رفتن به مطلب

آشفته بازار محبت


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در
سال ها مي گذرد

و من از پنجره بيداري

کوچه ياد تو را مي نگرم

مي پويم

و چنان آرامم

که کسي فکر نکرد

زير خاکستر آرامش من

چه هياهويي هست ...

عاشقي هم دردي است !!!

و من از لحظه ديدار تو ميدانستم

که به اين درد

شبي

خواهم مرد ...

 

 

 

:icon_gol:

  • Like 5
  • پاسخ 785
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

بهار

شعبده باز ماهری باشد کاش

که تو را

مثل کبوتری از کلاهش بیرون بیاورد و

پرواز دهد

 

و بعد

سال های از دست رفته را

از آستینش در بیاورد و

دوباره

آن خرگوش های سفید

توی صحنه ها بدوند

 

بهار شعبده باز ماهری باشد کاش

که دستمال خیس گریه هایمان

را در مشتش جمع کند

و بعد

مشتش را که باز می کند

از آن همه گریه

فقط گلبرگ های گلی مانده باشد

که پرت می شود

به سمت تماشاچی ها

  • Like 5
ارسال شده در

دیگر نمی توانم بگویم بیا و بهونه ی طلوعم باش ...چون در میان من و تو فاصله هاست ...

دیگه رمقی برای فریاد نیست!!!2.gif

  • Like 3
ارسال شده در

گفتم چون نیازم داری دوستم داری

یا چون دوستم داری نیازم داری

گفت:

چون دوستت دارم بی نیازترین آدمم !

  • Like 2
ارسال شده در

نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد، نمی دانم نداشتن ات سخت تر است یا تحمل اینکه دیگری تو را داشته باشد

  • Like 3
ارسال شده در

دیدی

هـمان یک مشـت

دانه ی احسـاسی که پاشیدی

چطـور خیـال پـرواز را

از سـر این پـرنده

پـراند؟؟!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • Like 3
ارسال شده در

تنـها راه ِ حبـس ِ تــو

نـفس کشیـدن اسـت !

بـیهـوده تـلاش نکن

مجـالِ فـرار نـداری

خـیال بــازدم نخـواهــم داشـت

 

 

  • Like 3
ارسال شده در
I-love-You-711614393.gif
  • Like 3
ارسال شده در

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

حالیا معجزه باران را باور کن

و سخاوت را در چشم چمن زار ببین

و محبت را در روح نسیم

که در این کوچه تنگ

با همین دست تهی

روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد!

خاک جان یافته است

تو چرا سنگ شدی؟

تو چرا این همه دلتنگ شدی؟

باز کن پنجره ها را

و بهاران را

باور کن!

  • Like 2
ارسال شده در

چه اشکالی دارد اگر ..

. بهشت را به جهنمیان بدهند !

تو را به من ؟....

  • Like 4
ارسال شده در

جریان چیست که هیچگاه اجساد آنهایی که ادعا دارند برای ما میمیرند پیدا نمیشود؟!!!

  • Like 2
ارسال شده در

تحمل می توان کرد ، سردی ِباد ِزمستان را

 

چراغ سرد و خاموش ِدرون ِهر گلستان را

 

ولی افسوس از سردیِِِِِِِِِِ ِعشق ِنابهنگامش

 

که میسوزانَد از سردی ، لب ِخشکش دلستان را

  • Like 1
ارسال شده در

انگار تو را برای من ساخته اند

خورشید و ستاره از همین تاخته اند

عمری است که عشق های گذشته در گور

از حسرت دیدنت زمان باخته اند

  • Like 2
ارسال شده در

نیمــه ی گـُمشــده ام نیستـی

 

که بـا نیمـه ی دیگــر

 

به جُستجـویت برخیـزم

 

تـــو…

 

تمـام گُمشـده ی منــی!

تمــام گـُمـشــده ی مَــن

 

 

 

 

  • Like 2
ارسال شده در

سرنوشت انسان را ، تنها محبت معلوم می کند و بس (شکسپیر)

 

 

 

 

 

  • Like 1
ارسال شده در

هر چه تردید شد عشق به پایان نرسید

ماه در مهر تو محصور شد آبان نرسید

می شکستند دلم را که مرا ابری تر ...

ابرها هم متراکم شد و طوفان نرسید

باد هی بال کبوتر به حیاتم آورد

نامه های تو ولی از تو چه پنهان نرسید

مشهد عشق تو را صحن دلم می طلبد

چشم من اما به خراسان نرسید

چمدان سفر از حسرت دیدار تو پر

مثل هر روز قطار آمد و مهمان نرسید

همسفر ٬ باز بگو راه کمی طولانیست

عاقبت مرد تو در نم نم باران نرسید

ارسال شده در
dast.JPG
  • Like 1
ارسال شده در
DSC00881.JPG
  • Like 1
ارسال شده در

غم های ترک خورده

چشمانم را می بندم

می بینم زمینی را که بی قرار عشق بود

واز فراق عشق ابتدا زرد شد

وناگاه قلبش از جفای یار ترک خورد

ولی زمین غم یار را عزیز شمرد

این گذشت تا که مجنون از فراق لیلی پیر شد

وقتی که یک روز از دل شب نویدی از آسمانها

به مجنون رسید

وعشقی نو در دل مجروح مجنون جریان یافت

نمی دانم آن روز مجنون زنده بود یا نه
!!!

  • Like 1
ارسال شده در

بهشـت هـم به جهنّـم ، برای من زیـرا

 

کـم از بهـشـت ندارد زمیـن کنار شمـا

 

 

 

فریب سیب تورا میخورد،چه کار کنم ؟

 

دل تبــاه من (( آدم )) نمی شـود ، حــوّا !

 

 

 

به خـــاطر تو حســد میبرد به من ابـلیـس

 

وگرنه سجده که چون آب خوردن ست اورا

 

 

 

دلم که دست خودم نیست ،عاشقت نشوم

 

کسـی همیشه مرا میــکشد بــه سوی شمـا

 

 

 

خدا نبود که زد شـعـله در دل عاشـق ؟!

 

خدا نبود که سنگ تورا به سینه ی ما...؟!

 

 

 

به جرم عـشـق تو در دوزخم بینـدازند

 

مرا چه غم که نظر کرده ی توأم ، دریا !

 

 

 

بمان که بی تو دلم بی دریغ می پوسد

 

نیازمـنــد توأم مثـل آب ، مثـل هــوا


×
×
  • اضافه کردن...