رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

بلوار سانست Sunset Boulevard / بیلی وایلدر / 1950

 

شاهکار نوآر در سینمای کلاسیک

 

این فیلم از موفقترین آثار کارنامه وایلدر فقید است که سال 1951 سه جایزه اسکار برد و در هشت رشته دیگر از جمله بهترین فیلم و کارگردان نامزد شد. چهار جایزه گلدن گلوب از جمله بهترین فیلم و کارگردان هم در کارنامه "سانست بولوارد" دیده می شود. در سال ۱۹۹۸ انجمن فیلم آمریکا، سانست بلوار را به عنوان دوازدهمین فیلم در لیست ۱۰۰ فیلم برتر آمریکایی قرن بیستم انتخاب کرد . فیلم رتبه 12 از لیست 100 فیلم برتر AFI رو کسب کرد که در آپدیت دهمین سال به رتبه 16 سقوط داشت. 2 مورد از این فیلم نیز در بین 100 نقل قول برتر تاریخ AFI قرار دارد.

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

سان‌ست بلوار، داستان فیلم‌نامه‌نویسی است كه سعی كرد ماشین‌اش را حفظ كند، اما جانش را داد. غروب یك ستاره یكی از تم‌های اصلی سان‌ست بلوار است، اما نیازی به آشكار شدن تا حدی كه ایده‌های دیگر فیلم را به حاشیه براند ندارد. نكته‌ی دیگر آن كه غروب، تنها به یك ستاره محدود نمی‌شود. به بیان دیگر، سان‌ست بلوار درباره‌ی افول است؛ افول و زوال تدریجی محبوبیت در گذر زمان و هرز رفتن استعدادهایی كه در اثر هرچیز، از تن ندادن مطلق در برابر خواست قدرت‌مداران هالیوود تا كوشش برای دست‌یابی به موفقیت به هر قیمت جایگاه خود را از دست می‌دهند. به همین دلیل است كه سان‌ست بلوار، نخستین و شاید تلخ‌ترین ادعانامه‌ی سینمای آمریكا علیه خویش است و هنوز بزرگانی چون اریش فن شتروهایم و باستركیتن، كسانی كه دو دهه پیش از ساخته شدن فیلم بیلی وایلدر، همه‌چیز داشتند و تنها كار مهم‌‌شان در سال 1950 بازی در سان‌ست بلوار بود، نشان می‌دهد كه غروب در این بلوار، چه‌طور اتفاق می‌افتد. پس فیلم زیر چتر مكانی كه انگار به اندازه‌ی دنیا گسترده است، بی‌آن‌كه شخص خاصی را مدنظر داشته باشد، درباره‌ی همه هست؛ به ویژه درباره‌ی جایی كه در آن ساخته شده است.

 

دستمزد سوانسون برای فیلم وایلدر حدود 150 هزار دلار فقط بود! سوانسون اون موقع وضعیت خوبی از نظر بازیگری نداشت و به نوعی توسط استودیوی پارامونت فراموش شده بود به خاطر ضررهای زیادی که به اونها زده بود.

ویلیام هولدن رو وایلدر با این فیلم یک ستاره کرد و دوست همیشگی هم شدند و در فیلم های بعدیش هم وایلدر از او استفاده کرد.

بودجه نزدیک به 1.75 میلیون دلار ولی فروش 5 میلیون دلار.

صحنه ای که هولدن و شخصیت بتی در فیلم همدیگر را می بوسند وایلدر به عنوان یک جوک اعلام کات نمی کند گرچه او برداشت خود را انجام میدهد و اجازه می دهد آن ها به بوسیدن ادامه دهند ولی کسی که کات می گوید همسر هولدن است که از قضا اون روز سر صحنه آمده بود !

موسسه فیلم آمریکا در سال 1998 به عنوان 12 مین فیلم برتر تاریخ از این فیلم یاد میکند و در سال 2007 16 مین فیلم برتر .

ستاره دیگر فیلم های کلاسیک Mae West بازی در این فیلم را رد کرد به دلیل اینکه زیادی برای ستاره یک فیلم صامت خودش را جوان می دانسته است.

در واقع این جورج کیوکر بود که سوانسون را برای بازی در این فیلم پیشنهاد داد.

این پایان کار همکاری 12 ساله بین وایلدر و برکت بود.

لینک به دیدگاه

اینم یه سری از فیلم هایی که این اواخر دیدم و اگر فرصت شد در موردشون چندخطی مینویسم

اغلب فیلم های خوبی بودن :whistle: بعضیاشونو دومین یا سومین بار بود که میدیدم!

 

3,10 to Yuma 2007

A Man Escaped 1956

A Nightmare on Elm Street 1984

A Short Film About Killing 1988

All About My Mother 1999

Annie Hall 1977

Ashes.and.Snow.2005

Au Hasard Balthazar 1966

Before The Revolution 1964

Bicycle Thieves

Dark Eyes 1987

Das Boot 1981

Dead Man 1995

Dial M for Murder 1954

Double_Indemnity_1944

Down By Law 1986

Escape from Alcatraz 1979

Eternity and a Day 1998

Five.Minutes.of.Heaven

Gangs of new york-2002

Gentleman's Agreement 1947

Godzilla 2014

In The Name Of The Father 1993

Its A Wonderful Life-1946

Kill Bill Vol.2 2004

Les dames du Bois de Boulogne 1945

Little Miss Sunshine 2006

Man On A Ledge 2012

Mystery Train 1989

Paris, Texas 1984

Pieta.2012

Pina (2011)

Ponyo 2008

Rififi 1955

Rosemary's baby 1968

Run Lola Run 1998

Saboteur 1942

Satantango 1994

Sawdust and Tinsel 1953

Shock.Corridor.1963

Sunset_Blvd._1950

The 39 Steps 1935

The Adventures of Tintin 2011

The Color of Pomegranates 1968

The Conformist 1970

The Man Who Knew Too Much 1956

The Manchurian Candidate 1962

The Master.2012

The Turin Horse 2011

The.Shining

The.Tree.of.Life.2011

TheGoodShepherd-2006

There Will Be Blood 2007

The Straight Story-1999

To Kill a Mockingbird 1962

Tristana

Twelve Monkeys 1995

Ulysses' Gaze 1995

Viridiana 1961

War Horse 2011

Yumurta 2007

لینک به دیدگاه

امروز یه فیلم خوب دیدم

No tears for the dead

 

فیلم کره ای واسه سال 2014

خیلی خوشم اومد

 

قبلا هم از این کارگردان یه فیلم دیده بودم

اسمش این بود اگه اشتباه نکنم

A man from no where

 

خیلی خوب بودند

کیف کردم

لینک به دیدگاه

اِل El / لوئیس بونوئل / 1952

کند و کاوی پیرامون پارانویا در روابط احساسی

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

اد گونزالس – مجله اسلانت 2002

ترجمه : سعید حیدری

 

ال ( احساسات تند نامانوس )، از آثار دوره پرکار فیلم سازی بونویل در مکزیک است که دوره موفقیت آمیزی در کارنامه او بشمار می آید.

 

بونویل در کتاب خاطرات خود می گوید " ال هیچگونه ارتباطی به مکزیک ندارد و بطور ساده تصویری از یک پارانوییک ( جنون سوء ظن شدید) مادرزاد است مثل قریحه شاعری که اکتسابی نیست."

 

اگرچه بونویل اطلاعات نسبتا" کاملی بهمراه جزییات از زندگی روزانه یک پارانوییک را در این فیلم گردآوری کرده است، ولی این فیلم در حد یک تصویر خشن و بی معنی و البته گذرا از پارانویا باقی می ماند.

 

در یک شروع نه چندان غیر منتظره یک صحنه فتیشیستیک را می بینیم. پدر ولاسکو ( کارلو مارتینز بائنا) به دقت پاهای پسری را در محراب کلیسا شسته و آنها را می بوسد. دوست او دون فرانچسکو ( آرتورو دی کوردووا) صف پاها را با چشم هایش دنبال می کند و در نهایت روی پاهای گلوریای زیبا ( دلیا گارسز) متمرکز می شود. گویی در این صحنه یک باز شکاری از بالا یک کبوتر را زیر نظر دارد. در صورتیکه روابط بین فرانچسکو و گلوریا بهیچ عنوان مثل رابطه یک صیاد و شکارش نیست با اینکه از نگاه فرانچسکو میل و احساسات شدید یا همان عشق از نگاه اول بوجود می آید.

 

در نیمه ابتدایی فیلم واقعا" چیزی برای گفتن وجود ندارد همه چیز از نگاه آرام و آسوده فرانچسکو روایت می شود

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
اگرچه اسناد مربوط به زمین کارخانه او گم شده است و او را متحمل هزینه هایی کرده است ، ولی ما تصویر غیر معقولی در رفتارهای او نمی بینیم.

 

او به کلیسا باز می گردد ، جایی که برای اولین بار گلوریا را در آنجا دیده است. گلوریا را در انجا می یابد و از آنجا که دیوانه او شده است از او فقط نام کوچکش را می پرسد. گلوریا آنجا را ترک می کند و فرانچسکو او را در اطراف کلیسا با مرد جوانی به نام رائول (لوییز بریستاین) می بیند که مهندس یک شرکت ساختمانی است. فرانچسکو رائول را برای شام به خانه اش دعوت می کند تا ربع ساعتی را با گلوریا تنها شده و او را مجبور به اعتراف به تمایلات و احساسات شدید و البته حیوانی نماید.

 

سر میز شام فرانچسکو به مهمانان می گوید : " من یک دیدگاه منحصر بفرد در مورد عشق دارم." و با تمسخر ادامه می دهد "عشق آماده شده با یک تیر زهرآلود".

 

پدر ولاسکو که تمام حواسش متوجه محتویات بشقابش است هیچ نظر خاصی در این موضوع ندارد و فقط می گوید : " من فکر می کنم آدم درعشق باید حواسش را جمع کند ".

 

از آنجا که بونویل به کشیش ها کمترین میزان اهمیت را می دهد ، ولاسکو آخرین نفری است که جمله معترضه ای از او می شنویم و البته همه آنچه که می شنویم از دیدگاه بونویل آموزه های زهرآگینی از ناموس خواهی ، دین و عدالت است

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

بعد از صحنه مهمانی شام بونویل به صحنه انفجارات در کارگاه سد و سپس به گلوریا که با حالتی پریشان در یکی از خیابان های مکزیکوسیتی قدم می زند کات می کند.

 

نگاه فیلم به پی- او – وی گلوریا عوض می شود و او در باره اینکه چگونه فرانچسکو بعد از ازدواج تبدیل به یک دیوانه شکاک شده با رائول سخن می گوید.

 

مشکل از مسافرت ماه عسلشان آغاز می شود در قطاری که به سمت شهر کوچک زادگاه فرانچسکو در حرکت است. گلوریا چشمانش را بسته و خودش را برای بوسه فرانچسکو آماده کرده ولی شوهر او را متهم می کند که دارد به رائول فکر می کند.

 

در پناهگاه کوهستانی مردی را متهم می کند که همسر او را زیر نظر دارد و با باور اینکه او در هتل از اتاق بغلی در حال دید زدن آنهاست سوزنی را در سوراخ کلید فرو می کند.

 

همه آدم ها از مدیران هتل گرفته تا مادر گلوریا رفتار فرانچسکو را موجه دانسته و حتی تقدیر می کنند و ناخواسته باعث می شوند تا پارانویای این مرد بیدار شود.

 

در صحنه مهمانی فرانچسکو ، گلوریا را تشویق می کند تا با وکیل جدیدش که جوان جذابی است رابطه دوستانه ای برقرار کند و بعد بطرز مسخره ای او را متهم می کند که در پی طراحی نقشه ای برای پیدا کردن فاسقان جدید است.

 

گلوریا تصویر دقیق و خوبی از یک همسر وظیفه شناس است. او به رائول می گوید که فرانچسکو به او از فاصله نزدیکی شلیک کرده و او از شدت ترس بیهوش شده است و بعد متوجه شده که گلوله ها مشقی بوده اند. زمانیکه می خواهد با دنیای خارج از خانه تماس بگیرد ، فرانچسکو تصمیم می گیرد بدن او را با سوزن و نخ بدوزد.

 

بار دیگر با فریب گلوریا او را به بالای برج ناقوس کلیسا برده و مردم آن پایین را به کرم تشبیه میکند و سپس سعی می نماید گلوریا را خفه کرده و از بالای برج به پاییت پرتاب کند.

 

( آلفرد هیچکاک یکبار دیگر در فیلم سرگیجه که یکی از کلاسیک های سینما درباره عقده های عشقی است سعی کرد این صحنه را بازسازی کند ).

 

هنوز گلوریا تصمیم دارد با همسرش بماند زیرا عقیده دارد تحمل کردن او به مراتب برای فرانچسکو سخت تر است ولی دوستش دارد و می خواهد با او بماند.

 

بونویل به شکل طنزآمیزی اشاره می کند به اینکه فرانچسکو با همه مشکلاتی که دارد به اندازه نوکر خانگی اش که براحتی به دختری تجاوز می کند کراهت آور نیست.

 

اگر پارانویا مثل شاعری با تولد همراه انسان است و اکتسابی نیست ، بونویل پیش بینی این وضعیت را در نوع معماری پر طمطراق خانه فرانچسکو آورده است. یکی از مهمانان ضیافت شام اشاره می کند که این خانه توسط معماری ساخته شده که احساسات ، غرایز و هیجانات او را هدایت کرده است و نه منطق و استدلال.

 

مطمئنا" بونویل فرانچسکو را درک کرده و احساس سمپاتیکی با تمایلات عجیب او دارد و تنها کلیسا را در منحرف شدن او مقصر می داند. آیا فرانچسکو اشتباه گفته است که نفس هستی و جانمایه روح است؟

لینک به دیدگاه

article11181.jpg

 

فیلم کوتاه وقتی بچه، بچه بود

کارگردان: آناهیتا قزوینی زاده

محصول 2011

17 دقیقه

 

درباره فیلم:

فیلم کوتاه «وقتی بچه بچه بود»ساخته آناهیتا قزوینی زاده از فیلمهای کوتاه درخشان ایرانی در سالهای اخیر است. فیلم که در پی‌رنگ اصلی خود به داستانی از یک بازی کودکانه می‌پردازد٬ در اساس بلوغ جنسی یک نوجوان و تجربه منحصر به فرد او را به تصویر می‌کشد. اشارات نهان و آشکار به همجنس‌گرایی و ترانس‌***والیتی ٬ این فیلم را به یک اثر بی‌نقص درباره موضوع بلوغ جنسی تبدیل کرده‌است. کارگردان بدون روی‌آوردن به قضاوت‌های اخلاقی درباره گرایش جنسی(همانطور که در غالب آثار ایرانی درباره این موضوع دیده‌می‌شود)٬تصویرگر لحظاتی از زندگی انسان است که اتفاق جدیدی در قالب مکاشفه جنسی در حال رخ دادن است. با آنکه در بین بچه‌ها کسی از این موضوع آگاه نیست و همگی سرگرم بازی کودکانه خود هستند طاها در قالب بازی در حال یافتن خودی جدید است.انچه کارگردان به عنوان پلی به لایه‌های زیرین اثر یافته٬ نماهای نزدیک از طاها در حین بازی است. نگاه‌ها و سکوت‌هایی که او را در حال یافتن خودی جدید نشان می‌دهد.

 

درباره کارگردان:

آناهیتا قزوینی‌زاده، فیلمساز

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
مقیم
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
است. او دانشجوی
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
است. در سال ۲۰۱۳ میلادی، او برنده جایزه نخست فیلم‌های کوتاه
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
از
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
شد

 

 

کار قابل توجه و خوش ساختیه، پیشنهاد می کنم ببینید. :a030:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

فیلم Bal عسل به کارگردانی سمیح کاپلان اوغلو

قبلا یومورتا (تخم مرغ) رو از سه گانه کاپلان اوغلو دیده بودم این فیلمش هم بی نهایت زیبا بود موند سوت (شیر) که اگه امشب برسم میبینمش

 

متن زیر داستان فیلم رو لو میده!

----------------------

 

یوسف پسربچه ای هفت ساله است که با پدر ومادرش در روستایی نزدیک جنگل زندگی می کند.او که دچار اختلال خواندن(نوعی اختلال یادگیری در کودکان که نمی توانند متنی را با صدای بلند بخوانند)است و پدرش یعقوب او را مجبور می کند که هر روز صبح از روی تقویم دیواری با صدای بلند بخواند.یوسف خواب هایش را در گوش پدرش یعقوب تعریف می کند.معلم مدرسه ی یوسف تعدادی نشان دارد که برای تشویق دانش آموزان موفق و به عنوان جایزه به سینه ی آنها نصب می کند.یوسف دوست دارد از روی کتاب داستانی که معلم به بچه ها می دهد تا از رویش بخوانند،روخوانی کند و نشان بگیرد.او با تمرین زیاد آماده است تا داستان شیر و موش را بخواند و وقتی داوطلب می شود،معلم دانش آموز دیگری را انتخاب می کند و زمانی که یوسف از معلم می خواهد که کتاب را به او هم بدهد،معلم داستان عقاب و لاک پشت را انتخاب می کند که یوسف بخواند و او طبیعتا موفق نمی شود متن را درست بخواند و مورد تمسخر بچه ها قرار می گیرد.

شب هنگام پدر قول می دهد که هنگام سرکشی به کندوها،یوسف را هم همراه ببرد .پدر درمسیر نام گلها و خاصیتشان روی عسل را به یوسف آموزش می دهد.یوسف در انبارقایق کوچک چوبی و نیم ساخته ای را می یابد که پدرش درحال تکمیل آن است.یوسف دوست دارد به عنوان دستیار به یعقوب کمک کند.پدر متوجه می شود که زنبورها از کندوها کوچ کرده اند و زنبورهای باقی مانده هم عسل کم و نامرغوبی تهیه کرده اند.

 

 

z5ik1pbcrunzinv8zz0a.jpg

 

 

پدر به سراغ همسایه می رود و تا از او طناب بگیرد و یوسف از دور می بیند که پدر چیزی را به پسرهمسایه - حمید- می دهد .اوبه خانه بازمی گردد و چون قایق چوبی را پیدا نمی کند، گمان می کند پدر قایق را به حمید داده است.فردا در مدرسه،وقتی معلم تکالیف را می بیند،یوسف به سرعت دفتر خالی اش را با دفتر حمید عوض می کند و معلم هم حمید را سرزنش می کند.حمید چیزی به یوسف نمی گوید.

پدر برای سرکشی به کندوهایی که در جنگل دارد،خانه را ترک می کند و قرار است دو روز دیگر باز گردد.او صبح خیلی زود در تاریکی هوا از خانه خارج می شود و یوسف هنگامی که برمی خیزد،پدر را نمی بیند.صبح فردا حمید به مدرسه نیامده است و یوسف نگرانش می شود.او در زنگ تفریح دختری را می بیند که در کلاس خالی به تنهایی نشسته و شعر می خواند.یوسف سر راه برگشتن به خانه،روبان سر دختر را که روی زمین افتاده برمی دارد.وقتی به خانه بازمی گردد قایق چوبی کوچک را که تکمیل شده پشت پنجره ی اتاقش می یابد.او به دیدن حمید می رود که بیمار است و قایق را به او می بخشد.

 

 

bz5o2pyzjdfpfpyovha3.jpg

 

 

مادرنگران تاخیر یعقوب می شود و ازمردان روستا سراغ همسرش را می گیرد.یوسف همچنان از روی تقویم می خواند.مادر کلوچه می پزد و منتظر یعقوب می ماند اما او باز نمی گردد.مادر یوسف را با مادر بزرگ راهی کوهستان می کند تا خودش به ژاندارمری برود و سراغ یعقوب را بگیرد.صبح در مراسم جشن روستایی مادر از مردم سراغ یعقوب را می گیرد ولی کسی خبری از یعقوب ندارد.زنان روستا برای تسکین و همدردی به خانه ی آنهامی آیند.

معلم یوسف را تشویق می کند تا از روی کتاب بخواند و اخرین نشان کلاس را به سینه ی او سنجاق می کند.یوسف به خانه بازمی گردد در حالی که خبر پیدا شدن جنازه ی یعقوب به خانه رسیده و مردم برای تسلیت گویی در خانه ی آنها جمع شده اند.یوسف به سمت جنگل می گریزد و در زیر درختی به خواب می رود در حالی که نشان کلاس را بر سینه دارد.

 

 

rd989qq0gtxys5wggmhb.jpg

 

 

h201um7b66h4u2m58n9t.jpg

 

 

درباره ی فیلم:

عسل سومین فیلم ازسه گانه ی معروف کارگردان نامی ترک،سمیح کاپلان اوغلو است .سه گانه ای که به دلیل نام شخصیت اول داستان هایش به سه گانه ی یوسف شهرت یافته است.نام هرسه فیلم ازغذاهای طبیعی و اولیه ی انسان گرفته شده، سه غذایی که مستقیما کار طبیعت است و انسان درتولیدش دست نمی برد:شیر و تخم مرغ وعسل.درشیر ما با پیرمردی به نام یوسف طرف هستیم ودرتخم مرغ،برهه ای از جوانی او را می بینیم و درعسل ماجرایی اثرگذار را در کودکی وی شاهدیم.جالب این است که درهرسه فیلم هرسه عنوان سه گانه را در صحنه های متفاوتی شاهدیم.مثلا در همین فیلم عسل می توانیم شیر وتخم مرغ را هم در فیلم ببینیم.

فیلم،فیلم سکوت و طبیعت است.به قول یک منتقد معروف خارجی که گفته است:«عسل هرچه دارد از نداشته هایش است.»یعنی کمترین کلام و کمترین حرکت توانسته زیباترین صحنه ها را خلق کند.اولین و مهمترین قسمتی که درفیلم توجه شخصی مرا جلب کرد،نورپردازی وفیلمبرداری کم نظیرش بود.نورها چنان دقیق و به اندازه روی عناصر صحنه تنظیم شده که بیشتر حس تابلوهای نقاشی کلاسیک اروپایی را به بیننده تداعی می کند. نگاه کنید به سبد سیب روی میز درسکانس گفتگوی پدربا یوسف ،نور روی چهره ی مادردرهمان سکانس،سکانس خوابیدن یوسف درطویله،سکانس خوردن صبحانه در رویای یوسف که نوربه زیبایی روی تمام میز وخوراکی های ساده ی روی آن تابیده است وباعث تمایز آنها از بقیه ی اجزای صحنه شده است.

 

 

h0y4tgidv3cv24ez3qbo.jpg

 

 

به علاوه صحنه های ثابت با تک عنصرمتحرک بیشتر فیلم را پرکرده است که من خیلی خوشم آمد.مثلا دوربین درپایین پلکان خانه ثابت است ومادر درآستانه ی در ایستاده تا پدررا بدرقه کند.مادرحرکت محسوسی ندارد شاید به جز پلک زدن.درختان وبقیه ی صحنه هم تقریبا بی حرکتند.پدروقاطرش درحرکتی زیگزاگی از تپه بالا می روند و مثل یک نقطه روی صفحه ای ثابت حرکت می کنند.یا صحنه ی جنگل ثابت و مردی که در سکوت از درختی بلند آویزان است و با حرکات بسیار آرامی درحالتی مرگبار تاب می خورد.این سبک کار در فیلم فراوان است ومن شخصا از این فن لذت بردم.

فیلم بسیار ساده اما ظریف و عمیق است.بازی ها به اندازه و جمله ها کوتاه و کارساز هستند.فضای فیلم هم بسیار به شمال خودمان نزدیک است به همین دلیل مناظر آن فوق العاده است.

اگر دوست دارید فیلمی پرتحرک وسرراست ببینید،شاید عسل حوصله تان را سرببرد اما اگر از علاقه مندان فیلم های خاص برمبنای نابازیگران (مثل کیارستمی و رفیع پیتز) هستید،این فیلم را از دست ندهید.

 

 

ck09impxyr2d6io5xg.jpg

لینک به دیدگاه

p49ssraell7mou8aocx.jpg

 

Predestination

کارگردان: Peter Spierig, Michael Spierig

بازیگران: Ethan Hawke, Sarah Snook, Noah Taylorمحصول 2014

 

خلاصه داستان:

این فیلم روایتگر زندگی مردی می باشد که در آخرین ماموریت خود، به پیدا کردن یک جنایتکار که در زمان سفر می کند فرستاده می شود و…

 

 

این موضوع سفر در زمان هم دیگه واقعن لوث شده! :icon_razz: در این فیلم می بینیم که به احمقانه ترین شکل ممکنم به کار گرفته شده، واقعا مضحک بود! طرف تو زمان سفر میکرد میرفت مثلن 10 سال پیش نکته خنده دار داستان اینه که عاشق خودش شده بود و بقیه ماجرا....

اصلن یه وضعیت عجیب غریبی، شلم شوربایی بود. واقعا یکی از احمقانه ترین و مضحک ترین فیلم هایی بود که دیدم، در کنار همه اینها کارگردان بشدت اصرار داشت بر روایت گنگ و دادن حداقل اطلاعات ممکن به بیننده ی بخت برگشته! ریتم فیلم هم که ماشالا انقدر تند بود که اصلا به بیننده اجازه هضم این همه اطلاعاتت درهم و جا به جایی های زمانی رو نمیداد! خیلی موارد ریتم تند حُسن به حساب میاد ولی تو این مورد واقعن ضربه زد به فیلم.

پایانش هم که....

بشدت هم پر ادعا بود فیلم.... بیشتر بخاطر ایتان هاک دیدمش. البته از نظر فرم و موسیقی و بازیا خوبه ولی متاسفانه فیلمنامه زده کلا خراب کرده فیلم رو

:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

Just Like a Woman

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

op6qjpl0lsuoorydlggm.jpg

(با بازی گلشیفته فراهانی)

 

داستان: مونا (گلشیفته) بطور ناخواسته باعث مرگ مادرشوهرش شده و به همراه دوستش مریلین (که از کارش اخراج شده و شوهرش بهش خیانت کرده) از شهرشون (شیکاگو) فرار میکنند و برای پول درآوردن تصمیم میگیرند توی رستوران ها رقاصی کنند ...

 

فیلم سرگرم کننده خوبیه...

 

در عین اینکه ساده است و فیلم خفنی نیست اما بنوعی داره مساله حق و حقوق زنان و ظلمی که میشه در حق بعضی زنها رو هم بهش میپردازه (تحت فشار قرار گرفتن یک زن توسط مادرشوهرش بخاطر بچه دار نشدن ، درخواست جنسی یک مرد هوس باز بعد از دیدن رقص زن ، کتک زدن و تجاوز به زن ، خیانت شوهر به زن و...) و این نکته قابل تامل فیلمه و گرنه موضوع و داستان شاخی نداره به اون شکل...

 

کرکتر مونا هم یادآور همون کرکتر گلشیفته توی درباره الی هست یجورایی... که اونجا هم نگران بود بابت اینکه باعث مرگ دوستش شده...

 

آخرین سکانس رقص ها ، چه رقص معرکه ای داشت گلی 8blos0i47gmaqeg72ti0.gif

 

نمیشه بقیه بازیگرامون (مهناز اینا و...) هم برن اون بر؟! :ws3:

لینک به دیدگاه

خواب زمستانی Winter Sleep 2014 ساخته نوری بیلگه جیلان

سه ساعت و پانزده دقیقه

شاید در نظر اول فیلم کشش این همه تحسین و جایزه رو نداشته باشه ولی تازه چندساعت بعد از اتمام فیلم هست که تاثیراتش روی ناخوداگاهتون نشون میده به تماشای چی نشستین!

یک کلاس کامل منطق و فلسفه و واکاوی روابط بشری با بالاترین سطح فیلمبرداری و نورپردازی و مسائل فنی ...

در کل فراتر از عالی

لینک به دیدگاه

یوتوپیا Utopia ساخته زنده یاد سهراب شهیدثالث

کارگردانی مستقل ، سینمای مستقل یعنی این

طبیعت بی جان شهیدثالث رو ببینین حتما یک اثر تحسین شده بین المللی هست

لینک به دیدگاه

6-Spring-Summer-Fall-Winter-and-Spring.jpg

 

Spring, Summer, Fall, Winter... and Spring (بهار،تابستان،پائیز، زمستان و بهار)

نویسنده و کارگردان : Ki-duk Kim

بازیگران: Ki-duk Kim, Yeong-su Oh, Jong-ho Kim

محصول 2003

 

خلاصه داستان :

در دیری که روی دریاچه ای شناور است، پسربچه ای زیر نظر راهب بودایی پیری آموزش می بیند. سال ها می گذرد و پسر بچه، که حالا راهبی هفده ساله شده به دختر بیماری که مادرش او را به معبد آورده، دل می بازد و در پی دختر می رود...

« "بهار، تابستان، پائیز، زمستان و بهار" ثابت می­کند که گاهی محلی ترین داستان، جهانی ترین داستان است و ساده ترین داستان، پیچیده ترین داستان است.»

کری ریکی/ فیلادلفیا اینکوایر

 

 

کیم کی دوک داره کم کم تبدیل میشه یه یکی از فیلمسازای مورد علاقه م. این سومین تجربه ام از سینمای ایشون بود. تجربه ی منحصر بفردی بود. یک ساعت و 40 دقیقه حظ کامل!

به مانند کارای دیگه ش ديالوگاي خيلي کمي داره و با زبان تصوير حرف ميزنه. این فیلم دقیقا مثل یک تابلوی نقاشیه. انقدر از نظر بصري ناب و گوياست که خودم در طول فیلم به تنها چیزی که دقت نکردم کمی دیالوگا بود! تاکید کارگردان بیشتر روی عوامل بصری طبیعی هست و از این راه به انتقال معنا و مفهوم پرداخته. همین باعث شده یک آرامش و سکون خاصی در سرتاسر فیلم حاکم باشه و تماشاگر کاملا با فیلم همراه بشه.

دراین فیلم هم جهان بینی و فلسفه ی کارگردان در جای جای فیلم خود نمایی میکنه و تناسخ تم اصلیش هست( همونطور که از عنوان فیلم هم هویداست).

نکته ی جالبش اینه که برای درک فیلم نیازی نیست که بیننده با عرفان و مفاهیم بودایی آشنایی کاملی داشته باشه، فکر میکنم یکی از عواملی که باعث موفقیت این فیلم شده همین جهان شمول بودنشه. بيينده ي عادی که شناختي از عرفان شرقي و آداب و نمادهای بودايي نداره هم کاملا با فيلم ارتباط برقرار ميکنه.

البته فیلم علی رغم سادگیش پر از نماد و استعاره ست و جزییات زیادی داره. مطالعه ی تحلیل های مختلف مطمئنا به درک بیشتر فیلم کمک میکنه.

برای من صحنه ی پایانیش بسیار تاثیرگذار و تلخ بود. صحنه ای که اون کودکِ از همه جا بیخبر، پا جای پای شخصیت اصلی میزاره و همین چرخه مجددا تکرار میشه...

در کل تجربه ی لذت بخشی بود ، مرسی از سجاد عزیز برای معرفی :a030:

 

 

 

 

لینک به دیدگاه

والله بعضی وقتها اینقدر مجذوب سینمای اونوری ها میشیم که یادمون میره یکی از بهترین فیلمهای عصر حاضر در حال اکرانه

به همه ی دوستان پیشنهاد میکنم این فیلم رو دوبار ببینند

 

پرویز

کارگردان: مجید برزگر

 

این فیلم بهترین فیلمیه که امسال دیدم. دوباره یکشنبه میرم ببینمش.

خب از اهواز اومدم که فقط این فیلمو ببینم و برگردم

خوشحالم که میبینم ارزششو داشت.

لینک به دیدگاه
والله بعضی وقتها اینقدر مجذوب سینمای اونوری ها میشیم که یادمون میره یکی از بهترین فیلمهای عصر حاضر در حال اکرانه

به همه ی دوستان پیشنهاد میکنم این فیلم رو دوبار ببینند

 

پرویز

کارگردان: مجید برزگر

 

این فیلم بهترین فیلمیه که امسال دیدم. دوباره یکشنبه میرم ببینمش.

خب از اهواز اومدم که فقط این فیلمو ببینم و برگردم

خوشحالم که میبینم ارزششو داشت.

 

این فیلم حسابی سر و صدا کرده این روزا

در کنار فیلم شهرام مکری ماهی وگربه، تو هر محفلی صحبت پرویز هست و اکثرا هم نظرات مثبته راجبش

ما که باید صبر کنیم پخش خونگیش بیاد:sigh:

:hanghead:

لینک به دیدگاه

Monsieur Ibrahim et les fleurs du Coran

 

محصول سینمای فرانسه/ سال تولید: 2003

 

François Dupeyron

 

ag1ivowifto9vj8yyhet.jpg

Imdb

 

داستان : همونطور که از کاور فیلم مشخص میشه کرکتر های اصلی این فیلم یک پیرمرد و یک نوجوون هستند که از قضا رفیق شفیق هم هستند... نوجوون یک پسر از خانواده ای یهودیه که با پدرش زندگی میکنه و مادرشو برادرش از اونها جدا شدند و مسئولیت کارای توی خونه و خرید و... با این پسره ست و توی اوایل دوران بلوغ و نوجوونیش هم هست و هر از گاهی یه شیطنت هایی هم توی خیابونا میکنه :دی ... پیرمرده هم یک مسلمون صوفی از اهالی ترکیه هست و یک مغازه ی سوپرمارکت داره ... پسره هر وقت میره مغازه این بابا یک شکلاتی چیزی از توی مغازش کش میره و یک روز پیرمرد به پسره میگه که من میدونم که تو از مغازم چیزی برمیداری اما اشکالی نداره و میبخشمت ... این اتفاق باعث رفاقت این دوتا میشه و پسره دیگه میاد درد و دلا و حرفاشو به این حاجی میگه و به هم ارادت پیدا میکنند و ...

 

میگن اگر میخوای موزیک گوش بدی برو لندن و اگه میخوای فیلم ببینی برو پاریس... سینمای فرانسه فیلمهای خوبی میسازه ... (البته ایتالیا رو نباید فراموش کرد...)

