رفتن به مطلب

بوسه.....تلخ؟....شیرین؟


*mishi*

ارسال های توصیه شده

شاید واسه من مثل یه رویا بود، یه خواب شیرین،

 

وقتی که پیشم اومدی و در آغوشم آرام گرفتی...

 

دستای کوچولوت رو به دورم حلقه زدی و

 

از لمس لبهای من و تو بوسه هایی از سر عشق به وجود اومد....

 

اون احساس طوری برام لذت بخش بود که

 

به یکباره سکوت قلبم گم شد از شنیدن، دوستت دارم های تو

 

و باز معصومیت چشمات جایی برای دودلی من باقی نذاشت .

 

حالا چشمام رو میبندم خیلی آروم به غیر از تو به چیز دیگه ای فکر نمیکنم

 

،بازم دارم آغوشت رو احساس میکنم ، همین !! همین برام بسه......

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 254
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

از باران

باز باران

بي ترانه

بي صداي ِعاشقانه

مي خورد بر بام ِ خانه

قطره قطره ... دانه دانه

باز هم بال پرستو، خيس ِ آب ِ ناودانه

باز هم يك تنگ خالي، ماهي ِ تشنه لبانه

باز، سفره خالي است از، بوي ِعطر ِ رازيانه

حسرت ِ نان ِبرشته، دستهاي ِكودكانه

باز رفتن بي بهانه ، بي دليلي شاعرانه

بستن ِ بار ِ مسافر، يك سفر تا بي نشانه

باز هم قلبي شكسته، اشكهايي بس روانه

خم شدن زير عذاب ِ يك گناهِ معصومانه

باز يك عشق دروغين، بوسه هاي ِ ظاهرانه

باز هم تنهاي ِتنها، دختر ِ پاك ِزمانه

باز يك شوق ِ لبالب، شوق ِ مرگي جاودانه

باز مرگي بي بهانه

باز باران...بي ترانه

 

 

 

لینک به دیدگاه

شراب خواستم...

 

گفت : " ممنوع است "

 

 

آغوش خواستم...

 

گفت : " ممنوع است"

 

 

بوسه خواستم...

 

گفت : " ممنوع است "

 

 

نگاه خواستم...

 

گفت: " ممنوع است "

 

 

نفس خواستم...

 

گفت : " ممنوع است "

 

...

 

حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،

 

با یک بطری پر از گلاب ،

 

آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،

 

سنگ سرد مزارم را

 

و

 

چه ناسزاوار

 

عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،

 

نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،

 

به آرامی اشک می ریزد .

 

...

 

تمام تمنای من اما

 

سر برآوردن از این گور است

 

تا بگویم هنوز بیدارم...

 

سر از این عشق بر نمی دارم.

 

Deev-marg-man.JPG

لینک به دیدگاه
  • 4 هفته بعد...

حسرت !!!

از من رمیده ای و من ساده دل هنوز

بی مهری و جفای تو باور نمی کنم

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این

دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید

دیگر چگونه عشق ترا آرزو کنم

دیگر چگونه مستی یک بوسه ترا

دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم

یاد آر آن زن ‚ آن زن دیوانه را که خفت

یک شب بروی سینه تو مست عشق و ناز

لرزید بر لبان عطش کرده اش هوس

خندید در نگاه گریزنده اش نیاز

لبهای تشنه اش به لبت داغ بوسه زد

افسانه های شوق ترا گفت با نگاه

پیچید همچو شاخه پیچک به پیکرت

آن بازوان سوخته در باغ زرد ماه

هر قصه ایی که ز عشق خواندی

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

ساده بودن را از پری کوچکی اموخته ام

که با بوسه ای می مرد و با بوسه ای به دنیا می امد!

اما در این میان رازی هست

که تنها تو از زوایای ان با خبری!

بگو بدانم! بی بی باران!

گرمای ناب..دومین بوسه ی معجزه، ایا

بر گونه های خیس گریه ی من

خواهد نشست؟

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

دلگیر میشوم ....

 

آن گاه :

 

که میبینم چه بی پروا فنجان از لبانت کام میگیرد !!

 

آن گاه :

 

که با هر بوسه از لبانت پر از تو و خالی از خویش میشود ..!

 

دلگیر میشوم....!!

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

چقــــدر بـــرات قصـــه بگــــــویم

چقـــــــدر ببوســــمت

نـــوازشـــت کنم

مـــــوهات را نـــفس بــــکشم

تـــا خوابــت ببـــرد؟

...

 

چقـــــدر

نـــگاهت کنم...

 

 

نـــگاهت کنم

تــــا خـــوابم ببـــرد؟

لینک به دیدگاه

دســت مــرا بگيــر،

کــه بــاغ نگــاه تــو

چــندان شکــوفــه ريــخت

کــه هــوش از ســرم ربــود!

مــن جــاودانــم،

کــه پــرستــوي بــوســه ات

بــر روي مــن دري ز بهــشت خــدا گشــود!

امــا چــه مــي کــني

دلی را،

کــه در بهــشت خــدا هــم غــريــب بــود

لینک به دیدگاه

کمـ دلمـ را بتکانـ با اینـ نوشته هایتـ

سخت تکانش میدهیــــــــــ...

آریـــ گاهیــ حســ میکنمــ دردلمــ

خانه تکانیــ راهـ انداخته ایـــــ....

خانه ایــ کــــــهـ یکـــ اسبابـــــ بیشتر ندارد

وآنــ همــ قلبـ توستــــ....

کهـــ سختــــ میشود جابجایشـــ

کــــــــــــــــــــــــــــرد.....

لینک به دیدگاه

ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻗﺪﺭﺑـﺨﻮﺍﻧﯽ... ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯿﺸﻮﯼ!

 

ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﮔﻮﺵ ﺩﻫﯽ ...ﻋﺎﺩﺕ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ!

 

ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ...ﺑﺎﺯ ﺑﮑﺮ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧـﺨﻮﺭﺩﻩ!

 

ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ؟! ...ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟!

 

ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺍﻧﺪ...!

 

اﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ

لینک به دیدگاه

ماهي هاي شوق

 

 

در تنگ نفسهايم مي ميرند

 

 

و من

 

 

تهي تر از خشک چشمه اي در کوير

 

 

لبريز از هر چه آرزوست

 

 

خواب دريا مي بينم ...

لینک به دیدگاه

ردّ دسـت‌هـایـــت

روی فـنجان جا مانـــده

...

و جـای خـالـی یـک بــوسـه

روی لـب‌هـــای مــن !

کاش . . .

ای کـاش مـی شــد آخریـن بوسه‌ ات را

جـایـی پـنهــان می‌كـردم

تا بــار دیـگـــر كـلمات شعــرم

بـوی دلـتـنـگــی نمی گرفتند

لینک به دیدگاه

بگذار ببووسم‌َت

نگران نباش

کسی ما را نمی‌بیند

این شعرها همه سانسور می‌شوند!

قول ميدهم تو هم زود فراموش ميكني !!

باز من ميمانم و لبهاي ورم كرده !!!

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

كلافه كرده هر شبم ، كلاف بوسه های تو

معاف می شود لب از عفاف بوسه های تو

لبم كه در كشاكش لب تو داغ می شود

ترك دوباره می خورد شكاف بوسه های تو

به چشمه ی بلوغ بوسه های مبتذل گلم!

رها نمی كند دلم طواف بوسه های تو

در این وصال نقره ای به حرمت تو مانده ایم

من و غزل،به جرم اعتراف بوسه های تو

به شانه های خسته ی شكست خورده ات قسم

لبم گریز دارد از مصاف بوسه های تو

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...