اعتراف میکنم...

[Tamana73 28,812]

اعتراف میکنم بالاخره یه روز جلو همه یه اعتراف بزرگ میخوام بکنم....

[masi eng 47,044]

اعتراف میکنم نتونستم جلوی اشکامو بگیرم..

[استرالیا 2015 1,460]

اعتراف میکنم مریم رو نباید اینقدر راحت میبخشیدم ، دیگه وسعت روح هم حدی داره ، والا ..

مریم؟؟؟ مریم کیه ؟

من کیم؟

اینجا کجاست؟

[victoria_r 7,682]

اعتراف میکنم حتی تصورشم نمیکردم یه روزی انقدر احساس شادی،رضایت از زندگی،آرامش و خوشبختی داشته باشم.

 

اعتراف میکنم کار خوبی کردم به حرف خیلیا گوش نکردم وگرنه امروز انقدر آروم نبودم.

 

اعتراف میکنم بدترین کارم این بود که فکر کردم میتونم دوست خیلی خیلی صمیمی داشته باشم.با همه باید حدود و مرزهای مشخص داشت.اعتراف میکنم تجربه ی تلخ ولی خوبی بود.

 

چقد اعتراف داشتم من

[maryam39 8,211]

اعتراف میکنم مریم رو نباید اینقدر راحت میبخشیدم ، دیگه وسعت روح هم حدی داره ، والا ..

مریم؟؟؟ مریم کیه ؟

من کیم؟

اینجا کجاست؟

 

واقعا یه دنیا ممنون که انقدر راحت منو می‌بخشید، روحتونم جمع کنید نره زیره دست و پا بقیه

 

اعتراف می‌کنم الکی واسه خودم خرید جور می‌کنم که برم از این بقالی سر کوچمون چیز بخرم بلکم بنده خدا کارش بگیره

 

اعتراف می‌کنم اگه بیش‌تر از ۵ دقیقه تو مغازه‌ای بمونم خودمو مجبور می‌کنم حتما یه چیزی بخرم (چه اخلاق مزخرقیه دارم واقعا)

[Tamana73 28,812]

اعتراف میکنم میترسم از آمپول...

[*atefeh* 13,012]

بچه بودم به کرگدن میگفتم کرگردن

[*atefeh* 13,012]

ما فردا حنابندون یکی از فامیلا دعوتیم که میشه خواهرزاده شوهر دختردایی بابام

هیچی دیگه فردا قراره باز احساس ترشیدگی مینور کنیم

[شقایق31 40,377]

اعتراف میکنم داره زندگی ینواخت میشه

باید فکری به حالش بکنم

 

فکر کردی به ما هم بگو یه ایده ای هم به ما بده

[victoria_r 7,682]

اعتراف میکنم مامانم پیر نشده.وقتی میبینمش من احساس پیری میکنم

کلاس کامپیوتر رفته.

کارای بانکیشو اینترنتی انجام میده.

تو وایبر و واتس اپ گروه تشکیل میده.

دورهمی خانومانه ی فامیلی ترتیب میده.

دوستای منم همیشه بیشتر با مامانم جور بودن تا من.

تابستونا هم میره پارک ورزش.

تازه میخواد از امسالم دوباره درسو شروع کنه که تا سال دیگه کنکور بده.

[Tamana73 28,812]

اعتراف میکنم با اینکه از محیط دانشگام متنفرم ولی منتظرم زود شروع بشه و حال و هوام عوض بشه...

کاش میشد کسایی رو ازشون خوشم نمیاد محو بشن میشد ندید حداقل از چشم خودم....

[*atefeh* 13,012]

ما دیشب که رفتیم حنابندون سمتی که ما بودیم انقد بزرگتر از من بودن که مجرد بودن.

به این نتیجه رسیدم من هنوز بچه ام و هنوز وقتش نیس

[Tamana73 28,812]

اعتراف میکنم...بغض کردم...بی دلیل...دلم سنگین شده....

[maryam39 8,211]

اعتراف می‌کنم یه کیلو بایت هم حافظه ندارم که حداقل بگم من یه کیلو بایت حافظه دارم:4564:

[Tamana73 28,812]

اعتراف میکنم خبر سلامتی مامانم بهترین خبر عمرم بود...

[Tamana73 28,812]

من بجای خالیش بیشتر از خودش عادت کردم... اعتراف تلخیست!

[masi eng 47,044]

دیگه نمیتونم اعتراف کنم.

[Tamana73 28,812]

اعتراف تلخیست تحمل بعضی شراط...تظاهر به شادی...

[masi eng 47,044]

نمیخوام اعتراف کنم...

[Tamana73 28,812]

اعتراف میکنم کم آوردم....