samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ اين صداي قلب من است كه ميشكند بي هيچ بهانه اي ........... 5 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ نکردیم کاری در این بندگی ها ندیدیم خیری از این زندگی ها از این زندگی ها نشد کام حاصل در این بندگی هاست شرمندگی ها بیا عشق ِ ویران کن صبر و طاقت که آسوده گردیم ز آسودگی ها اگر هست خیری در آشفتگی هاست که آشفته تر باد آشفتگی ها ز زنگار عقل آینه ی دل سیه شد خوشا سادگی ها و دیوانگی ها رهی گر به حق هست، شوریدگی هاست خوشا عیش سودای شوریدگی ها پریشان شو از زلف های پریشان مجو خاطر جمع ز آسودگی ها بیا تا تلافی کنیم آنچه بگذشت که داریم از عمر شرمندگی ها بیا بعد از این فیض! بیدار باشیم که مرگ است بهتر از این خفتگی ها فيض كاشاني 4 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ فرهاد میدانست صد سال نمیتواند کوه را بکند فقط میخواست یک عُمر اسمش را با “شیرین” بیاورند . . . 6 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ماها اخلاق گند زیاد داشتیم سیب رو بهونه کردی!! 4 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۰ همــه برایــم دست تکــان دادنـــد .. امــا کم بــود دستانی کــه تکــانم دادنـــد .!. 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۰ آیا از رابطه دو چشم باهم آگاهی دارید؟ هیچ گاه یکدیگر را نمی بینند با هم مژه میزنند با هم حرکت میکنند با هم اشک میریزنند باهم می بینند با هم می خوابند با ارتباط عمیق با هم شراکت دارند ولی وقتی یک زن را می بینند یکی چشمک میزنه و دیگری نمیزنه ! ................................. نتیجه اخلاقی قضیه: زنها توانائی قطع هر ارتباطی را دارند ! 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۰ روزی از ميلتون ؛ شاعر معروف انگليسی پرسيدند :چرا وليعهد انگلستان می تواند در چهارده سالگی بر تخت سلطنت بنشيند و سلطنت کند ؛ اما تا هيجده سال نداشته باشد نمی تواند ازدواج کند؟؟ گفت : بخاطر اينکه اداره کردن يک مملکت از اداره کردن يک زن بمراتب آسان تر است!!! لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۰ بهاء الواعظين می نويسد : در ابتدای مشروطه ؛ بخانه ای رفتم ؛پير زن و دختر جوانی آنجا بودند . پير زن پرسيد : منظور از مشروطه چيست ؟؟ گفتم : قوانين جديد . گفت : مثلا چه ؟ به شوخی گفتم : مثلا دختران جوان را به پير مردان دهند و زنان پير را به جوانان ! دخترش گفت : اين چه فايده دارد ؟؟ پير زن بلافاصله به دخترش گفت : ای بی حيا ! حالا کار تو به جايی رسيده که بر قانون مشروطه ايراد ميگيری ؟؟!! 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۰ براي ازدواج کردن لحظهاي درنگ نکنيد اگر زن خوبي نصيبتان شود، خوشبخت ميگرديد و اگر زن بدي گيرتان آمد مثل من فيلسوف می شوید سقراط 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۰ یه ضرب المثل چینی هست که میگه: اگه از دوران مجردی لذت نمی بري، ازدواج کن. اونوقت حتما از خاطرات دوران مجردیت لذت می بری! 1 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ عشق امیری به شاهزاده خانمی گفت: من عاشق توام.شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سرتو ایستاده است. امیر برگشت و دید هیچکس نیست .شاهزاده گفت: عاشق نیستی !!!!عاشق به غیر نظر نمیکند 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ زیبایی دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ امید شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر میگشت و به عقب خیره میشد. ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد... او امید به بخشش داشت 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خسته ام کرده است این خانه و این حجم سکوت مطرب و جام می و حال شبابم هوس است 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ در گوشه ای از دنیا خدا می رفت! با دلی که به باد داده بود! فرشته ای سقوط ریشمان را حس کرد! پوست چروکیده اش هنوز نگاه خورشید را باور نداشت! 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ از بهار خبری نیست پاییز را بگو حال که غم هست توهم بیا 2 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ گفته اند بعد از سیاهی رنگی نیست موی سپیدم این گفته را باور ندارد . 4 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ در این شهر صدای پای مردمی ست که همچنان که تورا میبوسند طناب دار تورا میبافند... مردمی که صادقانه دروغ میگویند... و خالصانه خیانت میکنند... در این شهر هرچه تنهاتر باشی پیروزتری. 2 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ به زمانی رسیدیم كه بنی آدم ابزار یكدیگرند..... 5 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ فریاد زنان خدای را می خوانند!!! این قوم عجب خدای دوری دارند...؟! 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده