HAMED-DJ 277 ارسال شده در 30 خرداد، 2010 به او بگوييد دوستش دارم به او که قلبش به وسعت درياييست که قايق کوچک دل من در آن غرق شده . به او که مرا از اين زمين خاکي به سرزمين نور و شعر و ترانه برد . و چشمهايم را به دنيايي پر از زيبايي باز کرد 7
HAMED-DJ 277 ارسال شده در 30 خرداد، 2010 هرگز فراموش نمی کنم سخنانی را که از چشمان تو شنیدم می گویند چشمها هرگز دروغ نمی گویند اما من شیرین ترین دروغ ها را از چشمان تو شنیدم آن هنگام که می گفتند:دوستت دارم............... 7
*هانی* 825 ارسال شده در 30 خرداد، 2010 ای دل خوشی ادامه زندگیم ای ناب ترین چکامه زندگیم من بی تو به برگ اخر خویش رسم ای رستم شاهنامه زندگیم 7
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 30 خرداد، 2010 سلام. وای خدا چه جای عشقولانه ای. خیلی دوست دارم اینجور جاها رو. *************************** نتیجه گیری: اینکه دخملا خیلی خفن تر از پسرا جملات عشقولانه ای میگن. :ws2: *************************** من زیاد جملات عشقولانه ای بلد نیستم ولی تاثیرگذارترین جمله رو بهش میگم که: :icon_gol: دوستت دارم پاک و بی آلایش. :icon_gol: *************************** من همانم که اگر دوست یاد کند ( که نمی کند. :w00:) به صفای قدمش دیده ی خود فرش کنم. 8
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 31 خرداد، 2010 روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید روز دوم باز می گفتم لیک با اندوه و با تردید روز سوم هم گذشت اما بر سر پیمان خود بودم ظلمت زندان مرا می کشت باز زندانبان خود بودم آن من دیوانه ی عاصی در درونم های هوی می کرد مشت بر دیوارها می کوفت روزنی را جستجو می کرد در درونم راه می پیمود همچو روحی در شبستانی بر درونمسایه می افکند همچو ابری بر بیابانی می شنیدم نیمه شب در خواب های های گریه هایش را در صدایم گوش می کردم درد سیال صدایش را شرمگین می خواندمش بر خویش از چه رو بیهوده گریانی در میان گریه می نالید دوستش دارم نمی دانی بانگ او آن بانگ لرزان بود کز جهانی دور بر می خواست لیک در من تا که می پیچید مرده ای از گور بر می خواست مرده ای کز پیکرش می ریخت عطر شور انگیز شب بوها قلب من در سینه می لرزیدمثل قلب بچه آهوها می نشستم خسته در بستر خیره در چشمان رویا ها زورق اندیشه ام آرام می گذشت از مرز دنیا ها در سیاهی دستهای من می شکفت از حس دستانش شکل سرگردانی من بود بوی غم می داد چشمانش روزها رفتند و من دیگر خود نی دانم کدامینم آن منسرسخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم بگذرم گر از سر پیمان می کشد این غم دگربارم می نشینم شاید او آید عاقبت روزی به دیدارم. 5
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 31 خرداد، 2010 ترا افسون چشمانم ز ره برده ست و مي دانم چرا بيهوده مي گوئي، دل چون آهني دارم نمي داني، نمي داني، كه من جز چشم افسونگر در اين جام لبانم، باده مرد افكني دارم چرا بيهوده مي كوشي كه بگريزي ز آغوشم از اين سوزنده تر هرگز نخواهي يافت آغوشي نمي ترسي، نمي ترسي، كه بنويسند نامت را به سنگ تيره گوري، شب غمناك خاموشي بيا دنيا نمي ارزد باين پرهيز و اين دوري فداي لحظه اي شادي كن اين رؤياي هستي را لبت را بر لبم بگذار كز اين ساغر پر مي چنان مستت كنم تا خود بداني قدر مستي را ترا افسون چشمانم ز ره برده است و مي دانم كه سرتاپا بسوز خواهشي بيمار مي سوزي دروغ است اين اگر، پس آن دو چشم رازگويت را چرا هر لحظه بر چشم من ديوانه مي دوزي 5
HAMED-DJ 277 ارسال شده در 31 خرداد، 2010 در تیغ نگاهت نبوَد تیزیِ دیروز در لعل لبانت نبوَد سرخیِ دیروز با هر سخنی خام شدی کام گرفتی در مجمع قلبت نبوَد گرمیِ دیروز افسرده شدم از سخنت ، یار در کنج صدایت نبوَد عشوه ی دیروز با هرکه تو خواهی بشو دَم ساز در عشق درونت نبوَد داغیِ دیروز 8
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 31 خرداد، 2010 گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانی 7
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 31 خرداد، 2010 عاشق تو جان مختصر که پسندد فتنه تو عقل بی خبر که پسندد روی تو کز ترک آفتاب دریغ است در نظر هندوی بصر که پسندد روی تو را تاب قوت نظری نیست در رخ تو تیزتر نظر که پسندد چون بنگنجد شکر برون ز دهانت از لب تو خواستن شکر که پسندد چون نتوان بی کمر میان تو دیدن موی میان تو را کمر که پسندد چون به کمان برنهی خدنگ جگردوز پیش تو جز جان خود سپر که پسندد چون به جفا تیغت از نیام برآری در همه عالم حدیث سر که پسندد چون غم عشقت به جان خرند و به ارزد در غم تو حیله و حذر که پسندد تا غم عشق تو هست در همه عالم هیچ دلی را غمی دگر که پسندد وصل تو جستم به نیم جان محقر وصل تو آخر بدین قدر که پسندد هر سحر از عشق تو بسا که بسوزم سوز چو من شمع هر سحر که پسندد چون تو جگر گوشهٔ دل منی آخر قوت من از گوشهٔ جگر که پسندد شد دل عطار پاره پاره ز شوقت کار دل او ازین بتر که پسندد 7