 

این فیلم هم یک فیلم خیلی ساده و صمیمانه که خیلی راحت بیننده باهاش ارتباط برقرار میکنه ... دوستی دو شخصیت خیلی متفاوت چه سنشون و چه دینشون (یهودی و مسلمون) ، دیدن آداب و رسوم مذهب ها ، دیالوگهای خیلی جالبی که بین پیرمرد و پسره رد و بدل میشه ... حسش نیست الان بنویسمشون ولی چندتا دیالوگ واقعا قشنگ داشت ... شخصیت پیرمرد که گاهی باعث میشه احساس کنیم فیلم کمدی میبینیم هم خیلی باحاله ... پند و اندرزهایی که از قرآن به پسره میده هم خیلی قابل تامل و شیرینه ... با دیدن این فیلم ضمنا یک چهره مثبت و زیبا از اسلام هم به نمایش گذاشته میشه ... ای کاش واقعا مسلمونها همینجوری آدمای باصفا و عارفی بودند همه شون...

 

بعد از دیدن این فیلم یه سرچی توی اینترنت در موردش نمودم و به نتایج جالبی رسیدم... به سایتهای نامعتبری برخورد کردم که داستانهایی رو روایت کرده بودند و به داستان این فیلم نسبت داده بودنش !!! اولا که توی imdb ژانر این فیلم بایوگرافی ذکر نشده و دوما من به سایت معتبری مثلا ویکیپدیا برخورد نکردم که صداقت اون داستان رو تایید کنه !!! بعدش این مسلمونا یه تز روشنفکری هم در عین اون داستان میان و میگن ای وای بر ما که چهره اسلام رو اینجوری خراب کردیم... آره همین کارا رو بکنید چهره اسلام درست میشه :) ... ولی من دیوونه این داستان سازیاشونم... اونجایی که داشت تعریف میکرد از ارادت هایی که به جادالله مردم داشتند خیلی رمانتیک بود!!! (برای اطلاعات بیشتر سرچ کنید: جادالله قرآنی)

 

در هر حال اگر کسی چیزی در این مورد شنیده یا میدونه و یه ماجرایی واقعا وجود داشته خوشحال میشم بدونم ...!

 

در پایان بگم که فیلم لذت بخشی بود برای من و از دیدنش خسته نشدم... شما هم اگه دوست داشتید میتونید ببینید . متشکرم از توجهتون .

لینک به دیدگاه

امروز سه تا فیلم دیدم تو سینما

 

1-

ماهی و گربه

کارگردان شهرام مکری

 

حقیقتا فیلم خیلی منو شگفت زده نکرد. چون خیلی شبیه محدوده دایره یا آندوسی بود. البته نباید مهندسی فیلم رو دست کم گرفت .

 

2- داستان یک جدایی

یه مستند بود درباره فیلم جدایی نادر از سیمین

 

3- صفر بیست و یک

کارگردان: محمد شیروانی

خب شیروانی برفک هم بسازه من دوست دارم. درباره شیروانی متعصب نظر میدم بهتره که چیزی نگم.

فیلم مصاحبه ای با چند تا کارگر که اومدن تهران واسه کار

لینک به دیدگاه
خواب زمستانی Winter Sleep 2014 ساخته نوری بیلگه جیلان

سه ساعت و پانزده دقیقه

شاید در نظر اول فیلم کشش این همه تحسین و جایزه رو نداشته باشه ولی تازه چندساعت بعد از اتمام فیلم هست که تاثیراتش روی ناخوداگاهتون نشون میده به تماشای چی نشستین!

یک کلاس کامل منطق و فلسفه و واکاوی روابط بشری با بالاترین سطح فیلمبرداری و نورپردازی و مسائل فنی ...

در کل فراتر از عالی

سجاد کاشکی کمی بیشتر درمورد داستان فیلم (غیر از اون چیزی که تو وب هس ) می گفتی

خیلی دنبال این جور فیلما هستم که توش به قول تو روابط بشری رو واکاوی میکنه :hanghead:

لینک به دیدگاه

20131211152302_frozen_2013_movie-1152x864.jpg

انیمیشن frozen

درباره شاهدختی به نام السا (به انگلیسی: Elsa) است که ناخواسته به قدرتی برای تبدیل کردن همه چیز به یخ مجهز شده است. به واسطه همین قدرت از خانواده‌اش دور می‌افتد و با همین کینه به قصری در دوردست‌ها مهاجرت می‌کند و سرزمینش را به زمستانی همیشگی نفرین می‌سازد. حالا خواهر و هم‌بازی دوران کودکی‌اش آنا (به انگلیسی: Anna) همراه با تیمی متشکل از پسری کوهنورد به نام کریستوف (به انگلیسی: Kristoff)، گوزن بازی‌گوشش و یکی آدم‌برفی به نام اولاف (به انگلیسی: Olaf)، سفری حماسی را به مقصد السا برای از بین بردن این طلسم سرما آغاز می‌کند…

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...