4
شقایق31 40377 ارسال شده در 18 آذر، 2014 اعتراف میکنم داره زندگی ینواخت میشه باید فکری به حالش بکنم فکر کردی به ما هم بگو یه ایده ای هم به ما بده 3
victoria_r 7682 ارسال شده در 18 آذر، 2014 اعتراف میکنم مامانم پیر نشده.وقتی میبینمش من احساس پیری میکنم کلاس کامپیوتر رفته. کارای بانکیشو اینترنتی انجام میده. تو وایبر و واتس اپ گروه تشکیل میده. دورهمی خانومانه ی فامیلی ترتیب میده. دوستای منم همیشه بیشتر با مامانم جور بودن تا من. تابستونا هم میره پارک ورزش. تازه میخواد از امسالم دوباره درسو شروع کنه که تا سال دیگه کنکور بده. 4
Tamana73 28835 ارسال شده در 18 آذر، 2014 اعتراف میکنم با اینکه از محیط دانشگام متنفرم ولی منتظرم زود شروع بشه و حال و هوام عوض بشه... کاش میشد کسایی رو ازشون خوشم نمیاد محو بشن میشد ندید حداقل از چشم خودم.... 5
*atefeh* 13017 ارسال شده در 19 آذر، 2014 ما دیشب که رفتیم حنابندون سمتی که ما بودیم انقد بزرگتر از من بودن که مجرد بودن. به این نتیجه رسیدم من هنوز بچه ام و هنوز وقتش نیس 7
maryam39 8211 ارسال شده در 20 آذر، 2014 اعتراف میکنم یه کیلو بایت هم حافظه ندارم که حداقل بگم من یه کیلو بایت حافظه دارم:4564: 4
ارسال های توصیه شده