NYX 1007 ارسال شده در 31 خرداد، 2010 سلام. وای خدا چه جای عشقولانه ای. خیلی دوست دارم اینجور جاها رو. *************************** نتیجه گیری: اینکه دخملا خیلی خفن تر از پسرا جملات عشقولانه ای میگن. :ws2: بله صددرصد *************************** من زیاد جملات عشقولانه ای بلد نیستم ولی تاثیرگذارترین جمله رو بهش میگم که: :icon_gol: دوستت دارم پاک و بی آلایش. :icon_gol: *************************** من همانم که اگر دوست یاد کند ( که نمی کند. :w00:) به صفای قدمش دیده ی خود فرش کنم. امیدوارم که دوست به زودی یاد کند :icon_gol: 4
NYX 1007 ارسال شده در 31 خرداد، 2010 به چشمهایت که مینگرم وسعت همه ی دنیا را میبینم ونگاهت که به من زندگی میبخشد... هر چه بیشتر از تو نباشم بیشتر از تو میشوم... و هرچقدر بیشتر از تو دور شوم بیشتر به تو نزدیک ... 6
*هانی* 825 ارسال شده در 31 خرداد، 2010 وقتی نگاهمان عاشقانه بهم می امیخت ودستهایمان در اشتیاق گرمی دستهای هم میسوخت فاصله میان ما حرمت عشق بود 6
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 3 تیر، 2010 در خواب های کودکی ام هر شب طنین سوت قطاری از ایستگاه می گذرد دنباله ی قطار انگار هیچ وقت به پایان نمی رسد انگار بیش از هزار پنجره دارد و در تمام پنجره هایش تنها تویی که دست تکان می دهی... 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 3 تیر، 2010 سر به روی شانه های مهربانت می گذارم عقده دل می گشاید گریه بی اختیارم از غم نا مردمی ها؛ بغضها در سینه دارم شانه هایت را برای گریه كردن دوست دارم شانه هایت را برای گریه كردن دوست دارم بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم خالی از خودخواهی من برتر از آلایش تو من تو رو بالا تر از هر برتر از من دوست دارم عشق صد ها چهره دارد چشم تو آیینه دارش عشق را در چهره آیینه دیدن دوست دارم در خموشی چشم ما را قصه ها و گفتگوهاست من تو رو در جذیه محراب دیدن دوست دارم شانه هایت را برای گریه كردن دوست دارم بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم در هوای دیدنت یك عمر در چله نشستم چله را در مقدم عشقت شكستن دوست دارم بغض سرگردون ابرم ؛ قله آرامشم من شانه هایت را برای گریه كردن دوست دارم من تو رو بالاتر از هر برتر از من دوست دارم بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 3 تیر، 2010 بيا كه حادثه ي عشق را شروع كنيم ز شرق زخمي دل ناگهان طلوع كنيم براي تنگي دل حجم شب وسيعتر است بيا شبانه به درگاه او خشوع كنيم دو دست ابي از اين استين فرا ببريم فروتنانه در ان استان خضوع كنيم براي يافتن معني صريح حضور به اصل نسخه ي قاموس خود رجوع كنيم قيصر امين پور .... 4
*هانی* 825 ارسال شده در 3 تیر، 2010 من در این کلبه خوشم تو که در اوج نشستی خوش باش من به یاد تو خوشم تو به یاد هر که هستی خوش باش 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 3 تیر، 2010 چه شب ها تا سحر نام تو را از دل صدا کردم دلم را با جنون بی کسی ها آشنا کردم نفهمیدم چه رنگی دارد این شب های شیدایی که قلبم را فقط با خاطراتت مبتلا کردم چه شب ها تا سحر با قاصدک بی رنگ نشستم مو به موی خاطراتت را سوا کردم به پای قاصدک بستم صبوری را شبیه گل نوشتم روی گلبرگش که من بی تو چه ها کردم 3
mamooshak 8194 ارسال شده در 11 تیر، 2010 :vi7qxn1yjxc2bnqyf8vتو يه قلب پاك ميخواستي ايناهاش:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v :vi7qxn1yjxc2bnqyf8vعاشق و هلاك ميخواستي ايناهاش:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v :vi7qxn1yjxc2bnqyf8vمگه نه، اونكه ميون عاشقات:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v :vi7qxn1yjxc2bnqyf8vتو يه سينه چاك ميخواستي ايناهاش:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v :vi7qxn1yjxc2bnqyf8vآره اون عاشق ديوونه منم:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v :vi7qxn1yjxc2bnqyf8vاونيكه قدرتو ميدونه منم:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v :vi7qxn1yjxc2bnqyf8vبخدا اونكه يه لحظه يه نفس:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v :vi7qxn1yjxc2bnqyf8vبيخيال تو نميمونه منم:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v 3
ارسال های توصیه شده