رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

فیلم حقیقت تلخ

گاهی وقتا لازمه سینمای کلاسیک رو هم کنار گذاشت ووقت رو با این فیلما سپری کرد

یه جور انتقاد هجوامیز نسبت به روابط وخانواده که شکل ظاهریش فریبنده واز داخل پوسیده است

در کل فیلم دوست داشتنی بود

لینک به دیدگاه

آخرین فیلمی که دیدم Cloud Atlas بود

sykofwc67d9ohfdw2w9.jpg

یک شاهکار به معنای واقعی کلمه که از همون دقایق اول شما رو مجذوب خودش میکنه

، فیلمنامه ی بی نقص ، کارگردانی، فیلمبرداری ،تدوین وخاصه گریم عالی...

این فیلم بر اساس آمیزه های کابالاست و رو محور تناسخ میچرخه . بطور همزمان شش داستان در بازه های زمانی مختلف رو باشیوه ی روایی بینظیری روایت میکنه.

بهترین فیلم 2012 بوده به نظرم تا اینجا

امتیاز من 9 از 10

لینک به دیدگاه

BAABUL

 

یک فیلم هندی که برخلاف بقیه فیلم های هندی از موضوع خوبی بهره میبره ، سنت شکنی و خرافه ستیزی، موضوعی که برای جامعه سنت زده و خرافه پرست ما موضوع جالبیه

 

بازیگران: آمیتاب باچان ، سلمان خان ، رانی موکرجی ، جان ابراهام

 

.evkkqbor57afcgg7mfno.jpg

لینک به دیدگاه

  • رانگو محصول سال 2011.....بسیار فیلم(انیمیشن) خوب و مفهومی ای بود....خیلی خوشم اومد(تلویزیون هم دوبله شده ش رو نشون داده بود که کامل ندیده بودم ولی زبان اصلیش خیلی خوب بود):ws37:
  • The three musketeers

لینک به دیدگاه

The hurt locker

 

فیلم خوبی بود اما اسکار دادن به اون عجیب بود !!!!!

کاترین بیگلو فیلمساز خوبیه اما فیلماش تاثیر عمیقی رو آدم نمیذاره .

k-19 و وزن آب که آشغال بودند.

لینک به دیدگاه

2 تا فیلم دیدم

it happend 1 night که از فیلمای اسکاری بود و در زمان خودش فیلم خوبی بود

the city of god که بازم اسکاری بود و بر اساس یه داستان واقعی عااالی بود

لینک به دیدگاه

زندگی دوگانه ورونیکا یکی دیگر از شاهکارهای کیشلوفسکی

فرصت کردید حتما ببینید

 

زندگی دوگانه ورونیکا به نوعی بخش‌هایی از سه‌رنگ فیلم بعدی کیشلوفسکی را در خود دارد. در این فیلم نیز مانند سه رنگ شخصیت محوری آن یک زن است. هرچند ارتباط فیلم با موسیقی مخاطب را به یاد آبی می‌اندازد و حضور درخشان ایرنه ژاکوب برای مخاطب قرمز را تداعی می‌کند.

 

ایرنه ژاکوب جوان در زندگی دوگانه ورونیکا هنرنمایی می‌کند. شخصیت یک زن غمگین را به نحوی درخشان اجرا می‌کند. بیشتر فیلم‌های کیشلوفسکی دارای نماهای آرام و ثابت است و نمایش دغدغه و نامیدی در چهره بازیگرانش با استفاده از نمای نزدیک است. همین مورد بازی بازیگران را سخت می‌کند ولی ایرنه‌ژاکوب جوان، به خوبی از عهده آن بر می‌آید. موسیقی در فیلم‌های کیشلوفسکی کارکرد متفاوتی دارد. موسیقی در فیلم‌های او بخشی از فیلم است. معمولاً شخصیت‌های فیلم‌های او درگیر موسیقی در فیلم هستند. موسیقی آثار کیشلوفسکی بسیار زیبا و تاثیر گذارند. به طوری که موسیقی آثار او را به تنهایی و بدون فیلم نیز می‌توان بارها شنید. موسیقی ورونیکا نیز همین‌گونه است و این مورد مدیون زبیگنف پرایزنر است.

