Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۱ لب هایت را با بوسه می بندم باور کن بوسه نمی فهمد آزادی بیان یعنی چه؟! 6 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۱ آن روزها تو و بوسه های داغ این روزها من و داغ بوسه ها... 6 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۱ تا تب لبهای تو میگیرد ازمن ،اختیار میشوم تسلیمِ آشوبِ دلِ بی بندوبار خیره ات میمانم ازبس،پینه میبندد نگاه گاه هم میبویمت ، میبوسمت دیوانه وار شوق لمست ،بی امان، تکثیر دارد میشود وقتِ تکرارِ تو، درآئینه های بیقرار دستپاچه میشوم، ازشیوه ی چشمان تو میزنم بر خشت خشتِ عشق، مُهر اعتبار آرزوها در حریمِ باورم گل میکنند چشم بندی نیست ، پیوندِ کویرو جویبار 6 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۱ لـَمسِ تـَنِ تـو گُناـهـ اَسـت ، حـَـتـی اّگـر خُـدا عَـقدِمـان را بِبَـنـدَد داغـیِ لَبَــت، جَهَـــنـَم مَـن اَسـت حَــتی اَگَـر فِرِشـتِگـان سُـرود نیـکبـَخـتی بِخـوانَنـد ـهَـم آغـوشـی با تـو ـهَم خوابـِـگیِ چـِرکــ آلـودیــست، حَتــی اَگَـر خـانـهِ یِ خُــدا خـوابـگاهِـمان باشَـد فـرزنـدمـان، حــَرام نُــطفــهتـرین کـودک زَمیـن اَست، حَتی اَگر تو مَـریـم باشی و مـَن روحالقـدس خــاتون مَن! حتّــی اَگــر هِـزار سال عــاشِق تو باشم، یکــــــــ بوســــه یِکـــــــ نِگاه حَـتّی حَرامَـــم باد ! اَگـــر تو عـاشِق مَن نَبــــــاشی... "احــــمد شـــامــلو" 5 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ شعر من وقتی که با تو عشق بازی می کند در تنور داغ آغوشت ، چه نازی می کند ... در تو می پیچد تمام واژه های پیکرش در میان بوسه هایت یکه تازی می کند می شود آن کس که باید باشد و باید شود عاشقی را پیش چشمت صحنه سازی می کند مثل مجنون می شود در پاره ای از لحظه ها چون که لیلا دائما عاشق نوازی میکند شعر من ... آری ... تو باشی . جور دیگر میشود وصف غم ها را فقط با فعل ماضی میکند بی خیال درد و غمهای درونی می شود چون تو هستی ، ادعای بی نیازی میکند م مهرپرور 4 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ تمام زخم هایم مرهمش لب های توست بوسه نمی خواهم فقط حرفی بزن 6 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ وقتی لب هايش را بوسيدی، نگران رد رژ لبت نباش , سريع با انگشت هايت روی رد بوسه ات نکشبگذار ردت بماند بگذار آن چند ثانيهی پايان حس لبات هی کش بيايد او هم اگر «او» باشد ، به ردش فکر نمیکند ,اوج میگیرد در اوج لذت گرمی و نرمی لب هايت !!! 6 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آبان، ۱۳۹۱ بــــــاید بگـــــــردم جای تولـــــــدم را عوض کنم ببینم کجای دنیا می شود به خاطر یک بـــــــوسه زندگی کرد ! 5 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۱ تا تب لبهای تو میگیرد ازمن ،اختیار میشوم تسلیمِ آشوبِ دلِ بی بندوبار خیره ات میمانم ازبس،پینه میبندد نگاه گاه هم میبویمت ، میبوسمت دیوانه وار شوق لمست ،بی امان، تکثیر دارد میشود وقتِ تکرارِ تو، درآئینه های بیقرار دستپاچه میشوم، ازشیوه ی چشمان تو میزنم بر خشت خشتِ عشق، مُهر اعتبار آرزوها در حریمِ باورم گل میکنند چشم بندی نیست ، پیوندِ کویرو جویبار 4 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۹۱ خائن!!! داد می زند رغیب بر سر آنکه پیاده است! می گوید شیرین بود جانِ من که حال جان توست؟! می گوید بوسه ی تلخ بر جسم سردش آرزو می کنم برایت! نفرین می کند....چه تلخ نفرین می کند..... نمی دانم....از عشق زیاد است...یا از نفرت؟!! 5 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۱ بگذار باد میان گیسوانت بی داد کند من مو هایت را پریشان دوست دارم مجعد و صاف فرقی نمیکند باد بوزد من در تو سرشار می شوم مو هایت همیشه ی مشکی ابروانت همیشه ى زیبا...... چشم هایت همیشه ی آرام و لبخندت همیشه ی گیرا تنها باد اینگونه زیبایت می کند پیامبر من... . . . بايد از بوسه ها و لبخندها فراتر مى رفتم تا دوستم بدارى بايد همه ى بن بستهاى كوچك و بزرگ ... به آغوش تو مى رسید كه عاشقم بشوى بوسه هايم پيشكش شعرى كه بى خيال من خواهى نوشت 5 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۱ خـــــــــواسـتـنـد از عـشـق … آغــــــــــوش و بـوسـه را حـذف کـنـنـد … عـشـق … ! از آغـوش و بـوســـه حـذف شـد … !!! 8 لینک به دیدگاه
lie 2101 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۱ وقتی محکم از پشت بغلم میکنی وقتی داغی نفست و رو گردنم حس میکنم.. وقتی برمیگردم و تو چشمات نگاه میکنم.. چیزی که این حس و کامل میکنه.. فقط یک بوسه... 8 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ بکارت لب هایت را کدام بوسه برخواهد داشت در این سکوت بی پیر ؟! رضا کاظمی 6 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ دورنشو خیال بوسه ندارند لب هام فقط می خواهند شب چشم هات را کمی سووت بزنند! رضا کاظمی 4 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ مگر می شود نچیدشان وقتی دهانشان غنچه می شود برای بوسه ای حق داری....! رقیه کبیری 6 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۱ بوسه هات کوتاه اند مثل شعر های من تا بیایی بخوانی تمام شده اند رضا کاظمی 6 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۱ از صورتت نقاشی کشیده ام همان طور که دلم می خواست باشی حالا چشم هایت فقط مرا می بیند و لبخند همیشگیت لحظه های نبودنت را می پو شاند فقط مانده ام هوس بوسیدنت را چه کنم ....!؟ 6 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۱ خیره است چشم خانه به چشمان مات من خالی است بی صدا و سکوتت حیات من حق السکوت می طلبد از لبان تو چشمان لاابالی و لب های لات من 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۱ بوسه هایت انار را می ترکاند ... نفس هایت سیب را می رساند ... آغوشت ابر را می باراند ... پاییزی ترینی ت 9 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده