رفتن به مطلب

دیر زمانی است که بارانی ام


Architect

ارسال های توصیه شده

چرا تو این همه خوبی ؟ بیا كمی بد باش !

نمی توانی می دانم نمی توانی اما

بیا كمی بد باش!

 

تویی كه سبزه و گل را به آب عادت دادی

تویی كه با لب خود این غمین تنها را

به می بشارت دادی

 

تو را كه می بینم

خیال میكنم انسان همیشه این سان است

 

 

چرا همیشه بهاری ؟ كمی زمستان باش

مرا به سردی این روزگار عادت ده

چرا تو این همه خوبی ؟ بیا كمی بد باش !

 

عمران صلاحی

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 276
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

نگــــران شـــب و روز هــــام نبـــــاش ،

 

تنهـــــا نیستـــــم ،

 

بالشـــــم ، هــق هـــق گـــــــریه هـــام ،

 

قــــرص هـــام ، آهــــــنگ هـــام ، لـــــرزش دســــتام

 

همـــــه هستـــــن ... تنهـــــا نیستــــــم ..!!!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

[h=1]همچون موجی نا آرام

 

بارها به ساحل تو برخورد می کنم

 

 

و غصه هایم درست مانند کف روی آب

 

 

از خاطرم محو می شود

 

 

حالا تو هر چقدر که می خواهی سنگدل باش!!

فرقی نمی کند...

 

 

 

[/h]

  • Like 4
لینک به دیدگاه

در خلوت کوچه هایم باد می آید

...

 

اینجا من هستم !!!

نیمکتی چوبی و چتری که بسته است

...

تنها منتظر بارانم .

 

که قطره هایش بهانه ای باشد

...

 

برای نمناک بودن لحظه هایم

...

 

و....

اثبات بی

گناهی چشمانم...!!!!!!

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه

الـــــتماس مـــــالــــ دیـــــروز بــــــود...

 

مــــال وقــــتی....

 

وقـــــتی کـــــه ساده بـــــودمــــــ...

 

امــــــروز میخـــــوای بــــــری....؟؟؟

 

هیـــــســــــــ.....

 

فــــقـــط خــــداحافـــــظـــــ....

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دیر زمانی ست که حال و هوایم بارانیست...ولی نباریدم....

از همه دشت ها گذشتم ام...اما هیچ جا را لایق ندیدم..که رازِ مگوی دل را با آنجا با زبانِ باران بگویم...

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

در این تنهایی دلگیر و مبهم من از تو می نویسم عاشقانه

 

دلم از تو شده لبریز احساس تو این حال و هوای بی ترانه

 

نمی دونم کدوم حس غریبی منو با دستای تو اشنا کرد

 

یکی انگار تو این بهت غریبی دل دیوونه من رو صدا کرد

 

صدام دل مرده ای بود سرد و ساکت نفس های تو شد طنین اواز

 

تو تنهایی غزل گم کرده بودم بازم شد شعر من با عشقت اغاز

 

توکوله باری از عشق و ترانه من از خواب ترانه بی صداتر

 

رسیدی از ته دنیایی روشن منو بردی به خود تا مرز باور

 

نمی دونم اگر با من نبودی کدوم دست نوازش مرهمم بود

 

عزیزم توی این نامردمی ها همیشه دستای تو محرمم بود

 

بذار باهم باشیم تا فصل اخر منو تنها نذار با بی کسی ها

 

بمون با من تو این دنیای مسموم دارم می میرم از دلواپسی ها

 

 

 

از اسمان و دریا گذشتم تا رسیدم به سپیده

  • Like 4
لینک به دیدگاه

قلب من می گه که هستی ، اما چشمام می گه نیستی

خیلی سخته باورم شه ، که تو پیشم دیگه نیستی

 

 

بگو که هنوز چشاتو ، رو به عشق من نبستی

چشم من می گه تو رفتی ، اما قلبم می گه هستی

 

 

حالا که همش خیاله ، بذار دستاتو بگیرم

بذار تو فرض محالم ، با تو باشم تا بمیرم

 

بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم....

 

 

حالا که همش تو رویاست ، نذار دلتنگت بمونم

مرگ بیداری برا من ، اینو خیلی خوب می دونم

بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم....

 

 

مگه میشه تو نباشی ، تو مثه نفس می مونی

دستای گرمتو کاشکی ، تو به دستم برسونی

بی تو قلبم بی پناه ِ ، می میرم وقتی که نیستی

مگه میشه باورم شه ، که تو پیشم دیگه نیستی

 

 

حالا که همش خیاله ، بذار دستاتو بگیرم

بذار تو فرض محالم ، با تو باشم تا بمیرم

بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم... بذار عاشقت بمونم....

 

 

حالا که همش تو رویاست ، نذار دلتنگت بمونم

مرگ بیداری برا من ، اینو خیلی خوب می دونم

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

دیر زمانی است که ابرها در آسمان چشمانم جای خوش کرده اند...

 

می بارند و می بارند و دلشان پُر است...

 

از کجاست سبب این پُری دل نمی دانم...

 

فقط می بارند....

 

در این میان می ترسم از سیلاب....

 

سیلابی که دل را با خود ببرد به جایی که دیگر پیدا نشود...:icon_redface:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

باران که می بارد یاد تو می افتم

 

لحظه هایم جان می گیرد ،

 

و دلم را به سوی تو روانه می کنم ...

 

نمی دانم چه برقی در نگاه توست ،

 

که با هر لحظه دیدنت آرام می شوم!

 

باران که می بارد نگاهم به هر طرف می چرخد

 

تو را در آستانه چشمانم می بینم ...

 

گوشه ای می نشینم و به جایی خیره می شوم !

 

باران که می بارد دلم عاشق تر می شود ،

 

ابر نگاهم فرو میریزد و گونه هایم خیس می شود ...

 

نه از بی کسی و نه از هجوم تنهایی ،

 

بلکه از شوق دیدار روی تو جاری می شود!

 

باران که می بارد همه چیز جز تو ،

 

از یادم فراموش می شود

 

دوست داشتنت جاودانه می شود

 

باران می بارد و من به هوای بودنت

 

ماندگار می شوم ...

 

و باور می کنم ،

 

این احساسیست که پنهان نمی ماند

 

 

399859_208586145903619_100002567054871_393829_549496931_n.jpg

  • Like 1
لینک به دیدگاه

شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی

 

تو را با لهجه گلهای نبلوفر صدا کردم

 

تمام شب برای با طراوت بودن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم

 

پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های ابی احساس

 

تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم

 

و تو در پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی

 

دلم سرگردان و حیران چشمانیست رویایی

 

و من تنها برای دیدن ان چشمان

 

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

 

همین بود اخرین حرفت

 

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشم هایم را

 

به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

 

نمیدانم چرا رفتی؟ نمیدانم چرا؟ شاید خطا کردم

 

و تو بی انکه فکر غربت چشمان من باشی

 

نمیدانم کجا ؟ تا کی ؟برای چه

 

ولی رفتی.....

 

و بعد رفتنت باران چه معصومانه میبارید

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

غیــــــرت دارمــــــــ

 

روی خــــــــــــــاطراتمانـ !!!

 

بـــرای هـــر كســــی تعــــــریفشان نمــــیكنمـــــ...

 

تــــــــــــو فقـــــط مــــــــرد بــــــاش

 

و

 

انـــــــكارشـــــان نكـــــــن...

 

rl2qc4m2cy8pk0rgs821.jpg

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بـــه شـــوق ِ دیــــدارت ..

 

چـــه آب و جـــارویی راه انـــداخــتــه انـــد !

 

چــشـــمـــهـــا و مــــژه هــــایـــم ...

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 5 ماه بعد...

دیر زمانیست آفتاب ندیده آسمان چشمانم...

 

ابرها اندازه ی عُمرم..باران در دل دارند...

 

این بار تا پایان عمر بیمه ی ابرها شده!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...