 

طبق معمول سبک کیشلوفسکی، زندگی دوگانه ورونیک فیلمی است درباره زندگی‌هائی که به گونه‌ای پر رمز و راز و تقدیری به هم پیوند خورده‌اند. ژاکوب در هر دو نقش عالی است اما ورونیکای لهستانی، به‌ویژه در صحنه‌های پیش از مرگ، روح را تسخیر می‌کند. فیلم آشکارا بر محور جذبه معمائی و خاموش او بنا شده است که می‌تواند این دو شخصیت را در عین شباهت کامل ظاهری، به نحوی ظریف متفاوت بنمایاند.

لینک به دیدگاه

مرد فیل نما شاهکاری از دیوید لینچ

برداشتهای لینچ از رفتار طماعانه ودوگانه اجتماع در قبال ضعف وقوت افراد واقعا ستودنی بود

اینم اطلاعاتی عمومی درباره فیلم بسیار زیبای لینچ وجان مریک سوژه اصلی فیلم

200px-TheElephantManposter.jpg

 

مرد فیل نما (به انگلیسی: The Elephant Man)‏ فیلمی است به کارگردانی دیوید لینچ که در سال ۱۹۸۰ ساخته شده است. فیلم روایت زندگی تلخ جوزف مریک (در فیلم با نام جان مریک) را نشان می‌دهد. فیلم در زمان خود نامزد دریافت هشت جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم شد که موفق به دریافت هیچ‌کدام نشد. این فیلم سیاه و سفید فیلمبرداری شده است و فیلمنامه آن هم اقتباسی از داستان «مرد فیل نما و خاطرات دیگر» نوشته سِر فردریک ترِوِس بود.

 

------------

 

 

جوزف کری مریک (به انگلیسی: Joseph Carey Merrick) (زادهٔ ۵ آگوست ۱۸۶۲؛ درگذشته: ۱۱ آوریل ۱۸۹۰) که در بعضی مواقع به اشتباه با نام جان مریک نیز شناخته می‌شود، یک انسان اهل انگلستان بود که به خاطر مشکل فیزیکی‌اش چهره‌اش به مرد فیل‌نما نیز معروف است.

 

جوزف مریک در ۵ آگوست ۱۸۶۲ در شهر لیستر، انگلیس به دنیا آمد. چند سال اول زندگی او مثل دیگر پسربچه‌های قرن نوزدهمی سپری شد، اما پس از این دوره کوتاه بود که بیماری عجیبی به جانش افتاد، پوست‌اش ضخمیم و ناصاف شد و گونه‌هایش بزرگ شدند و در پیشانی‌اش توده استخوانی بزرگی پدیدار شد و کف یک دست و هر دو پایش بزرگ شدند. به علاوه به خاطر افتادن، استخوان لگنش دچار آسیب شد.

220px-Joseph_Merrick_carte_de_visite_photo%2C_c._1889.jpg

 

در یازده سالگی، مادر مریک درگذشت و پدرش نیز به زودی ازدواج کرد. او در ۱۲ سالگی ترک تحصیل کرد و نتوانست کاری پیدا کند و پدر و نامادری‌اش او را طرد کردند تا اینکه در ۱۷ سالگی وارد نوانخانهٔ شهر لیستر شد.

 

در سال ۱۸۸۴، بعد از ۴ سال زندگی در نوانخانه، با یک مدیر نمایش به نام سام تور قرار داد بست، تا تور او را در سیرک‌ها تحت عنوان «مرد فیل‌نما» به نمایش بگذارد. بعد از آن، مریک تصمیم گرفت تا همین کار را در لندن ادامه دهد، فروشگاهی که او را می‌خواست به نمایش بگذارد، در همان خیابانی واقع بود که بیمارستان لندن، قرار داشت. در اینجا بود که جراحی به نام «فردریک تِرِوِز»، از او دعوت کرد تا مورد معاینه قرار بگیرد و از او عکسبرداری شود.

 

اما به فاصله کوتاهی از ملاقات با تِرِوِز، فروشگاهی که مریک در آن به نمایش گذاشته شده بود، توسط پلیس بسته شد و مدیر برنامه‌های مریک او را به تور اروپا فرستاد. در بلژیک، مدیر نمایش او را دزدیند و در بروکسل محصور کردد، اما او بالاخره توانست به لندن بازگردد، در آنجا، مریک به بیمارستان لندن و نزد تِرِوِز برده شد و به او اجازه داده شد مابقی عمرش را در بیمارستان بماند. تِرِوِز هر روز او را ویزیت می‌کرد و رفتار دوستانه‌ای با او داشت.

 

در سال ۱۸۹۰، در ۲۷ سالگی، مریک در خواب درگذشت. او در نتیجه نرسیدن اکسیژن یا آسفیکسی مرده بود. تِرِوِز بعد از تشریح جسد، اظهار عقیده کرد که مریک به خاطر سر بسیار بزرگش، مجبور بود، نشسته بخوابد اما او که «علاقه داشت مثل انسان‌های عادی درازکش بخوابد»، در این وضعیت دچار کمبود اکسپژن شده و فوت شده‌است.

200px-ElephantMan2.JPG

 

حدود ۹۰ سال بعد، در سال ۱۹۷۹، نمایشنامه‌ای از برنارد پومرانس بر اساس زندگی مریک نوشته شد و به اجرا درآمد، سال بعد هم دیوید لینچ، فیلم مرد فیل‌نما را ساخت. این فیلم نامزد ۸ جایزه اسکار شد. در این فیلم جان هرت نقش مریک را بازی می‌کرد و نقش جراح را هم آنتونی هاپکینز برعهده داشت.

لینک به دیدگاه
زندگی دوگانه ورونیکا یکی دیگر از شاهکارهای کیشلوفسکی

فرصت کردید حتما ببینید

 

زندگی دوگانه ورونیکا به نوعی بخش‌هایی از سه‌رنگ فیلم بعدی کیشلوفسکی را در خود دارد. در این فیلم نیز مانند سه رنگ شخصیت محوری آن یک زن است. هرچند ارتباط فیلم با موسیقی مخاطب را به یاد آبی می‌اندازد و حضور درخشان ایرنه ژاکوب برای مخاطب قرمز را تداعی می‌کند.

 

ایرنه ژاکوب جوان در زندگی دوگانه ورونیکا هنرنمایی می‌کند. شخصیت یک زن غمگین را به نحوی درخشان اجرا می‌کند. بیشتر فیلم‌های کیشلوفسکی دارای نماهای آرام و ثابت است و نمایش دغدغه و نامیدی در چهره بازیگرانش با استفاده از نمای نزدیک است. همین مورد بازی بازیگران را سخت می‌کند ولی ایرنه‌ژاکوب جوان، به خوبی از عهده آن بر می‌آید. موسیقی در فیلم‌های کیشلوفسکی کارکرد متفاوتی دارد. موسیقی در فیلم‌های او بخشی از فیلم است. معمولاً شخصیت‌های فیلم‌های او درگیر موسیقی در فیلم هستند. موسیقی آثار کیشلوفسکی بسیار زیبا و تاثیر گذارند. به طوری که موسیقی آثار او را به تنهایی و بدون فیلم نیز می‌توان بارها شنید. موسیقی ورونیکا نیز همین‌گونه است و این مورد مدیون زبیگنف پرایزنر است.

 

طبق معمول سبک کیشلوفسکی، زندگی دوگانه ورونیک فیلمی است درباره زندگی‌هائی که به گونه‌ای پر رمز و راز و تقدیری به هم پیوند خورده‌اند. ژاکوب در هر دو نقش عالی است اما ورونیکای لهستانی، به‌ویژه در صحنه‌های پیش از مرگ، روح را تسخیر می‌کند. فیلم آشکارا بر محور جذبه معمائی و خاموش او بنا شده است که می‌تواند این دو شخصیت را در عین شباهت کامل ظاهری، به نحوی ظریف متفاوت بنمایاند.

لینک دانلود این فیلمو ندارین؟:icon_redface:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...